کاش میشد ...
تا خدا پــرواز کرد
پای دل از بند دنیا باز کرد
کاش میشد از تعلق شد رها
بال زد همچون ڪبوتــر در هوا ...
درون خودش کلنجاری داشت با خودش ؛ برای کسی آشکار نمیکرد اما گاهی توی حرفهایش، میزد بیرون؛ هر بار که بر میگشت و مینشستیم به حرف زدن، حرفهایش بیشتر بوی رفتن میداد و اگر توی حرفهایش دقیق میشدی میتوانستی بفهمی که انگار هر روز دارد قدمی را کامل میکند.
آن اوایل یڪبار که از معرکه برگشته بود وسط حرفهایش خیلی محکم گفت: «جانفشانـی اصلاً کار آسـانی نیست» بعد تعریف ڪرد که آنجا در نقطه ای باید فاصلهای چند متری را در تیررس تکفیریها میدوید و توی همین چند متر ، دختـرش آمده جلوی چشمش ...
بعد توضیح داد که تعلقات چطور مانع شهادت شهید است… تمرینهای زیادی توی یکی دو سال گذشته برای بریدن رشته تعلقاتش انجام داده بود و همه را هم برید؛ این بار که میرفت به کسی گفته بود « این دفعه از کوثر بریدم »
✍ به نقل از : احمدرضا بیضایی
( برادر بزرگوار شهید )
#پاسدار_مدافـع_حـرم
#شهید_محمودرضا_بیضایی🌷
▪️ @taShadat ▪️
آسمان بر خودش چه می بالد
میهمانش دلیر و خوش نام است
هـادی ما شــجاع و باغــیرت
وهـبی در سپاه اســـلام است
#پاسدار_مدافع_حـرم
#شهید_هادی_شجاع
#شهید_تازه_داماد
◻️تاریخ ولادت: ۱۳۶۸/۰۸/۲۳
◻️محل ولادت: تهران
◻️تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۰۷/۲۸
◻️محل شهادت: سوریه
#شهید_هادی_شجاع توسط #شهید_محمودرضا_بیضایی که قبل از شهادت در اسلامشهر زندگی می کرد آموزش نظامی دیده بود و ارادت ویژه ای به این شهید داشت. وقتی خبر شهادت محمودرضا را شنید بغض عجیبی گلویش را گرفته بود و گفت باید انتقام شهیدبیضایی را از این تکفیری ها بگیرم. هادی به خاطر علاقه ای که به مولایش حضرت ابوالفضل (ع) داشت در روز تاسوعا به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. هادی بسیار خوش اخلاق بود و علاقه خاصی به مجاهدت و رشادت داشت.
او خیلی به اهل بیت (ع) علاقه داشت. وی پانزده روز پس از مراسم ازدواجش و در حالیکه برای دفاع از حرم زینب (ع) به جنگ تروریست های تکفیری رفته بود، لباس شهادت برتن کرد.
#سالروز_شهادت🕊
🕊 @taShadat 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️وصیت شهـید
از زبان خودش
جسمم را بہ خاڪ
و روحــم را بہ خدا
و راهـم را بہ آیندگان می سپارم ...
#پاسـدار_مدافع_حـرم
#شهید_عباس_عبدالهی
🌷 @taShadat 🌷
⚘﷽⚘
یکی از دوستانش میگفت :
این محمود ...
تمامِ کارهایش برای خداست☝️
حتی جوراب پوشیدن ❗️
نمیپوشد که جلویِ
زخمشدن پایش را بگیرد؛
میپوشد تا پاهایش
داخلِ پوتین محکم باشد
و بهتر کارهایش را انجام دهد.👌
#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_محمود_رادمهر 🌸
🌷 @tashadat 🌷
ناراحت بود ...
بهش گفتم محمدحسین چرا ناراحتی؟!
گفت: خیلی جامعه خراب شده😔،
آدم به گناه می افته..
رفیقش گفت:
خدا توبه رو برای همین گذاشته
و گفته که من گناهاتون رو میبخشم.
محمدحسین قانع نشد و گفت :
«وقتی یه قطره جوهر میافته روی آینه،
شاید دستمال برداری و قطره رو پاک کنی
ولی آینه کدر میشه...»💔😞
#حاج_عمار
#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#درخواستی
🌷 @taShadat 🌷
#ڪلام_شهید 🌾
🌻امیـدوارم ...
🍂حضرت زهرا (س) عنایتی ڪند
تا به هـدفی ڪہ از ورود به #سپاه
🌻داشتهام آن هم تنها خواستنِ شهادت
🍂از خـداوند بود ، نائل آیم .✅
#پاسدار_مدافع_حــرم
#شهید_سعید_علیزاده🌹
🌷 @tashadat 🌷
💢قسمتی از وصیتنامه شهید🔰
واقعاً با تمام وجود دوست داشتم به فرمان رهبر عزیزم جهت دفاع از دین و اسلام عزیز در جبهه های نبرد حاضر شوم...
از اینکه خداوند متعال ما را به این راه ارزشی و دفاع از حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) هدایت نمود خدا را بسیار شاکر وسپاسگذارم...
از همسر متدین، متعهد، ایثارگر و مهربان خودم بسیار سپاسگذارم که در این راه نه تنها مخالفتی نداشت بلکه مرا هم خیلی تشویق نمود تا بدون هیچ نگرانی از خانواده جدا شوم و در مسیر حق دوباره سلاح به دست بگیرم، از او که همیشه مشوق من در راه خوبی ها بود خیلی خیلی ممنونم و دعا می کنم همیشه سلامت باشید...
همسر عزیزم من هرچه خوبی در خودم و زندگی ام دارم اول خدا و بعد هم از حمایت های جنابعالی بوده است.......
#پاسـدار_مدافع_حـرم
#شهید_علی_محمد_قربانی
#سالروزولادت :۱۳۴۶/۸/۲۰
#سالروز_شهـادت:۱۳۹۴/۱۱/۱۹
محل شهادت:🔰
عملیاتآزادسازینبلوالزهرا_سوریه
محلمزارشهید:گلزارشهدای اندیمشک
#سالروزشهادت🕊
🌷 @tashadat 🌷
تازه داماد بود و قرار بود
مراسم عروسیاش برگزار شود
خودش در سـوریه بود؛
به خانواده گفت:
کارت مراسم را پخش کنند ...
وعده داد که خودش را میرساند!
خانواده هم کارتهای عروسیاش را
پخش کردند. راست می گفت؛
خودش را رساند, اما چگونه ...!
#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_امیر_سیاوشی🌷
•♡ټاشَہـادَټ♡•
💠بهش گفتـم :
🌹راضیام شهیـد بشی
ولی الان نه ! تو هنوز جـوونی
تو جـواب بهم گفـت :
لذتی که علی اکبر از شهادت بُرد🕊
حبیب ابن مظاهر نبرد !🖤
✍ راوی : همسر شهید
🥀#پاسدار_مدافع_حـرم
#شهید_محمدحسین_محمدخانی🕊
#از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣❣
•♡ټاشَہـادَټ♡•
🏴 " شهدا و امام حسین (ع)"...
◾️همسر و فرزندان رضا را برده بودند سوریه، هم برای زیارت و هم اینکه رضا را ببینند، ماموریتش تمام شده بود، به او گفته بودند با همسرت برو مشهد اما رضا اصرار داشت #تاسوعا و #عاشورا در منطقه بماند، رضا ماند و در نخستین روزهای محرم شهید شد.
🥀بعد از اینکه رضا همسر و فرزندانش را از سوریه به مشهد بدرقه کرد عملیات در دیرالزور آغاز شد
🕊همسرش میگفت: شب قبل از عملیات، رضا پیام داد که «اگر شهید شدم حلالم کن.
معمولا اینطور پیامها را رضا برای من نمیفرستاد، میدانست بخاطر مشکل قلبی طاقت ندارم.
✏️راوی:مادر شهید
💐#سالروز_ولادت:۱۳۵۶/۰۴/۲۲
🌷#تاریخ_شهادت:۱۳۹۶/۰۷/۱
🕊#محل_شهادت:منطقه دیرالزورسوریه
🌹#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_محمدرضا_سنجرانی
#سالـروز_شهـادت🕊
•♡ټاشَہـادَټ♡•
🍃🌸🍃
❣عطر تولـ🎂ـد شهید مےآید...
❣لحظہ تولدت
❣شروع پرواز🕊است
❣براے پرستوها
❣و خاطرہ ماندنے
❣براے تمام آسمانها...
🎀ولادت: ١٠ / ۰۷ / ١٣٦٩
🕊شهادت: ٢٣ / ۱۰/ ١٣٩٤
🌷#پاسدار_مدافع_حرم #شهیدجاویدالاثر_علی_آقاعبداللهی🕊
🦋🎊#سالروز_ولادت💖💝
💐یک ماه قبل از شهادت حاج حمید سفرےچند روزه به سوریه داشتم،حال و هواےآن سفر باسفرهاےقبلی متفاوت بود.آن سفر همراه شده بود باگریه های دو نفری،صحبت ازجدایی،صحبت از همسرشهید شدن.آن چندروز گذشت موقع رفتن من به ایشان گفتم که ساک و مقداری از وسایلم را در کمد شخصی ات بگذار تادر سفرهاےآینده نیاز به آوردن مجدد آنها نباشد.ایشان جواب داد:ساک و وسایلت را ببر که این آخرین سفرت به سوریه است.ممکن است دوباره به سوریه بیایی ولی به عنوان همسرشهید می آیی.
🌷آنروز حاج حمید مرا به فرودگاه دمشق رساند.بعداز دست دادن و خداحافظی با ایشان دوباره حاجی با صدایی آرام ومحزون گفت:خانم خداحافظ،این لحن خداحافظی بوی جدایی میداد وحکایت ازچیزی میکرد که حاجی آنراباور کرده بود ولی من نه،
حکایت از آخرین دیدار وآخرین وداع،و همینطور هم شد.آن ساک را چندماه بعد از شهادت حاجی به من تحویل دادند در حالی که روےآن نوشته شده بود شهید حمیدمختاربند.
✍به نقل از:همسرشهید
🌹#شهید_سردار_حاجحمید_مختاربند
#رزمنده_دفاع_مقدس
#پاسدار_مدافع_حرم
🥀🕊
💐ناصرحسونی زاده فرزند شهید می گوید:یکی از پاتوق های همیشگی پدر گلزار شهدا و قرائت زیارت عاشورا بود، پدر برایم رفیق بود،خیلی صمیمی بودیم. پدر همواره ما را امیدوار می کرد و می خواست که در همه شرایط به خدا توکل کنیم.
🌷وی اظهار می کند:پدرم رفت تا اسلام را نجات دهد،جهاد پدر برای حضرت رقیه (س) و زینب(س)بود؛او حرمین شریفین را ناموس خودش می دانست و رفت تا دشمنان قسم خورده به خاک ما تعدی نکنند؛آری اینگونه شهادت در سوریه پدر را به سمت خودش کشید.
🥀دیر یا زود فـرقی ندارد
لایق شهادت که باشی
هـر زمان ڪہ باشد
خریدارت میشوند ...🕊
🌹#شهید_سردار_فرشاد_حسونیزاده
#جانبـاز_دفـاع_مقـدس
#پاسدار_مدافع_حـرم
🌾به ما چیزےدرخصوص ڪارهایش نمیگفت اماچند روز قبل از رفتنش به مشهد وزیارت امام رضا(ع)رفت وبعد هم ازهمه حلالیت طلبید وگفت براےدفاع ازحرم حضرت زینب(س)وحضرت رقیه (س)به سوریه میرود.
💐برادرم عاشق شهادت بود ودرڪتابها، شعرها وچیزهایے ڪه ازاو به جاے مانده این خواسته ڪاملا مشهود است. او وارد سپاه شد تابه قول خودش یک قدم به شهادت نزدیک شود.هم اڪنون به آرزوے خود رسیده ودرجوار سیدالشهدا (ع)روسپید است.
🥀نماز📿اول وقتش هیچ وقت ترک نشد وهمیشه درطول شبانه روز باوضو بود. صبحهاے جمعه نداے یا«صاحب الزمان(عج)»برادرم دردعاے ندبه بلند بود وهیچ وقت آن را ترک نمیڪرد.
🌷برادرم عاشق امام حسین(ع)بود و همیشه دردسته جات سینه زنے به عنوان یڪے از مداحان ثابت،ذڪر امام حسین (ع)راسر میداد.او آنقدر عشق اهل بیت را در سر ودل داشت ڪه وصیت ڪرده بود درسنگ مزارش بنویسند یاحسین شهید. سوزدل شهیدرسول همیشه براے اهل بیت زنده وبلند واذان وے نیز براے همیشه ماندگار بود.
✍به روایت خواهرشهید
🌹#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_رسول_پورمراد
🥀🕊#لاله_های_زینبی
💐یادم هست یک روز دیدم محمد نوروزی در منطقه با اضطراب و دوان دوان داخل اتاق میآمد.باعجله تجهیزات مربوط به پانسمان را برداشت و رفت. همراه او رفتم دیدم دو تا از بچههای کوچک سوری بیرون از مجموعه زمین خورده بودند و زیر زانوی یکی از آنها شیشه فرو رفته بود.چند نفر دیگر او را به زور نگه داشته بودند که با حرکت شیشه آسیب بیشتری به بدنش وارد نشود. محمد سریع رفت شیشه را از پای بچه بیرون کشید.جای آن را بخیه و پانسمان کرد.با حس پدرانه با این بچهها برخورد و آنها را نوازش میکرد.
🌷شهید محمد نوروزی آنقدر برای این بچهها نگران بود که انگار از خانواده خودش هستند.میگفت خدا را شکر که این توانایی را به من داده که بتوانم به وسیله آن به مردم خدمت کنم حالا چه سوری و چه ایرانی و همیشه شکرگزار این موضوع بود.
✍به نقل از:همرزم شهید
🥀با تمام معرفت . . .
می گویم اینڪ یا حسین"ع"
عاقبت این جان ناقابـل
فدای زینب "س" است🕊😔
🌹#پاسـدار_مدافـع_حـرم
#شهـید_جانباز_محمد_نوروزی
#سالـروز_شهـادت......🕊
#ڪلام_شهید
من صدای هَل مِْن ناصِر یَنصُرنٖی
امـام حسیـــن (؏) را شنیده ام
و خواستار اعزام به جهاد میباشم
#پاسدار_مدافع_حرم
#شهیدوحید_نومی_گلزار
#ڪلام_شهید
من از خدا میخواهم
ڪہ در زمانِ حـال
به من شهادت عنایت ڪند
و از خداوند میخواهم
زمانیکه امام زمان ظهور ڪرد
دوباره مـا را زنده ڪند
و از خـاڪ بلند ڪند
تا در رڪاب امام زمان (عج)
دوباره بجنگیم و به شهادت برسیم
تا دیگر واقعهی عاشـورا اتفاق نیفتد.
#تکاور_یگان_ویژه_صابرین
#پاسدار_مدافع_حــرم
#شهید #حسین_جمالی
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌴میگفت هر کسی که شهید نمیشود و همین جوری انتخاب نمیشودو«بایدکه جمله جان شوی تا لایق جانان شوی».
در حقیقت باید چیزی که خدا میخواهد،
بـاشی و مـردمی و اهـل بیـت بـاشی تـا
پذیرفته بشوی.اواخرعمرش شوق زیادی برای شهادت داشت. خیلی جالب است که بدانیدبهترین برنامهریزیها رابرای زندگی از آقاعارف میدیدم و با وجود این شوق شهادت طوری زندگی میکرد که انگار۱۵۰ سال عمر خواهد کرد.
✏️ راوی؛ مادر شهید
🥀 #پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_عارف_کایدخورده
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#فرازی_از_وصیتنامه :
جنگ در سـوریه
" جنـگِ مـا "
جنـگ علیه ڪفر است
و ملت ما باید خودش را
آمادهی هرگونه فداکاری کند .
#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید #محمد_اتابه
☘ محمدم و شال سبزش ...
چندماہ بعد عقدمون من ومحمدم
رفتیم بازار من دوتا شال خریدم.
یڪیش شال سبز بود ڪہ چندبار هم
پوشیدمش و یہ روز محمد بہ من گفت:
اون شال سبزت و میدیش بہ من؟
حس خوبی بہ من میده ...
شما سیدی و وقتی این شال سبزت
هـمراهمہ قوت قلب مے گیرم ...
خودش هـم دوردوزش ڪرد
و شد شال گردنش ڪہ هر ماموریتی
ڪہ میرفت یا بہ سرش مے بست
یا دور گردنش مے انداخت ...
و در ماموریت آخرش هـم
هـمون شال دور گردنش بود
ڪہ بعد شهادتش برام آوردن ...
✍ بہ روایت همسر شهید
#پاسدار_مدافع_حـرم
#شهید_محمدتقی_سالخورده
● ولادت :۱۳۶۵/۱۰/۱، مازندران
●شهادت:۱۳۹۵/۱/۲۱، خانطومان
ویژگی بارز محمدمهدی شوخ طبعےو شیطنتهاےاوبود؛درتمام جمعها شادی میآورد وهمه آن رادوست داشتند.تمام خاطرات مااز محمد به خنده وشادی است؛حتےبه گونهاےشده که وقتےبر سرمزار محمد میرویم شروع به گریه کرده امابایادآورےخاطرات مشترکمان و شیطنتهایش،گریهمان ناخودآگاه بند میآید وباشادےبه خانه بازمیگردیم.با این که دوستانش وهممحلیهامان شبیه به اونبودند امامحمد دراخلاق،رفتار و درس به هیچ عنوان ازآنها تاثیر نمی گرفت ودردرسهایش بسیارموفق و نمرههای خوبی راکسب میکرد.
🌷اوبسیارباهوش بود،پدرمن ترک و مادرم عرب است وهیچکدام ازمااین دو زبان رایاد نگرفتیم به جزمحمد.اومتعلق به خانواده نبود،همه جاحضورداشت وبه همه کمک میکردهرموقع که به اونیاز داشتیم بدون هیچ هماهنگےواطلاع قبلی انگارکه نیرویےاورا به آنجابکشاند،سر میرسید ودرعوض تمام کمکهایش هیچ انتظارےازما نداشت.محمدارادت ویژهای به امام رضا(ع)داشت وهرسال۶تا۷بار براے زیارت راهےمشهد میشد.
✍به نقل از:خواهرشهید
🌹#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_محمدمهدی_فریدونی
@tashahadat313
🥀🕊#لاله_های_زینبی
🌹#لحظه_شهادت🕊
💐با آغاز جنگ سوریه شهید حسین تابسته به آنجا رفت.آن زمان شناخت زیادی از جنگ سوریه نداشتیم. پیش از اعزام به من گفت:می خواهم ۴۵ روز به ماموریت بروم و اگر خبری از من نشد جای نگرانی نیست.شنیده بودم که ماموریت های سوریه ۴۵روزه است. ازش پرسیدم می خواهی آنجابروی؟انکارکرد اما شک داشتم.
🌷با بیان این که همسرم هشتم شهریور به سوریه اعزام شد و دو هفته بعد در تاریخ بیست و یکم شهریور ۱۳۹۳ به شهادت رسید، گفت: شهید حسین تابَسته در اولین اعزام شهید شد. محل شهادت ایشان در مکانی پشت حرم حضرت زینب (س) بوده است. آن طور همکاران شهید می گویند، ایشان پشت توپ بوده و ترکش به پهلویش اصابت می کند. پیکر مطهر شهید، بعد از ۲،روز به ایران آمد. شهید دوران سربازی را در جنگ تحمیلی گذراند و همیشه غبطه می خورد که چرا همراه با دوستانش به شهادت نرسیده است.🕊😔
✍راوی:همسر شهید
🌹#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید #حسین_تابسته
@tashahadat313