eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
5.2هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
💌نامه شهید خطاب به همسرشان 💌 📝 ؛ سلام…. امیدوارم زمانی که این نامه📨 را می خوانی از دست من باشی و به خاطر تمام سختی ها و اذیت هایی که در این چند سال📆 برایت رقم زدم بنده حقیر را باشی،…. 📝نمی دانم با چه زبانی از ، خوبی هایت، صبر و تحملت درکنار من💞 و… تشکر کنم. توصیه میکنم که همیشه به باشی و مرا فراموش نکنی💬 از خوبمان مواظبت کنی و زیر چادر خودت💫 پرورش دهی تا راه خودت را ادامه دهد…… 📝همیشه با نمــاز و قرآن و به ائمه اطهار و حضرت ابوالفضل؛ و برای سلامتی خودت، دختر عزیزمان و بنده حقیر دعا کن🙏 که میدانم دعای تو مستجاب می شود .
💠کارگر ساده‌ای که شهید مدافع حرم شد آقا سید ۱۳ سالش بود که جهت جنگ با کفار بعثی عازم جبهه شد. پس از دفاع مقدس و ازدواج ، به همراه همسر خود بر روی زمین های کشاورزی مردم گلستان کارگری می کرد. با شروع حمله تکفیری ها احساس وظیفه کرد و با پیگیری های فراوان عازم سوریه شد تا در پیشگاه عمه سادات شرمنده نشود. تا اینکه در ۲۷ ماه مبارک رمضان سال گذشته پاداش زحمات خود را از سلام الله علیها دریافت کرد و آسمانی شد. 🌷
(سلام الله علیها) شادے روح شــهدا 🌹 ▪️ @taShadat ▪️
دیدن (ع) ✨ ما در منطقه خان طومان مستقر بودیم و تازه با این بزرگوار آشنا شده بودم🌹. که درست چند روز بعد دشمن به ما حمله کرد و این مرد در پشت خاکریز آروم و قرار نداشت با تیربار شلیک میکرد و میدوید این طرف با آرپیجی خودم دیدم دوتا تانک دشمن رو زد💥 خلاصه با هرچه دم دستش بود میجنگید اونروز باور بفرمایید با شجاعت ایشون ما پیروز شدیمو دشمن عقب نشینی کرد✌️.بعد چند روز که فرصتی دست داد از این دلاور که حالا نورانی تر شده بود✨پرسیدن چرا اینقدر با شوق وذوق میجنگی و آوم و قرار نداری جوابی داد که مو بر تنم سیخ شد 😮 گفت :من در موقع جنگ حضرت زینب ..سلام الله علیها.. را میبینم😳😯 که به من نگاه میکند و لبخند میزند!!! من ابتدا باور نکردم تا اینکه آن روز آمد روز سقوط خانطومان😔من با همه ی شلوغی حواسم به "علیرضا" بود او باز شروع کرد به جنگیدن و چه جانانه میجنگید💪 و صحنه ای را که میدیدم باور نمیکردم ...این شهید بزرگوار وسط معرکه جنگ به پشت سرش نگاه میکرد و لبخندی میزد که اورا آسمانی تر میکرد🕊 این نگاه کردنش چند بار تکرار شد و من یقین کردم خود نظاره گر ایشون هستند😭 من به فراخور کارم خودم را به جایی دیگر رساندم و در این حین مجروح شدم و دیگه چیزی نفهمیدم تا تهران ‌...در بیمارستان خبر 🕊 و چند تن ار رفقای نازنینم‌ را دادند 😭💔 راوی: همرزم شهید مدافع حـرم علیرضا بریری🌷 🌷 @taShadat 🌷
برشی از کتاب عمار حلب📚 یک بار هم روز عاشورا شنیده بوده حرم (س) خالی است و عزادار ندارد🖤 می گفت:توی اوج جنگ، هیچ پروازی نبود. فقط یه هواپیمای کوچیک می رفت که پای باند پرواز رفتم بالا. رفته بود داخل حرم حضرت زینب(س)، تک و تنها👤 می گفت: تک و توک خمپاره💥 می افتاد داخل حیاط و گاهی می خورد به دیوارهای . شروع کردم به عزاداری و سروصدا کردن کم کم چند نفری رو دیدم. بعد هم یه دسته اعراب وارد حرم شدند و حرم حضرت زینب(س) شد💔 🌷 @taShadat 🌷
🔸نورانی بود و دنبال نور می گشت راه میانبرش را پیدا کرده بود و هیچ چیز نمی توانست جلودارش باشد. تنها یک چیز به او آرامش می داد و آن شهادت بود🌹 همان چیز که به گفته مادرش به عنوان در کودکی به زبان آورد. نامش بود و تاب دیدن اسارت دوباره (س) را نداشت😔 چرا که رسم پروانگی در تار و پود وجودش بافته شده بود. 🔸جنگ 33 روزه یا جنگ برایش فرقی نداشت چرا که حرف پیر مسجدشان هر روز در گوشش نجوا می شد که می گفت: را در دوران خودت بیاب.🕊 او نه برای رفت و نه برای پول💰 بلکه برای بی بی زینبی رفت که ندای "هَل مِن ناصر یَنصُرنی" اش را می شنید و تاب ماندن در خود نمی یافت.❗️ 🔸از او عکس های کمی به یادگار مانده؛ شاید حرف را شنیده بود که می گفت: "اینها دنیاست"🕊 مهدی عزیزی🌹 🌷 @taShadat 🌷
🍃همزمان با ظهور داعش و نا امنی اطراف حرم عمه سادات (س) از آنجایی که عشق وصف ناشدنی به (س) داشت، عاشق دفاع از حریم عمه سادات (س) شد. و مکرراً عازم آن مکان مقدس جهت دفاع از حرم گردید.🍃 7⃣ @tashadat