.
#عاشقانہامباشہدا♥️
سر مزارش نشستہ بودم،
+خیلۍ دوستت دارم...(:
ــمشتی! تو هنوز به دنیا نیومده بودی من فدات شدم...(:♥️
🌷 @ tashadat 🌷
.
#السلاماۍساقےآبواَدَب
ناگہان باز دلم یاد تو افتاد، پرید
تا لب رود فرات و لب عطشان تو رفت
#السلامعلیڪیاماهبنمولاۍما
🌷 @ tashadat 🌷
#شهید_جهاد_مغنیه
جهاد اسمش جهاد رسمش
تولد مبارک داداش
#تولدت_مبارک
#شَھیدانِہ🕊
#معرفےشهدا 🌷•••
#رفیق_شهیدم 🥀
🌷 @tashadat 🌷
آقا #معلّم
در جبهه هم
درس میدهد؛
اما دانشآموزانش
خودشان معلّم اند..
#درس_ایثار میگویند...
#معلم_شهید_فرزاد_رحیمی🌹
🌷تاریخ ولادت : ۱۳۴۲(شهرستان هرسین)
🌷تاریخ شهادت : ۱۳۶۶
🌷محل شهادت : سردشت
🌷عملیات : نصر۷
#روز_معلم_بر_شهدای_معلم_مبارک
🌷 @tashadat 🌷
#تلنگر🔔
متنی ساده ولی سنگیـــــــــن
پیش اقا امام زمان بودم
اقا داشت کارامو و گناهامو میدید گریه میکرد
گفتم:اقا
اقا گفت:جان اقا؟؟؟؟ به من نگو اقا بگو بابا
سرمو انداختم پایین
گفتم:بابا شرمندم از گناه
اقا گفت:نبینم سرت پایین باشه ها عیب نداره بچه هر کاری کنه پای باباش مینویسن
😔😔😞😞
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج
#یا_صاحب_زمان💚
@tashadat
﷽
#براساس_داستان_واقعیق
#رمان_نسل_سوخته
══🍃🌷🍃══════
#قسمت_چهلم
🔹غذای مهران
مامان با ناراحتی اومد سراغم ...
- نکن مهران ... اینقدر ادای بزرگ ترها رو در نیار ... آخر یه بلایی سر خودت میاری ...
- مامان، من ادا در نمیارم ... 14 سالمه ... دیگه بچه نیستم... فوقش اینها می سوزه ... یا داغون میشه قابل خوردن نیست ...
هر چند از اینکه جمله بابا رو بهم گفت دلم سوخت ... اما می دونستم توی حال خودش نیست ...
یهو حالتش عوض شد ... بدجور بهم ریخت ...
- آره ... تو هم یه کاری کن داغت بمونه رو دلم ...
و از آشپزخونه رفت بیرون ... چند لحظه موندم چی کار کنم... شک به دلم افتاد ... نکنه خطا رفتم ... و چیزی که به دل و ذهنم افتاد ... و بهش عمل کردم ... الهام نبوده باشه ... تردید و دو دلی تمام وجودم رو پر کرد ...
- اینطوری مشخص نمیشه ... باید تا تهش برم ... خدایا ... اگر الهام بود ... و این کارم حرف و هدایت تو ... تا آخرش خودت حواست بهم باشه ... و مثل قبل ... چیزی رو که نمی دونم بهم یاد بده و غلطم رو بگیر ... اگرم خطوات بود ... نجاتم بده ...
قبلا توی مسیر اصلاح و اخلاقم ... توی مسیر شناخت خدا و حرکت به سمتش ... کمک گرفته بودم و استادم بود... اما این بار ...
پدر ... یه ساعت و نیم بعد برگشت ... از در نیومده محکم زد توی گوشم ...
- گوساله ... اگر همون موقع و سر وقتش رفته بودی ... این همه معطل خریدن چند تا غذا نمی شدم ...
اما حکمت معطلی پدرم چیز دیگه ای بود ... خدا برای من زمان خریده بود ... سفره رو انداختیم کنار تخت بی بی ... غذای من حاضر شده بود ...
مادرم عین همیشه ... دست برد سمت غذا ... تا اول از همه برای بی بی بکشه ... مادربزرگ زیرچشمی به من و بقیه نگاه کرد ...
- من از غذای مهران می خورم ...
🌷 @taShadat 🌷
﷽
#براساس_داستان_واقعیق
#رمان_نسل_سوخته
══🍃🌷🍃══════
#قسمت_چهلم_یکم
🔹 اگر رضای توست ...
همه جا خوردن ... دایی برگشت به شوخی گفت ...
- مادر من ... خودکشی حرامه ... مخصوصا اینطوری ... ما می خوایم حالا حالاها سایه ات روی سرمون باشه ...
بی بی پرید وسط حرفش ...
- دست دائم الوضوی پسرم بهش خورده ... چه غذایی بهتر از این ... منم که عاشق خورشت کدو ...
و مادرم با تردید برای مادربزرگ غذا کشید ... زن دایی ابراهیم... دومین نفری بود که بعد از من ... دستش رفت سمت خورشت ...
- به به ... آسیه خانم ... ماشاء الله پسرت عجب دست پختی داره ... اصلا بهش نمی اومد اینقدر کاری باشه ...
دلم قرص شده بود ... اون فکر و حس ... خطوات شیطان نبود ... من خوشحال از این اتفاق ... و مادرم با حالت معناداری بهم نگاه می کرد ... موقع جمع کردن سفره، من رو کشید کنار ...
- مهران ... پسرم ... نگهداری از آدمی توی شرایط بی بی ... فقط درست کردن غذا نیست ... این یه مریضی ساده نیست... بزرگ تر از تو زیر این کار، کمر خم می کنن ...
- منم تنها نیستم ... یه نفر باید دائم کنار بی بی باشه که تنها نباشه ... و اگر کاری داشت واسش انجام بده ... و الا خاله معصومه و دایی محسن هستن ... فقط یه مراقب 24 ساعته می خوان ...
و توی دلم گفتم ...
- مهمتر از همه ... خدا هست ...
- این کار اصلا به این راحتی نیست ... تو هنوز متوجه عمق ماجرا نیستی ... گذشته از اینها تو مدرسه داری ...
این رو گفت و رفت ... اما من یه قدم به هدفم نزدیک تر شده بودم ... هر چند ... هنوز راه سختی در پیش بود ...
- خدایا ... اگر رضای تو و صلاح من ... به موندن منه ... من همه تلاشم رو می کنم ... اما خودت نگهم دار ... من دلم نمی خواد این ماه های آخر ... از بی بی جدا شم ...
🌷 @taShadat 🌷
🌱در لشــگـــر 27 محمـــد رســـول اللــه ' ص '
بـــرادری بـــود کـــه عـــادت داشـــت #پیشـــانی شهـــدا را ببـــوســد !🙃
وقـتــی خــودش شهیــد شــد بچـــه هــا تصمیــم گرفتنـــد بـــه تلافــیِ
🌈آن همــه محبـت ، پیشـــانی او را غـــرقِ بــوســه کننـــد .
پارچـــه را کـــه کنـــار زدنـــد ، جنـــازه ی بـــی ســـر او دل همـــه شان
را آتـــش زد .😔😢
#شهیـــد_حـــاج_محمد_ابراهیـــم_همــت 🦋🌸
🌷 @taShadat 🌷
sound5882ac0b332c6.mp3
8.51M
🌹ولادت شهید جهاد مغنیه
گاهی
ناگفته ها تمام گفته های آدمه
من نمیگویم
ولی
خود بدان حال مرا...
🎙#سید_رضا_نریمانی
⏯شور
#شهیدجهادعمادمغنیه
هدایت شده از ٺـٰاشھـادت!'
⚘﷽⚘
#یک_قرار_معنوی
#ساعت_۸_به_وقت_امام_هشتم🕗
تاخراسان راهی نیست...✋
دست بر سینه و عرض ادب
🌷بسم الله الرحمن الرحیم
🌷اللّهُمَّ صَلِّ عَلى
🌷علِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى
🌷الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
🌷و حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
🌷و مَنْ تَحْتَ الثَّرى
🌷الصِّدّیقِ الشَّهیدِ
🌷صلاةً کَثیرَةً تامَّةً
🌷زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
🌷کاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِک...
تو بزن نقـاره زن اسیر آهنگ توام...
به امام رضابگوبدجوری دلتنگ توام...
خوشبختی یعنی تو زندگیت امام رو رضا داری....
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا غریب الغربا
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا معین الضعفا
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا علی بن موسی الرضا
🌷 @taShadat 🌷
#سلام_بر_شهدا
#رفیق_شهیدم
•┄❁#قرارهرشبما❁┄•
فرستـادن پنج #صلواتــ
بہ نیتــ سلامتے و
ٺعجیـل در #فرجآقاامامزمان«عج»
هدیہ بہ روح مطهر تمامی شهدا مخصوصا شهید سلامت
#دکتروحیدیحیوی
🌷 @taShadat 🌷
سلام خدمت شما☺️
اسم من شهید جهادمغنیه است و امروز روز تولد منه🎂☺️✋
به همین مناسبت میخوام چندکلمه ای باهاتون از طریق نامه صحبت کنم.😍
ازبین یک تا ده یک نامه رو انتخاب کن و با صلوات برا ظهور آقا بازش کن☺️
انشالله همونی باشه که میخوای👌
z.p: 1⃣مشاهدهی نامه دیجیتال 👇
https://digipostal.ir/cq2jnna
z.p: 2⃣مشاهدهی نامه دیجیتال 👇
https://digipostal.ir/cn2elga
z.p: 3⃣مشاهدهی نامه دیجیتال 👇
https://digipostal.ir/ch18m76
z.p: 4⃣مشاهدهی نامه دیجیتال 👇
https://digipostal.ir/cza7pob
z.p: 5⃣مشاهدهی نامه دیجیتال 👇
https://digipostal.ir/c3ru31r
z.p:6⃣ مشاهدهی نامه دیجیتال 👇
https://digipostal.ir/ckyrq7r
z.p:7⃣ مشاهدهی نامه دیجیتال 👇
https://digipostal.ir/ckvmqlp
z.p: 8⃣مشاهدهی نامه دیجیتال 👇
https://digipostal.ir/cojzyet
z.p: 9⃣مشاهدهی نامه دیجیتال 👇
https://digipostal.ir/c832v3m
z.p:1⃣0⃣ مشاهدهی نامه دیجیتال 👇
https://digipostal.ir/cb1t2sv
یکیو انتخاب کن ببین داداش جهاد برات چی داره❤️☺️😉
﷽
#نهج_البلاغه
#حکمت28
══🍃🌷🍃════
💠امام علی علیه السلام می فرماید:
أَفْضَلُ الزُّهْدِ إِخْفَاءُ الزُّهْدِ .
برترين زهد، پنهان داشتن زهد است.
🌷 @taShadat 🌷
🔹خواندن دعای هفتم صحیفه سجادیه برای برطرف شدن بیماری کرونا🤲
🔹روز.چهلم وچهارم 1399/2/13
🍃🌷 @taShadat 🌷🍃
1_208537320.mp3
11.47M
#صوت
قرائت دعای هفتم صحیفه سجادیه
🎶#حاج_محمودکریمی
🌷 تاشهادت🌷
http://eitaa.com/joinchat/2567897106Cb024eb90db
♥️🌱
اگرآدمجوانےاشرابراے #خدا صرفڪند
جوانےاش #ابدےمےشود ...
خدایا!
منازچیزهایےڪهـدلممےخواسٺ ؛
برایمجاذبهـداشٺ؛
بخاطرٺوگذشٺم ...
بهـخاطرٺونگاهـنڪردم؛
بخاطرٺونگفٺم ؛
بهـخاطرٺوازهواےخودمگذشٺم،
بهـخاطرٺو...
وٺعداداین" بهـخاطرٺو"ها...اگر زیادبشود ،
آنوقٺممڪناسٺآدمبهـجایے برسد...
یاحٺےنمیردو #شهید بشود
🌷 @taShadat 🌷
مُهم نیست که شانه هایت تجسم است
و آغوشت خیال !
همه یادت اینجاست
نگاهت، صدایت، خنده هایت...
دیگر چه میخواهم ...
یاد شهدا با صلوات🌹
🆔🌷 @tashadat 🌷
📝🍃| #روایت...
یک دوست هم داشت که به واسطه شهید خلیلی با او آشنا شده بود. همین بنده خدا تعریف میکرد:
با #محمدرضا در گلزار شهدا بهشت زهرا(س) قرار داشتیم وقتی رسید، حدود دو ساعت سر مزار رسول حرف زدیم.
بعد سر خاک بقیه #شهدا رفتیم و هر #شهیدی را که میشناخت سر خاکش میایستاد و حدود یک ربع راجع به #شهید صحبت میکرد، جوری حرف میزد و خاطره تعریف میکرد که انگار سال ها با آن #شهید رفیق بوده است.
گرمای طاقت فرسایی بود اما چنان غرق مطالب و حرف بودیم که گرما را حس نمی کردیم.
سپس برگشتیم بر سر مزار #شهیدرسول_خلیلی و صحبتهایمان را ادامه دادیم. موقع خداحافظی گفت: روضه بزار گوش کنیم و این جمله شهید خلیلی را یادآوری میکرد که:
«ای که بر تربت من میگذری، روضه بخوان / نام زینب(س) شنوم زیر لحد گریه کنم»
گفتم: بابا لازم نیست اما اصرار کرد و خلاصه یک روضه گوش کردیم.
وقتی تمام شد با آهی سوزناک سکوت را شکست، حسرت داشت،حسرت شهادت....
بوی عطر پیراهنش را هیچ وقت فراموش نمیکنم. خداحافظی کردیم و این آخرین خداحافظی من و #محمدرضا بود.
#شهیدمحمدرضادهقان
#دوست_شهید🌷
#دلتنگی💔
#روضه_بخوان✨
#التماس_دعا🙏
🌷 @taShadat 🌷