#نوجوانــــــــه
داشت با آبِ قمقهاش #وضو ميگرفت براي نماز صبح
گفتم: «بيتجربهاي ، لازم ميشه...
شايد يكي دو روز بيآب باشيم.»
گفت: «لازمم نميشه #مسافرم»
عمليات كه تمام شد دیدم #شهید شده آخه مسافر بود...😔
رزمنده فضای مجازی ...
سه تاچیز که دست میگیری حتما وضو بگیر:
🔹قرآن
🔹مفاتیح
🔹موبایل
رزمندهای که در فضای سایبر و مجازی میجنگی! برای فشردن کلیدها و دکمههای کامپیوتر و موبایلت #وضو بگیر!
و با نیت #قربة_إلی_الله مطلب بنویس بدان که تو مصداق "و ما رمیت اذ رمیت" هستی...
حسین_یکتا
@taShadat🌹
#پای_درس_شهدا
#شهید_رضا_عامری
نمی دونستم هر وقت می خواد بره مدرسه ، #وضو می گیره ،چند بار دیدم که توی حیاط مشغول وضو گرفتنه
بهش گفتم :
مگه الان وقت #نمازه که داری وضو می گیری؟
گفت:
مادرجون! مدرسه #عبادتگاهه، بهتره انسان هر وقت می خواد بره مدرسه #وضو داشته باشه...
شادی روح #شهدا و #امام_شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
▪️ @taShadat ▪️
°★°ما اگر #گم گشتهی راهیم
عیب از جاده نیست❌
جاده ها جا میگذارند
آن که را #آماده نیست😔
°★°آب و نان از آن دونان
#آسمان از آنِ ما
این قفس⭕️
سقف نگاه مردم #آزاده نیست
°★°پیش پای دوست #افتاد
اما #سربلند
پیش پا افتاد
اما #پیش_پا افتاده نیست🚫
°★°از #وضو با خون دل
آن «گونه» گل🌷 انداخته
خندهی مستانهی این زخمها
از باده #نیست
°★°ساده از این کوچهها🏘
این #نامها رد میشویم
رد شدن از #معبرخون_شهیدان
#ساده_نیست❌
📝حسین مودب
#شهدای_مدافع_حرم
#شبتون_شهدایی🌙
🏴 @taShadat 🏴
#لبخند_بزن_بسیجی😅
طلبه های جوان👳 آمده بودند برای #بازدید 👀 از جبهه.
0⃣3⃣ نفری بودند.
#شب که خوابیده بودیم😴، دو سه نفر بیدارم کردند 😧و شروع کردند به پرسیدن سوالهای مسخره و الکی!😜
مثلاً میگفتند:
#آبی چه رنگیه برادر؟!🤔
#عصبی 😤 شده بودم.
گفتند:
بابا بی خیال!😏
تو که بیدار شدی، #حرص نخور بیا بریم یکی دیگه رو #بیدار کنیم!😎
دیدم بد هم نمیگویند!🤔🤗😂
خلاصه همینطوری سی نفر را بیدار کردیم!😉
👨👨👦👦بیدار شدهایم و همهمان دنبال شلوغ کاری هستیم!
قرار شد یک نفر خودش را به مردن بزند و بقیه در محوطه #قرارگاه تشییعش کنند!
فوری #پارچه سفیدی🖱 انداختیم روی محمدرضا و #قول گرفتیم که تحت ⬇️ هر شرایطی خودش را نگه دارد!
گذاشتیمش روی #دوش 🚿بچهها و راه افتادیم🚶.
#گریه و زاری!😭
یکی میگفت:
ممد رضا!
#نامرد! 😩
چرا تنها رفتی؟ 😱
یکی میگفت:
تو قرار نبود #شهید شی!
دیگری داد میزد:
شهیده دیگه چی میگی؟
مگه تو جبهه نمرده؟
یکی #عربده میکشید! 😫
یکی #غش میکرد! 😑
در مسیر، بقیه بچهها هم اضافه➕ میشدند و چون از قضیه با خبر نبودند، واقعاً گریه 😭و #شیون راه میانداختند!
گفتیم برویم سمت اتاق #طلبهها!
#جنازه را بردیم داخل اتاق.
این بندگان خدا📿 که فکر میکردند قضیه جدیه،
رفتند #وضو گرفتند و نشستند به #قرآن 📖خواندن بالای سر #میت!
در همین بین من به یکی از بچهها گفتم:
برو خودت را روی محمدرضا بینداز و یک #نیشگون محکم بگیر!😜😂
رفت گریه کنان پرید 🕊 روی محمدرضا و گفت:
محمدرضا!
این قرارمون نبود!😭
منم میخوام باهات بیام!😖
بعد نیشگونی👌 گرفت که محمدرضا از جا پرید و چنان #جیغی کشید 😱که هفت هشت نفر از این بچه ها از حال رفتند!
ما هم قاه قاه میخندیدیم.😂😂😂
خلاصه آن شب #تنبیه 👊 سختی شدیم.
🌷 @taShadat 🌷
#خصوصیات✨
وضع زندگيشان خوب بود.
پدرش پول تو جيبي خوبي بهش ميداد، اما هميشه جيبش خالي بود.
وقتي شهيد شد
كساني سرمزارش ميآمدن که کسی آنهارا نميشناخت.
آری پول توجيبيهاي علی اكبر، #بركت سفره ی خيليها بود.🌾
وقتی در رشته ی پزشکی قبول شد و اقوام و آشنایان به او تبریک میگفتند
برايش اهميتي نداشت.
با تبسّم میگفت: هر وقت #شهيد شدم تبريك بگوييد.🍃
ميگفتند: پسرجان تو دانشجو هستي، فردا پسفردا ميشوي آقاي دكتر، به خودت برس.
ميگفت: شخصيت انسان به اين چيزها نيست.
با لباس #بسيج هم ميشود رفت دانشگاه و درس خواند.🌼
با #وضو ميرفت سركلاس
و بيشتر روزها #روزه ميگرفت...
ميگفت:
علم بدون #ايمان فايده ندارد.🌺
در جبهه از خود گذشتگی و فدا کاریش زبانزد بود
اگر پیکر شهیدی در کنارش میبود
سوت خمپاره را كه ميشنيد، خيز ميرفت روي پیکر ،
برای پیکر شهدا هم از خود گذشتگی میکرد...🦋
یک بار
خيره شده بود به هليكوپتر انگار اولين بار است كه ميبيند.
گفت: اين آهنپاره ساخته دست انسان است و پرواز ميكند.
انسان خودش اگر #بخواهد تا كجا ميرود؟🌱
هر بار وقت غذا بود
خورده و نخورده بهانه ميآورد كه سير شدم و كنار ميكشيد.
هركس با او #همسفره ميشد
كيف ميكرد.🌸
تنها جايي كه خودش را بر ديگران مقدم ميدانست،
موقع #خطر بود.
خودش جلو ميرفت و نيروها هم پشت سرش،
در يكي از عملياتها به خاطر فاصله كم دشمن،
بچهها غافلگير شده
و بسياري از آنها شهيد و مجروح شده بودند.
روحيه بچهها آسيب ديده بود.
علی اكبر وضعيت را كه ديد پريد وسط عراقيها و جنگ تن به تن راه انداخت. بچهها هم پشتسرش شور گرفتند.
بعد از آن، *چهل و هفت* روز در بيمارستان بستري بود.🌷
6⃣
@tashadat
آن قدر پاک و صادق بود که پیش از آن که طلبه شود، طبق حدیث قدسی همیشه با #وضو بود...
مادرش که از سادات جلیله حسینی است، همیشه می گفت: محمد مهدی آن قدر خوب است که آخر شهید می شود...❤️
مادر شهید✨
_این شهید والامقام مقید به امر به معرف ونهی از منکر بود و در این جهت ابتدا مخاطبشناسی و سپس راه مناسب را برای امر ونهی انتخاب میکرد.
_نگاه به زندگی شهدا و دریافت پیام شهادتشان میتواند مؤمنان را به تلاش هرچه بیشتر وادار كند؛ شهیدان مقاومت همواره در مسیر خواست خداوند، اهلبیت معصومین(ع) و رهبر معظم انقلاب حركت كردند.
_ایشان بر لزوم ولایتمداری تأکید کرد و گفت: هر کجا ولیّ فقیه پا گذاشت، ما هم باید پا جای پای ایشان بگذاریم و پشت سر ولیّ فقیه حرکت کنیم.
🔟
@tashadat
🕋🌙
⚜️ #نماز_شب بايد از كم شروع شود؛
با حذف #مستحبات_طولانى آن، مى شود همه آن را در #ده دقيقه خواند؛
🌿 ولى اگر حال خوشى دست داد، #طولانى كردن آن به اندازه كشش حال، اشكالى ندارد.
⚜️ سعى كنيد بدون كوك كردن ساعت بيدار شويد.
🌿 عادت به #نماز_شب و #سحر_خيزی، ممكن است حداقل #دو سال طول بكشد؛ بنابراين از افت و خيزها، بيدار شدن ها و بيدار نشدن ها، سستى و سردى به خود راه ندهيد.
⚜️ ناگفته نماند پيدايش گوهر در صدف و استحصال طلا از معدن، نياز به تلاش هاى فراوان و سوز و گدازها دارد. در مسايل #معنوى نيز قابليت #سعادت را بايد فراهم آورد و اين راه براى #همگان گشوده است.
🌿 اگرچه قابليت #سعادت از جهت شرايط محيطى و عوامل ژنتيكى براى برخى بيشتر فراهم است، اما آنچه نقش اساسى دارد، #اراده و #تلاش خود انسان است
⚜️ «والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا ؛ و كسانى كه در راه ما كوشيده اند به يقين راه هاى خود را بر آنان مى نماييم».
🌿 در خصوص #نماز_شب توصيه شده است #سه آيه آخر سوره #كهف را هنگام خوابيدن بخوانيد و ساعت مقرر را در دل بگذرانيد.
⚜️ بهتر است هنگام #قرائت و #خوابيدن با #وضو باشيد تا قابليت قلب فزون تر و رفع حجاب و دفع موانع سريع تر به انجام رسد.
#نماز_شب_رو_به_نیت_تعجیل_در_فرج_بخوانیم 😊🤲🏻
🌷 @tashadat 🌷
#نماز_شب
❤ امام رضا(علیه السلام)
#نمازشب را نمازی با عظمت و مهم میدانستند
و به یاران میفرمودند که:
☘خانههایی که در آن، نماز شب خوانده میشود،
☘ به آسمان و ساکنان آسمان، روشنی و نور میدهند؛
☘ همانطور که ستارگان آسمان برای ساکنان زمین نورافشانی میکنند.
☘ایشان، وقتی یک سوم آخر شب میرسید،
☘از رختخوابشان بلند میشدند.
☘بعد، درحالیکه به گفتن ذکر مشغول بودند
☘ و ذکر استغفار، یعنی استغفرالله ربی و اتوب الیه میگفتند،
☘ #وضو میگرفتند، مسواک میزدند
☘و به خواندن نماز شب مشغول میشدند.🌱
•♡ټاشَہـادَټ♡•
متاهل بود و۳ فرزند به یادگار دارد
۳پسر آقا بشیر آقا نذیر که دو قلو هستند و آقا ظهیر
وقتی دو قلو هایش متولد شدند هر کسی اسمی را پیشنهاد می داد اما می گفت : « هر چه قرآن بگوید. » قرآن را که باز کرد آیه ی « بشیراً و نذیراً » آمد ، اسم بشیر و نذیرو انتخاب کرد.
🍃⚘🍃
یک سال بعد هم ظهیر به دنیا آمد. معتقد به فرزند زیاد بود. از همان زمان هم با شعار دو فرزند کافیه مخالف بود و میگفت: « نسل شیعه باید زیاد باشد. »
🍃⚘🍃
تو نامه هایی که از #جبهه می فرستاد برای همسرش می نوشت : « صبور باشید ، حتماً با #وضو به بچهها شیر بدهید و مال #شبهه دار نخورید و#قرآن زیاد بخوانید. »
🍃⚘🍃
2⃣
•♡ټاشَہـادَټ♡•
🔸در محضر شهید....
✍کاظم یک ثانیه هم بدون #وضو نبود👌، حتی از خواب هم که بیدار میشد دوباره وضو میگرفت، بعد میخوابید، دقت عمل در نماز و واجباتش تک بود،💪 ما فقط استفاده میکردیم، به ما می گفت اگر#خوب باشید دیدن امام عصر (ارواحنافداه) کار مشکلی نیست، #پاک باشید، با#وضو باشید، #نماز_اول_وقت بخوانید.
📚سہ ماه رویایی
#شهید_کاظم_عاملو
#خاطره
#نــݦٵزٵۅݪۅقـٺ
#الــتـمـاسدعـا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
•♡ټاشَہـادَټ♡•
🇮🇷🌹🥀🇮🇷🥀🌹🇮🇷
#پای_درس_شهدا
#شهید_رضا_عامری
نمی دونستم هر وقت می خواد بره مدرسه ، #وضو می گیره ،چند بار دیدم که توی حیاط مشغول وضو گرفتنه
بهش گفتم :
مگه الان وقت #نمازه که داری وضو می گیری؟
گفت:
مادرجون! مدرسه #عبادتگاهه، بهتره انسان هر وقت می خواد بره مدرسه #وضو داشته باشه ...
شادی روح #شهدا و #امام_شهدا
#صلوات
#هفته_دفاع_مقدس
•♡ټاشَہـادَټ♡•
ٺـٰاشھـادت!'
📚 #تنها_میان_داعش 📝 نویسنده : #فاطمه_ولی_نژاد ❤️ #قسمت_ششم 💠 حالا من هم در کشاکش پاک احساسش، در
📚 #تنها_میان_داعش
📝 نویسنده : #فاطمه_ولی_نژاد
❤️ #قسمت_هفتم
💠 اعتراض عباس قلبم را آتش زد و نفس زنعمو را از شدت گریه بند آورد. زهرا با هر دو دست مقابل صورتش را گرفته بود و باز صدای گریهاش بهوضوح شنیده میشد.
زینب کوچکترین دخترِ عمو بود و شیرینزبان ترینشان که چند قدمی جلو آمد و با گریه به حیدر التماس کرد :«داداش تو رو خدا نرو! اگه تو بری، ما خیلی تنها میشیم!» و طوری معصومانه تمنا میکرد که شکیباییام از دست رفت و اشک از چشمانم فواره زد.
💠 حیدر حال همه را میدید و زندگی فاطمه در خطر بود که با صدایی بلند رو به عباس نهیب زد :«نمیبینی این زن و دخترا چه وضعی دارن؟ چرا دلشون رو بیشتر خالی میکنی؟ من زنده باشم و خواهرم اسیر #داعشیها بشه؟» و عمو به رفتنش راضی بود که پدرانه التماسش کرد :«پس اگه میخوای بری، زودتر برو بابا!»
انگار حیدر منتظر همین رخصت بود که اول دست عمو را بوسید، سپس زنعمو را همانطور که روی زمین نشسته بود، در آغوش کشید. سر و صورت خیس از اشکش را میبوسید و با مهربانی دلداریاش میداد :«مامان غصه نخور! انشاءالله تا فردا با فاطمه و بچههاش برمیگردم!»
💠 حالا نوبت زینب و زهرا بود که مظلومانه در آغوشش گریه کنند و قول بگیرند تا زودتر با فاطمه برگردد.
عباس قدمی جلو آمد و با حالتی مصمم رو به حیدر کرد :«منم باهات میام.» و حیدر نگران ما هم بود که آمرانه پاسخ داد :«بابا دست تنهاس، تو اینجا بمونی بهتره.»
💠 نمیتوانستم رفتنش را ببینم که زیر آواری از گریه، قدمهایم را روی زمین کشیدم و به اتاق برگشتم. کنج اتاق در خودم فرو رفته و در دریای اشک دست و پا میزدم که تا عروسیمان فقط سه روز مانده و دامادم به جای حجله به #قتلگاه میرفت.
تا میتوانستم سرم را در حلقه دستانم فرو میبردم تا کسی گریهام را نشنود که گرمای دستان مهربانش را روی شانههایم حس کردم.
💠 سرم را بالا آوردم، اما نفسم بالا نمیآمد تا حرفی بزنم. با هر دو دستش شکوفههای اشک را از صورتم چید و عاشقانه تمنا کرد :«قربون اشکات بشم عزیزدلم! خیلی زود برمیگردم! #تلعفر تا #آمرلی سه چهار ساعت بیشتر راه نیس، قول میدم تا فردا برگردم!»
شیشه بغض در گلویم شکسته و صدای زخمیام بریده بالا میآمد :«تو رو خدا مواظب خودت باش...» و دیگر نتوانستم حرفی بزنم که با چشم خودم میدیدم جانم میرود.
💠 مردمک چشمانش از نگرانی برای فاطمه میلرزید و میخواست اضطرابش را پنهان کند که به رویم خندید و #عاشقانه نجوا کرد :«تا برگردم دلم برا دیدنت یهذره میشه! فردا همین موقع پیشتم!» و دیگر فرصتی نداشت که با نگاهی که از صورتم دل نمیکَند، از کنارم بلند شد.
همین که از اتاق بیرون رفت، دلم طوری شکست که سراسیمه دنبالش دویدم و دیدم کنار حیاط وضو میگیرد. حالا جلاد جدایی به جانم افتاده و به خدا التماس میکردم حیدر چند لحظه بیشتر کنارم بماند.
💠 به اتاق که آمد صورت زیبایش از طراوت #وضو میدرخشید و همین ماه درخشان صورتش، بیتابترم میکرد. با هر رکوع و سجودش دلم را با خودش میبرد و نمیدانستم با این دل چگونه او را راهی #مقتل تلعفر کنم که دوباره گریهام گرفت.
نماز مغرب و عشاء را بهسرعت و بدون مستحبات تمام کرد، با دستپاچگی اشکهایم را پاک کردم تا پای رفتنش نلرزد و هنوز قلب نگاهش پیش چشمانم بود که مرا به خدا سپرد و رفت.
💠 صدای اتومبیلش را که شنیدم، پابرهنه تا روی ایوان دویدم و آخرین سهمم از دیدارش، نور چراغ اتومبیلش بود که در تاریکی شب گم شد و دلم را با خودش برد.
ظاهراً گمان کرده بود علت وحشتم هنگام ورودش به خانه هم خبر سقوط #موصل بوده که دیگر پیگیر موضوع نشد و خبر نداشت آن نانجیب دوباره به جانم افتاده است.
💠 شاید اگر میماند برایش میگفتم تا اینبار طوری عدنان را ادب کند که دیگر مزاحم #ناموسش نشود. اما رفت تا من در ترس تنهایی و تعرض دوباره عدنان، غصه نبودن حیدر و دلشوره بازگشتش را یک تنه تحمل کنم و از همه بدتر وحشت اسارت فاطمه به دست داعشیها بود.
با رفتن حیدر دیگر جانی به تنم نمانده بود و نماز مغربم را با گریهای که دست از سر چشمانم برنمیداشت، به سختی خواندم.
💠 میان نماز پرده گوشم هر لحظه از مویههای مظلومانه زنعمو و دخترعموها میلرزید و ناگهان صدای عمو را شنیدم که به عباس دستور داد :«برو زن و بچهات رو بیار اینجا، از امشب همه باید کنار هم باشیم.» و خبری که دلم را خالی کرد :«فرمانداری اعلام کرده داعش داره میاد سمت آمرلی!»
کشتن مردان و به #اسارت بردن زنان، تنها معنی داعش برای من بود و سقوط آمرلی یعنی همین که قامتم شکست و کنار دیوار روی زمین زانو زدم...
ادامه دارد....
┄┅┅✿💐🍃💕🌹🌸✿┅┅┄
•♡ټاشَہـادَټ♡•
🌸🍃
✍وضو قبل از خواب...
قرار بود روز جمعه حمید با یکی از دوستانش برود قم. داشتم توی آشپزخانه برایش کتلت درست می کردم. ساکش را که بستم از فرط خستگی کنار پذیرایی دراز کشیدم. حمید داشت قرآنش را می خواند. وقتی دید آنجا خوابم گرفته، آمد بالای سرم و گفت: «تنبل نشو. بلند شو #وضو بگیر راحت بخواب.»☺️
با خنده و شوخی می خواست بلندم کند. گفت: به نفع خودت است که بلند شوی و با وضو بخوابی وگرنه باید سر و صدای مرا تحمل کنی. شاید هم مجبور شوم پارچ آبی را روی سرت خالی کنم. حدیث داریم بستر کسی که بی وضو می خوابد مثل قبرستان مردار و بستر آنکه با وضو بخوابد همچون مسجد است و تا صبح برایش ثواب می نویسند.
آنقدر گفت و سرو صدا کرد که به وضو گرفتن رضایت دادم🙂
📚 یادت باشد
🌹#شهیدحمیدسیاهکالی
🌺 آثار فوق العاده وضو
🔹 آیت الله العظمی بهجت (ره):
🔸 زیاد #وضو بگیرید تا خداوند
عمرت را طولانی کند اگر توانستی
شب و روز با طهارت باشی این کار
را انجام بده زیرا اگر در حال طهارت
بمیری شهید خواهی بود.👌