eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
5.3هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
میگفت: این لباس سپاه حرمت دارد. مقدس است. اما قبل از دفن، این لباس را تنم کنید. می خواهم با این لباس وارد محشر بشوم... 🌷
گویند دنیا خواهی یا دوست؟ گویم.. ای بی خبران... دنیا #بادوست نکوست #دوست_شهید #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده 💝💝لینک کانال تا شهادت💝💝 👇👇👇 @taShadat 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
⇝✿°•° °°•°°•°° °•°✿⇜ ﷽ ☀️بوی #صبح می‌دهی و گنجشک ها در #خنده‌ هایت پرواز🕊 می کنند ... ☀️حسودی ام می‌ شود به نخل هایی🌴 که هر #صبح... بدرقه‌ ات می‌ کنند ... #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده #سلام_صبحتون_شهدایی ⇝✿°•° °°•°°•°° °•°✿⇜ 🏴 @taShadat 🏴
💟محمدرضا هم بود و هم فرمانده سفارش کرده بود روی سنگ قبرش بنویسند: (سلام الله علیها) ★اونقدر رابطه اش با قوی بود که مثل بی بی شد🌷 💟خمپاره خورد💥 به سنگرش بچه ها رفتند بالاسرش ★دیدند ترکش خورده به چپ و بازوی راستش😔 📚 کتاب خط عاشقی 2 🏴 @taShadat 🏴
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷 در زندگي خود جز رضاي حق را در نظر نگيريد. هرچه مي کنيد و هرچه مي گوييد با رضاي او بسنجيد. اين دنيا محلي نيست که دلي هواي ماندن در آن را بنمايد نهايت و اوج محبت فاني شدن در معشوق است فقط نحوه رفتن مهم است و با چه توشه اي رفتن... 🌷 @taShadat 🌷
در آغوش امام زمان🥰 💖بعد از اینکه محمد رضا به شهادت رسید، تا مدت ها نوارهای روضه و مداحی او را پخش می کردیم که همه را به عشق عج می خواند.. 🍃یک شب او را خواب دیدم، خیلی نورانی و خوشحال بود، پرسیدم، محمد رضا تو که این همه در دنیا برای امام زمان خواندی توانستی او را ببینی؟ خندید و گفت، من حتی آقا را در آغوش گرفتم.. 🤗 🌹 🌷 @taShadat 🌷
می گفت: من دوست دارم هر کاری می توانم برای مردم انجام بدم حتی بعد از ! چون حضرت امام گفت: مردم ولی نعمت ما هستند … 🌷 @tashadat 🌷
" شهیدی که امام زمان(ع)را در آغوش گرفت " ⚘بعد از اینکه محمد رضا به شهادت رسید، تا مدت ها نوارهای روضه و مداحی او را پخش می کردیم که همه را به می خواند.. یک شب او را خواب دیدم، خیلی نورانی و خوشحال بود، پرسیدم، محمد رضا تو که این همه در دنیا برای امام زمان خواندی توانستی او را ببینی؟ خندید و گفت، من حتی آقا را در آغوش گرفتم...⚘ •♡ټاشَہـادَټ♡•
""شب بود که به همراه چند نفر از دوستان دور هم نشسته بودیم، دعای توسل شهید تورجی زاده در حال پخش بود، هر کس در حال خودش بود، صدای در آمد بلند شدم و در را باز کردم، در نهایت تعجب دیدم استاد گرامی ما حضرت آیت الله جوادی آملی پشت در است؛ با خوشحالی گفتم بفرمایید. ایشان هم در نهایت ادب قبول کردند و وارد شدند، البته قبلاً هم به حجرهها و طلبههایشان سر میزدند. سریع ضبط را خاموش کردیم، استاد در گوشهای از اتاق نشستند. بعد گفتند: "اگر مشکلی نیست ضبط را روشن کنید." صدای سوزناک و نوای ملکوتی او در حال پخش بود. استاد پرسیدند: "اسم ایشان چیست؟" گفتم : "محمد رضا تورجی زاده." استاد پس از کمی مکث فرمودند: "ایشان (در عشق خدا) سوخته است." گفتم : "ایشان شهید شده. فرمانده گردان یا زهرا(سلام الله علیها) هم بوده." استاد ادامه داد: "ایشان قبل از شهادت سوخته بوده." راوی: مادر شهید شادی روح پاکش صلوات...🌷
🔖ارادت به حضرت زهرا (سلام الله) و سادات ✍داشت سوار تویوتا می شد که برود، رفتم جلو و گفتم:  برادر تورجی می خواهم بیایم گردان یا زهرا (سلام الله). گفت: شرمنده جا نداریم. گفتم: مگر می شود گردان مادرمان برای ما جا نداشته باشد؟  تا فهمید سیدم پیاده شد، خودش برگه ام را برد پرسنلی و اسمم را نوشت. یک روز هم رفتم مرخصی بگیرم. نمی داد.  نقطه ضعفش را می دانستم. گفتم: شکایتت را به مادرم می کنم. از سنگر که آمدم بیرون، پا برهنه و با چشمان اشک آلود  آمده بود دنبالم. با یک برگه مرخصی سفید امضاء. گفت: هر چقدر خواستی بنویس؛ اما حرفت را پس بگیر. 🎙راوی: سید احمد نواب
🔖ارادت به حضرت زهرا (سلام الله) و سادات ✍داشت سوار تویوتا می شد که برود، رفتم جلو و گفتم:  برادر تورجی می خواهم بیایم گردان یا زهرا (سلام الله). گفت: شرمنده جا نداریم. گفتم: مگر می شود گردان مادرمان برای ما جا نداشته باشد؟  تا فهمید سیدم پیاده شد، خودش برگه ام را برد پرسنلی و اسمم را نوشت. یک روز هم رفتم مرخصی بگیرم. نمی داد.  نقطه ضعفش را می دانستم. گفتم: شکایتت را به مادرم می کنم. از سنگر که آمدم بیرون، پا برهنه و با چشمان اشک آلود  آمده بود دنبالم. با یک برگه مرخصی سفید امضاء. گفت: هر چقدر خواستی بنویس؛ اما حرفت را پس بگیر. 🎙راوی: سید احمد نواب