eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
5.3هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
عضو کانون پرورشی هنری مسجد سیدالشهدا (ع) بود که در سال ۸۷ به عضویت سپاه پاسداران یگان تکاور صابرین تهران در امد که چند سالی در تهران به انجام وظیفه مشغول بود. 🍃⚘🍃 چند سالی در تهران به انجام وظیفه مشغول بود،بعد به صابرین تیپ زرهی حضرت حجت♡ اهواز منتقل و انجام خدمت می کرد. 🍃⚘🍃 در های نبرد با پژاک در شمال غرب (قلعه های جاسوسان) همچنین اشرار شرق در سیستان وبلوچستان حضور فعال داشت. 🍃⚘🍃 به روایت از پدر : به دلیل شرایط و محدودیت‌های شغلی‌ هیچ اطلاعی به ما ندادند. ابتدا فکر می‌کردیم برای انجام ماموریت در تهران به سر می‌برد. قبل از اعزام به به همراه عده‌ای از هم‌رزمانش برای مقابله با گروهک تکفیری پژاک در شمال غرب کشور و... به مدت یک سال در این مناطق حضور مستمر داشت. 🍃⚘🍃 هم طالب رفتن به ، و به خاطر دفاع از اهل بیت (ع)⚘و آرمان‌های رهبری و انقلاب♡؛ و برای حراست از مرزهای کشور از جان خود دریغ نخواهم کرد. 🍃⚘🍃 3⃣ 🌷 @tashadat 🌷
آن لحظات فقط به شب‌هایی فکر می‌کردم که خوشحال و خندان بود و می‌گفت مسعود امروز انگار همه دنیا مال من شده، دو مریض را که کد خورده بودند و امیدی به زنده ماندنشان نبود احیا کردیم، برگشتند به زندگی. خدایا شکرت!😭 🍃⚘🍃 آرزو می‌کردم کاش در بخش آی سی یو باز می‌شد و همان جمله‌ها را از زبان پرستار  می‌شنیدم اما همیشه تقدیر با خواست ما پیش نمی‌رود. نیم ساعت بعد در باز شد و من از بغض پرستار فهمیدم بی‌مادر شده است.» 🍃⚘🍃 4⃣ 🌷 @tashadat 🌷
زبان مادر مدافع امنیت اشکانی 🍃⚘🍃 دوست داشت حرم و راه دفاع از حرم شود. 9 ماه خدمت بود. او با خودروی پدرش در ساعت های بیکاری کار می کرد. با دختردایی اش هفت ماه بود عقد کرده و قرار بود پایان سال به خانه بخت بروند. شهیدم تازه 20 ساله شده بود. با آرزوی دامادی او بر دلم ماند.😔 یک هفته پیش از این که به آخرین ماموریت بی بازگشت برود، من خواب عجیبی دیدم. خواب دیدم در یک مزرعه پر از گل ایستاده و چفیه به دور گردنش انداخته است. می گفت: مامان من شده ام برایم بی تابی نکن. از خواب که بیدار شدم، خیلی دلنگران بودم.صبح که می خواست به کلانتری محل خدمتش برود، خوابم را برایش تعریف کردم که گفت: مامان نگران نباش است. یک هفته بعد از آن خواب او به ماموریت رفت و دیگر بازنگشت. او برای در اش شد.😔 🍃⚘🍃 4⃣ •♡ټاشَہـادَټ♡•
به روایت از مادر: ذوالفقارم ۵ سال در دست تروریست‌ های تکفیری موند و الاثر بود. 😭😭 🍃⚘🍃 زمانی که خبر فرزندم را شنیدم به گفتم : پسرم را مانند حسین (ع)⚘ ذبح کردند چون او به من و چند تن از دوستانش گفته بود. 😭 🍃⚘🍃 در ایام الاثری تصویر اون لحظه رو بزرگ قاب کردم و در اتاقش زدم و می‌گفتم که ما نمی‌ بینیم اما فاطمه (س)⚘ اینجاست و پسرم را بر دامن داره. 😭😭 🍃⚘🍃 5⃣ •♡ټاشَہـادَټ♡•
فکر نکنید که با کشتن فرزندم طاقت مرا می‌گیرید ... فکر نکنید که با بریدن سر فرزندم قلب زینبی مرا پاره می‌کنید ... 😭 🍃⚘🍃 به خدا قسم که من منتظر بازگشت پیکر هستم تا عطر سرورم زینب (س)⚘ را از آن استشمام کنم ... می‌خواهم او را در سینه ی خود فشار بدهم و عطر را استشمام کنم ... 😭😭😭 🍃⚘🍃 پسرم من هر روز منتظر تو هستم تا با ریختن گل روی عروسی تو را بگیرم ... منتظر تو هستم و اشکها مرا آتش می‌ زنند ...تهنیت که در بهشتی ... تهنیت ... 😭😭 🍃⚘🍃 7⃣ •♡ټاشَہـادَټ♡•