عضو کانون پرورشی هنری مسجد سیدالشهدا (ع) بود که در سال ۸۷ به عضویت سپاه پاسداران یگان تکاور صابرین تهران در امد که چند سالی در تهران به انجام وظیفه مشغول بود.
🍃⚘🍃
چند سالی در تهران به انجام وظیفه مشغول بود،بعد به #یگان صابرین
تیپ زرهی حضرت حجت♡ اهواز منتقل و انجام خدمت می کرد.
🍃⚘🍃
در #عملیات های نبرد با پژاک در شمال غرب (قلعه های جاسوسان)
همچنین اشرار شرق در سیستان وبلوچستان حضور فعال داشت.
🍃⚘🍃
به روایت از پدر #شهید:
به دلیل شرایط و محدودیتهای شغلی #محمد هیچ اطلاعی به ما ندادند. ابتدا فکر میکردیم برای انجام ماموریت در تهران به سر میبرد.
#پسرم قبل از اعزام به #سوریه به همراه عدهای از همرزمانش برای مقابله با گروهک تکفیری پژاک در شمال غرب کشور و... به مدت یک سال در این مناطق حضور مستمر داشت.
🍃⚘🍃
#خودم هم طالب رفتن به #سوریهام، و به خاطر دفاع از #حریم اهل بیت (ع)⚘و آرمانهای رهبری و انقلاب♡؛ و برای حراست از مرزهای کشور از #نثار جان خود دریغ نخواهم کرد.
🍃⚘🍃
3⃣
🌷 @tashadat 🌷
آن لحظات فقط به شبهایی فکر میکردم که #مهشید خوشحال و خندان بود و میگفت مسعود امروز انگار همه دنیا مال من شده، دو مریض را که کد خورده بودند و امیدی به زنده ماندنشان نبود احیا کردیم، برگشتند به زندگی. خدایا شکرت!😭
🍃⚘🍃
آرزو میکردم کاش در بخش آی سی یو باز میشد و همان جملهها را از زبان پرستار #مهشید میشنیدم اما همیشه تقدیر با خواست ما پیش نمیرود. نیم ساعت بعد در باز شد و من از بغض پرستار فهمیدم #پسرم بیمادر شده است.»
🍃⚘🍃
4⃣
🌷 @tashadat 🌷
#خواب_صادقه
#از زبان مادر#شهید
#شهید مدافع امنیت
#پویا اشکانی
🍃⚘🍃
#پویا دوست داشت #مدافع حرم و #شهید راه دفاع از حرم شود. 9 ماه خدمت بود. او با خودروی پدرش در ساعت های بیکاری کار می کرد. #پسرم با دختردایی اش هفت ماه بود عقد کرده و قرار بود پایان سال به خانه بخت بروند. #پسر شهیدم تازه 20 ساله شده بود. با #شهادتش آرزوی دامادی او بر دلم ماند.😔 یک هفته پیش از این که به آخرین ماموریت بی بازگشت برود، من خواب عجیبی دیدم. خواب دیدم #پویا در یک مزرعه پر از گل ایستاده و چفیه به دور گردنش انداخته است. می گفت: مامان من #شهید شده ام برایم بی تابی نکن. از خواب که بیدار شدم، خیلی دلنگران بودم.صبح که #پویا می خواست به کلانتری محل خدمتش برود، خوابم را برایش تعریف کردم که گفت: مامان نگران نباش #خیر است. یک هفته بعد از آن خواب او به ماموریت رفت و دیگر بازنگشت. او برای #برقراری #امنیت در #جامعه اش #شهید شد.😔
🍃⚘🍃
4⃣
•♡ټاشَہـادَټ♡•
به روایت از مادر#شهید:
#پیکر ذوالفقارم ۵ سال در دست تروریست های تکفیری موند و #جاوید الاثر بود. 😭😭
🍃⚘🍃
زمانی که خبر #شهادت فرزندم را شنیدم به #فرماندهان گفتم : پسرم را مانند #امام حسین (ع)⚘ ذبح کردند چون او به من و چند تن از دوستانش گفته بود. 😭
🍃⚘🍃
در ایام #جاوید الاثری #پسرم تصویر اون لحظه رو بزرگ قاب کردم و در اتاقش زدم و میگفتم که ما نمی بینیم اما #پسر #حضرت فاطمه (س)⚘ اینجاست و #سر پسرم را بر دامن داره. 😭😭
🍃⚘🍃
5⃣
•♡ټاشَہـادَټ♡•
فکر نکنید که با کشتن فرزندم طاقت مرا میگیرید ... فکر نکنید که با بریدن سر فرزندم قلب زینبی مرا پاره میکنید ... 😭
🍃⚘🍃
به خدا قسم که من منتظر بازگشت پیکر #فرزندم هستم تا عطر سرورم #حضرت زینب (س)⚘ را از آن استشمام کنم ... میخواهم او را در سینه ی خود فشار بدهم و عطر #شهادت را استشمام کنم ... 😭😭😭
🍃⚘🍃
پسرم من هر روز منتظر #بازگشت تو هستم تا با ریختن گل روی #پیکرت عروسی تو را بگیرم ... منتظر تو هستم و اشکها مرا آتش می زنند ...تهنیت #پسرم که در بهشتی ... تهنیت ... 😭😭
🍃⚘🍃
7⃣
•♡ټاشَہـادَټ♡•