🌼گفتگو با آقا مهدی پسر شهید «علی زاده اکبر»🌼
بزرگ مرد کوچکی که در کودکی مرد خانواده شد.
گویا دست سرنوشت تقدیر دیگری را برایش رقم زده بود. او که فراق پدر را با خود به همراه دارد و امروز تنها دغدغه اش این است که راه او را ادامه دهد تا نام پدر برای همیشه در صفحه تاریخ انقلاب اسلامی زنده بماند.
او با بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی مبنی بر اینکه «گاهی رنج و زحمت زنده نگه داشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست» به این یقین و باور رسیده است که پدر زنده است و باید راه او را ادامه دهد.
دغدغه پسر شهید مدافع حرم
پدر خیلی علاقه مند به مسائل هسته ای بود و در این زمینه مطالعات زیادی داشت و من هم دوست دارم به مانند پدر در این رشته موفقیت های زیادی کسب کنم که امیدوارم خداوند پشتیبان من باشد و من را حمایت و همراهی کند.
#ارسالی_کاربر
🌷 @taShadat 🌷
#معرفی_شهیده_اشرف_احمدی🌷
پدر :عباس
تاریخ شهادت : 7/خرداد/1364
محل تولد :تهران /تهران
طول مدت حیات :27
محل شهادت :تهران
اشرف احمدي در سال 1337 ديده به جهان گشود دوران کودکي را در آغوش گرم خانواده سپري کرد و وارد مدرسه شد.تحصيلات مقاطع راهنمايي و دبيرستان را با موفقيتهاي چشمگيري پشت سر گذاشت و دررشته علوم سياسي در مقطع کارشناسي مشغول به تحصيل شد سپس با داوود اغناميان ازدواج کرد و صاحب سه فرزند گرديد. اشرف زني سختکوش و طالب علم بود زني با گذشت و فداکار که در تمام مراحل زندگي با توکل به خدا طعم شيرين موفقيت را ميچشيد تا اينکه سرانجام در تاريخ 7 خردادماه سال 1364 در پي بمباران رژيم بعثي در سحرگاه ماه مبارک رمضان در حالي که 27 سالش بود همراه دو فرزند و خانوادهي همسرش به سوي آسمان پرواز کرد و دريادها جاودان شد.
🌷 @taShadat 🌷
﷽
#براساس_داستان_واقعی
#رمان_نسل_سوخته
══🍃🌷🍃══════
#قسمت_هشتادو_پنجم
🔹 اولین قدم
غیر قابل وصف ترین لحظات عمرم ... رو به پایان بود ... هوا گرگ و میش بود و خورشید ... آخرین تلاشش رو ... برای پایان دادن به بهترین شب تمام زندگیم ... به کار بسته بود ... توی حال و هوای خودم بودم که صدای آقا مهدی بلند شد ...
- مهران ...
سرم رو بلند کردم ... با چشم های نگران بهم نگاه می کرد... نگاهش از روی من بلند شد و توی دشت چرخید ...
رنگش پریده بود ... و صداش می لرزید ... حس می کردم می تونم از اون فاصله صدای نفس هاش رو بشنوم ...
توی اون گرگ و میش ... به زحمت دیده می شد ... اما برعکس اون شب تاریک ... به وضوح تکه های استخوان رو می دیدم ... پیکرهایی که خاک و گذر زمان ... قسمت هایی از اونها رو مخفی کرده بود ... دیگه حس اون شبم ... فراتر از حقیقت بود ...
از خود بی خود شدم ... اولین قدم رو که سمت نزدیک ترین شون برداشتم ... دوباره صدای آقا مهدی بلند شد ... با همه وجود فریاد زد ...
ـ همون جا وایسا ...
پای بعدیم بین زمین و آسمان خشک شد ... توی وجودم محشری به پا شده بود ...
از دومین فریاد آقا مهدی ... بقیه هم بیدار شدن ... آقا رسول مثل فنر از ماشین بیرون پرید ...
چند دقیقه نشستم ... نمی تونستم چشم از استخوان شهدا بردارم ... اشک امانم نمی داد ...
ـ صبر کن بیایم سراغت ...
ترس، تمام وجودشون رو پر کرده بود ... علی الخصوص آقا مهدی که دستش امانت بودم ...
ـ از همون مسیری که دیشب اومدم برمی گردم ...
گفتم و اولین قدم رو برداشتم ...
نویسنده: #شهید سید طاها ایمانی📝
🌷 @taShadat 🌷
﷽
#براساس_داستان_واقعی
#رمان_نسل_سوخته
══🍃🌷🍃══════
#قسمت_هشتادو_شش
🔹 دست های خالی
با هر قدمی که برمی داشتم ... اونها یک بار، مرگ رو تجربه می کردن ... اما من خیالم راحت بود ... اگر قرار به رفتن بود... کسی نمی تونست جلوش رو بگیره ... اونهایی که دیشب بیدارم کردن و من رو تا اونجا بردن ... و گم شدن و رفتن ما به اون دشت ... هیچ کدوم بی دلیل و حکمت نبود...
چهره آقا رسول از عصبانیت سرخ و برافروخته بود ... سرم رو انداختم پایین ... هیچ چیزی برای گفتن نداشتم ... خوب می دونستم از دید اونها ... حسابی گند زدم ... و کاملا به هر دوشون حق می دادم ... اما احدی دیشب ... و چیزی که بر من گذشته بود رو ... باور نمی کرد ...
آقا رسول با عصبانیت بهم نگاه می کرد ... تا اومد چیزی بگه... آقا مهدی، من رو محکم گرفت توی بغلش ... عمق فاجعه رو ... تازه اونجا بود که درک کردم ... قلبش به حدی تند می زد که حس می کردم ... الان قفسه سینه اش از هم می پاشه ...
تیمم کرد و ایستاد کنار ماشین ... و من سوار شدم ...
ـ آخر بی شعورهایی روانی ...
چند لحظه به صادق نگاه کردم ... و نگاهم برگشت توی دشت ...
ایستاده بودن بیرون و با هم حرف می زدن ... هوا کاملا روشن شده بود ... که آقا مهدی سوار شد ...
ـ پس شهدا چی؟ ...
نگاهش سنگین توی دشت چرخید ...
ـ با توجه به شرایط ... ممکنه میدون مین باشه ... هر چند هیچی معلوم نیست ... دست خالی نمیشه بریم جلو ... برای در آوردن پیکرها باید زمین رو بکنیم ... اگر میدون مین باشه ... یعنی زیر این خاک، حسابی آلوده است ... و زنده موندن ما هم تا اینجا معجزه ... نگران نباش ... به بچه های تفحص ... موقعیت اینجا رو خبر میدم ...
آقا رسول از پشت سر، گرا می داد ... و آقا مهدی روی رد چرخ های دیشب ... دنده عقب برمی گشت ... و من با چشم های خیس از اشک ... محو تصویری بودم که لحظه به لحظه ... محو تر می شد ...
نویسنده: #شهید سید طاها ایمانی📝
🌷 @taShadat 🌷
⭕️ شما بین ما غریب بودید حاج احمد آقا. تا وقتی زنده بودید هیچ جا نگفتید که اولین فرماندهای که وارد خرمشهر شد و آن را فتح کرد شما بودید. حاج قاسم سلیمانی در مورد شما گفته بود: تصورم این بود وقتی خبر شهادت احمد گفته شد، حداقل تیتر همه روزنامهها باید این باشد که فاتح خرمشهر شهید شد
🌷 @taShadat 🌷
⚘﷽⚘
#یک_قرار_معنوی
#ساعت_۸_به_وقت_امام_هشتم🕗
تاخراسان راهی نیست...✋
دست بر سینه و عرض ادب
🌷بسم الله الرحمن الرحیم
🌷اللّهُمَّ صَلِّ عَلى
🌷علِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى
🌷الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
🌷و حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
🌷و مَنْ تَحْتَ الثَّرى
🌷الصِّدّیقِ الشَّهیدِ
🌷صلاةً کَثیرَةً تامَّةً
🌷زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
🌷کاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِک...
تو بزن نقـاره زن اسیر آهنگ توام...
به امام رضابگوبدجوری دلتنگ توام...
خوشبختی یعنی تو زندگیت امام رو رضا داری....
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا غریب الغربا
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا معین الضعفا
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا علی بن موسی الرضا
🌷 @taShadat 🌷
بسمربالشهدایوالصدیقین
به بهانه ی سالروز شهادتش
🎋شهیدی که عراقیها برایش مراسم ختم گرفتند🎋
کمیته جستجوی #مفقودین اهواز از سمت راست: اکبررسولی،#شهید پازوکی،شهیدعباس صابری، شهید محمودوند وسردارباقرزاده
او روز ۵ #خرداد ۱۳۷۵ مصادف با هفتم محرم وقتی که برای پیدا کردن شهدا در کانالی معروف به «والمری» مشغول به کار شده بود، بر اثر انفجار مین، با #دست و پای قطع شده، بدنی پر از ترکش و صورتی سوخته به شهادت رسید.
عباس آقا #وصیت کرده بود که ظهر #عاشورا #پیکرش را دفن کنند؛ همین طور هم شد؛ آن روز به جمعیت زیادی برای تشییع پیکر شهید آمده بودند.
* بعد از شهادت عباس، عراقیها برایش مراسم ختم گرفتند
#عباس آقا خیلی خوش #اخلاق بود؛ او در دوران تفحص شهدا برای اینکه بتواند دل #عراقیها را به دست بیاورد تا آنها در #تفحص شهدا با او همکاری کنند، برای آنها هدیه میگرفت، لباس و میوه و سیگار میبرد و در مجموع با آنها با مهربانی رفتار میکرد؛ بعد از شهادتش عراقیها ۵۰ هزار تومان خرج کردند و برای عباس آقا مراسم #ختم گرفتند.
بعد از شهادت عباس آقا، حسین آقا همین رفتار را با عراقیها داشت؛ بعد از شهادت حسین آقا، عراقیهایی که آنجا بودند، میگفتند: «ما دیگر تحمل اینجا ماندن را نداریم».
* پیدا کردن شهیدی که #دستش سالم مانده بود
در یکی از جریانهای تفحص شهدا، عباس #آقا پیکر یک شهید جوان اهل #شیراز را پیدا کرده بود؛ دستهای شهید سالم مانده بود؛ او از اینکه توانسته بود علاوه بر خانواده آن شهید، مردم یک شهر را خوشحال کند، حال خوشی داشت؛ بعد از شهادت عباس آقا، شیرازیها برای پسرم مراسم گرفتند.
شهید عباس صابری
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: سه شنبه - ۰۶ خرداد ۱۳۹۹
میلادی: Tuesday - 26 May 2020
قمری: الثلاثاء، 3 شوال 1441
🌹 امروز متعلق است به:
🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام
🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام
🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا اَرْحَمَ الرّاحِمین (100 مرتبه)
- یا الله یا رحمان (1000 مرتبه)
- یا قابض (903 مرتبه) برای رسیدن به حاجت
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹قتل متوکل عباسی، 247ه-ق
📆 روزشمار:
▪️4 روز تا سالروز تخریب قبور ائمه علیهم السلام در بقیع
▪️12 روز تا شهادت حضرت حمزه و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیهما السلام
▪️22 روز تا شهادت امام صادق علیه السلام
▪️28 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت
▪️38 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام
🌷 @taShadat 🌷
﷽
#نهج_البلاغه
#حکمت50
══🍃🌷🍃════
#نهج_البلاغه
🔅وَلاَ تَکُونَنَّ مِمَّنْ لاَ تَنْفَعُهُ الْعِظَةُ إِلاَّ إِذَا بَالَغْتَ فِي إِيلاَمِهِ، فَإِنَّ الْعَاقِلَ يَتَّعِظُ بِالاْدَابِ، وَالْبَهَائِمَ لاَ تَتَّعِظُ إِلاَّ بِالضَّرْبِ
💠از کسانی مباش که اندرز سودشان ندهد ،مگر با آزردن فراوان ، زیرا عاقل با اندرز و آداب پند گیرد ، و حیوانات با زدن
🌷 @taShadat 🌷
#کلام_ناب
#راه_قدس
🔷شهیدسید مرتضی آوینی:
♦️راه قدس...
با کاهلی و تنآسایی و دل به
جیفهی بیمقدار دنیا بستن
میانهای ندارد.
راه قدس...
مرد جنگ میخواهد و
مرد جنگ نیز کربلایی است
و کربلایی،
مرد میدان عشق است و
از سختیها و مشقات و
سرباختنها و جان دادنها
نمیهراسد.
#سلام ✋🏻
#صبحتون 💐
#شـهــدایــی 😇🌷
🌷 @taShadat 🌷
🍃﷽🍃
✍آخرین دستنوشته #شهید_تقی_پور
↞خیلی زود یڪدیگر راملاقات خواهیم ڪرد(مرگ در پیش است)
یادتان نرود ڪه ان الله مع الصابرین☝️
دوست ندارم در مرگ من لباس عزا بپوشید و گریه ڪنید مخصوصا اگر شهید شدمــ...💔
🌷 @taShadat 🌷
🔰 لوح | سَنُصَلّي في القدس
🔻رهبر انقلاب: انشاءالله شما جوانها در بیتالمقدّس نماز خواهید خواند ۹۸/۱۱/۱۶
عکس منتشر شده در سایت رهبری
🌷 @taShadat 🌷
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌷 @taShadat 🌷
#شَھیدانِہ 🕊•°
#غـسـل_و_طـهـارت
برای محمد مهدی👱🏻♂وقت می گذاشت
مسائلی را به او یاد میداد که هنوز
آنها را انجام می دهد . مثلا وقتی او
را حمام 🛁 می برد به او #غسل_کردن
با نیت اطاعت ، طهارت ، شجاعت ،
شهادت ، پاکی و دوری از گناه 🌿
را یاد داده بود.☝️
✨ شهید مسلم خیزاب
🌷 @tashadat 🌷