eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
5.2هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ رمان 💠 و خواستم دوباره اصرار کنم که هر دو دستم را گرفت و حرف آخرش را زد :«چیزی نپرس عزیزم، به وقتش همه چی رو برات میگم.» و دیگر اجازه نداد حرفی بزنم، لباس مصطفی را تنش کرد و از بیمارستان خارج شدیم. تا رسیدن به سه بار اتومبیلش را با همکارانش عوض کرد، کل غوطه غربی را دور زد و مسیر ۲۰ دقیقه‌ای دمشق تا داریا را یک ساعت طول داد تا مطمئن شود کسی دنبال‌مان نیاید و در حیاط خانه اجازه داد از ماشین پیاده شوم. 💠 حال مادرش از دیدن وضعیت مصطفی به هم خورد و ساعتی کشید تا به کمک خوش‌زبانی‌های ابوالفضل که به لهجه خودشان صحبت می‌کرد، آرامَش کنیم. صورت مصطفی به سفیدی ماه می‌زد، از شدت ضعف و درد، پیشانی‌اش خیس عرق شده بود و نمی‌توانست سر پا بایستد که تکیه به دیوار چشمانش را بست. 💠 کنار اتاقش برایش بستری آماده کردیم، داروهایش را ابوالفضل از داروخانه بیمارستان خریده و هنوز کاری مانده بود و نمی‌خواست من دخالت کنم که رو به مادرش خبر داد :«من خودم برای تعویض پانسمانش میام مادر!» و بلافاصله آماده رفتن شد. همراهش از اتاق خارج شدم، پشت در حیاط دوباره دستم را گرفت که انگار دلش نمی‌آمد دیگر رهایم کند. با نگاه صورتم را در آغوش چشمانش کشید و با بی‌قراری تمنا کرد :«زینب جان! خیلی مواظب خودت باش، من مرتب میام بهت سر می‌زنم!» 💠 دلم می‌خواست دلیل اینهمه دلهره را برایم بگوید و او نه فقط نگران جانم که دلواپس احساسم بود و بی‌پرده حساب دلم را تسویه کرد :«خیلی اینجا نمی‌مونی، ان‌شاءالله این دوره مأموریتم که تموم شد با خودم می‌برمت !» و ظاهراً همین توصیه را با لحنی جدی‌تر به مصطفی هم کرده بود که روی پرده‌ای از سردی کشید و دیگر نگاهم نکرد. 🌷 @tashahadat313 🌷
✍️ رمان کمتر از اتاقش خارج می‌شد مبادا چشمانم را ببیند و حتی پس از بهبودی و رفتن به مغازه، دیگر برایم پارچه‌ای نیاورد تا تمام روزنه‌های را به روی دلم ببندد. 💠 اگر گاهی با هم روبرو می‌شدیم، از حرارت دیدارم صورتش مثل گل سرخ می‌شد، به سختی سلام می‌کرد و آشکارا از معرکه می‌گریخت. ابوالفضل هرازگاهی به داریا سر می‌زد و هر بار با وعده اتمام مأموریت و برگشتم به تهران، تار و پود دلم را می‌لرزاند و چشمان مصطفی را در هم می‌شکست و هیچکدام خبر نداشتیم این قائله به این زود‌ی‌ها تمام نمی‌شود که گره سوریه هر روز کورتر می‌شد. 💠 کشتار مردم و قتل عام خانوادگی روستاهای اطراف، عادت روزانه شده بود تا ۶ ماه بعد که شبکه العربیه اعلام کرد عملیات آتشفشان دمشق با هدف فتح پایتخت توسط ارتش آزاد به‌زودی آغاز خواهد شد. در فاصله ۱۰ کیلومتری دمشق، در گرمای اواخر تیرماه تنم از ترس حمله ارتش آزاد می‌لرزید، چند روزی می‌شد از ابوالفضل بی‌خبر بودم که شب تا صبح پَرپَر زدم و همین بی‌قراری‌ام یخ رفتار مصطفی را آب کرده بود که دور اتاق می‌چرخید و با هر کسی تماس می‌گرفت بلکه خبری از بگیرد تا ساعتی بعد که خبر انفجار ساختمان امنیت ملی کار دلم را تمام کرد. 💠 وزیر دفاع و تعدادی از مقامات سوریه کشته شدند و هنوز شوک این خبر تمام نشده، رفقای مصطفی خبر دادند نیروهای ارتش آزاد به رسیده و می‌دانستم برادرم از است که دیگر پیراهن صبوری‌ام پاره شد و مقابل چشمان مصطفی و مادرش مظلومانه به گریه افتادم... ... 🌷 @tashahadat313 🌷
هدایت شده از  ٺـٰاشھـادت!'
اعمال قبل از خواب :) شبٺون منور به نگاه مادر ساداٺ..🍃
هدایت شده از  ٺـٰاشھـادت!'
🌱 ♥ -بسم‌الله...🌸 بخونیم‌باهم...🤲🏻 ـاِلٰهے‌عَظُمَ‌الْبَلٰٓآوَبَرِحَ‌الخَفٰآء ُوَانْڪَشِفَ‌الْغِطٰٓآءٌ…✨🍃 •♡ټاشَہـادَټ♡•
هدایت شده از  ٺـٰاشھـادت!'
به همین سادگۍ 🙂💕 التمـٰاس دعاۍ فراوان 🤲 •♡ټاشَہـادَټ♡•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|بسم ࢪب القلوبِ المُنکَسِرَه| السلام عݪیڪ یا رجاء لِقُلوبی، یا‌مهدی‌!-'♥️'-
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم -'🌿'-
سلام بر عاشقان ولایت❣ ☀️ امروز: شمسی: شنبه - ۲۸ اسفند ۱۴۰۰ میلادی: Saturday - 19 March 2022 قمری: السبت، 16 شعبان 1443 🌹 امروز متعلق است به: 🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم ❇️ وقایع مهم شیعه: ا 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️15 روز تا آغاز ماه مبارک رمضان ▪️24 روز تا رحلت ام المومنین حضرت خدیجه علیها السلام ▪️29 روز تا ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام ▪️32 روز تا اولین شب قدر ▪️33 روز تا ضربت خوردن امام علی علیه السلام ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
هدایت شده از  ٺـٰاشھـادت!'
دعاے هفتم صحیفہ سجادیہ.. چند دقیقہ بیشتر وقت نمیگیرہ...🍂 ولے بہ جاش حرف رهبرمون زمین نمی مونہ...🌹🍃
😍✋ ❤️ پایان سال و وقٺِ حساب و ڪتاب شد پیشانےام بہ محضرتان خیسِ آب شد هر روز با گناه دلٺ را شڪستہ ام بینِ من و تو این همہ عصیان حجاب شد😞😞 🌹 🌹 تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 "بحق فاطمه(س) " ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
☀️ 🔔 علت غیبت ✅ امام زمان علیه السلام: اگر دلهای شیعیان ما در وفا به پیمانی که با ما دارند، متحد بود، از فیض ملاقات ما محروم نشده و سعادت دیدار با معرفتشان با ما زودتر فراهم میشد. ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹استاد رائفی پور🌹 💠امام زمان(عج) و سال نو😔😭 📛تو سال تحویل منتظر چی هستیم؟🤔 🔰ما بهاره همیشگی میخوایم😔 ⬅️حتماببینید و فوروارد کنید❤️ ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ٺـٰاشھـادت!'
_
.• تو کتاب "مردی‌باآرزوی‌های‌دوربُرد" نوشته بود شهید طهرانی‌مقدم عکس بزرگ آقا رو روی دیوار خونه‌شون زده بودن و زیرش نوشته بودن: من حاجتم شکفتنِ لبخند رهبر است . . ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
🕊🌺 ۹۵/۲/۱۶ هنوز نمیرفت که تو مسجد شنید که حاج آقا رومنبر گفته آدم خوبه الوضو باشه. تو خونه روزی سه بار وضو میگرفت ومیگفت " آدم خوبه باشه" از بچه گی کارهای رو یاد میگرفت و انجام میداد. : بارها تو موضوعات مختلف به ما میگفت :که ماباید طوری زندگی کنیم که زمینه ساز آقا امام زمان باشیم. و و . حتی لباس پوشیدنمون.. اصلا ورد زبانش بود که زمینه ساز ظهور باشیم. در همین راستا خودشو همزمان باسفر برگذار کرد. جشن با ولیمه حج یکی شد..... آره حاج سعید ما همیشه دوست داشت جزء زمینه سازان ظهور باشه... این شد که علیرغم اینکه شغلش ستادی بود ،یکسال دوندگی و تلاش کرد تا اسمش رو واسه مدافعین حرم بنویسند. با همه سختگیریها موفق شد و به آرزوی خودش رسید...💔 ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ماجرای شهیدی که سالها قبل از شهادتش (عج) را ملاقات کرده بود🔸دیدار خانواده این شهید با رهبر انقلاب و قرائت دست‌نوشته شهید ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
سلام علیکم وقت همه بخیر 🌸 خب دوستان نیم ساعت پیش از خاک عراق وارد خاک ایران شدیم اگه خدا قبول کنه نائب الزیاره و دعاگو همه شما بودم🌹 و اینکه یکی دو روز استراحت کنم ، دیگه درخدمتتونم😅
✨❤️ آنقدر برای ظهور امام زمان(عج) کار کنید که خسته کار باشید... ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
🍃خاطره شهید... ♥️🎙 مصطفے همیشه با‌وضو‌ بود، یه بار ‌نصف شب بیدار ‌شد... دیدم ‌آب خورد، بعد ‌وضو ‌گرفت رفت ‌در‌ رخت خواب ‌که بخوابه، بهش گفتم: "مصطفے ‌خواب از سرت ‌نمےپره؟!" گفت: "کسے‌ که وضو ‌میگیره و‌ میخوابه تا ‌زمانے که خوابه ‌براش ثواب عبادت ‌مےنویسند! ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
((: 💔
هدایت شده از  ٺـٰاشھـادت!'
اعمال قبل از خواب :) شبٺون منور به نگاه مادر ساداٺ..🍃