انگار کوه بر شانههاۍ ابالحسن«ع» سنگینی میکرد
که صداۍ برخورد زانوانش با زمین ، کنار بسترزهرا«س»، عرش را بهلرزه درآورد ...
لبخندزهرا «س»چشمانِحیدر«ع» را نشانه گرفت
دست را بر زمین تکیهگاه کردڪه لااقل اگر نمیتواند بایستد ، بنشیند پیش پاۍ مولایش
اماباچشمان غمبارحیدر«ع» مواجه شد ..
ڪه بیش ازاین شرمندهامنکن ،جانِعلی !
زهرا «س» بغض ڪرد ..
شایدازاین همهغربتِمولایشوحیدر«ع»فهمید ..
با دستانِ مردانهاش ، سرِ زهرا«س»را بر سینه نهاد و گفت :
سخت است ڪه از فاطمهام بخواهم وصیتڪند ،
اما بگو تا علی با گوشِ جان براۍآخرین بار بشنود ، صوت فاطمهاش را
لب به سخن گشود :
اۍ علی
أنا فاطمة بنت محمد
زوجنی الله منک
لاکون لک فی الدنیا و الآخرة ..
خدا مرا به ازدواج تو درآورد
تا در دنیا و آخرت #برایتو باشم
غسلنی و کفنی باللیل و لا تعلم احدا ..
در شب مرا غسل ده و کفن کن و هیچ کسی
«از کسانۍکهدرحقم ستم روا داشتند» را خبــر نکن ..
سپس گفت ..
و استودعک الله
تو را به #خدا میسپارم ..
واقرءعلیولدیالسلامالییومالقیامة
و سلام مرا به #فرزندانم تا قیامِ قیامت برسان ...
علی«ع»گریست
محاسنش خیسِ اشڪ شد ..
و شانههایش لرزید ..
آرے
آسمان شنید صوت غمگینِ مقتدرش را
« پس از تو
#هستیحیدر ..
خاڪ بر سر دنیا ... »
#ببینمیتوانیبمانۍبمان ..💔
#عزیزمتوخیلیجوانۍبمان ...💔
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
─═इई💠¤~🌟~¤💠ईइ═─
@tashayoa_tmersad313