🚀 پدر موشکی ایران، فرق لوله و اسلحه را نمیدانست!!!
«حسن اولین کسی بود که خودش را به انبار مهمات رسانده بود و بزرگترین اسلحهای را که دیده بود برداشته بود. غافل از آنکه اسلحهاش قسمت بهدردنخوری از یک سلاح بزرگ است که به اشتباه آنجا افتاده است.
چقدر دوستانش به این اشتباه او خندیده بودند! در واقع، آن روز دوستان حسن به تفنگنشناسی کسی خندیده بودند که در آینده قرار بود طراحی و ساخت پیچیدهترین سلاحهای دنیا را انجام دهد.
همین بود که همیشه به بچههایی که تازه وارد گروهشان میشدند میگفت: «هیچ از بقیه عقب نیستید. من خودم از جایی شروع کردم که فرق لوله و اسلحه رو نمیدونستم!»
📗 منبع: کتاب «مردی با آرزوهای دوربُرد»، ص ۱۴
#اسوههای_مدیریت
📲کانال تشکیلات توحیدی
🆔 @tashkilat_ir
▫️▫️▫️
🌱 شهید عباس بابایی در تصمیمگیریها خیلی #خونسرد و #اهل_بررسی بود. اجازه میداد آدمها و دیدگاههای مختلف یک موضوع را بررسی کنند، بعد هم که به ایشان میگفتند خیلی #رازدار بود و فاش نمیکرد، #صبور بود و #بموقع تصمیم میگرفت، پای آن هم #میایستاد، مگر اینکه راه بهتری توصیه میشد. این برایش کسرِ شأن نبود که از نظرش برگردد و یک تصمیم دیگری بگیرد.
#اسوههای_مدیریت
#تصمیمگیری
#مشورت
📲کانال تشکیلات توحیدی
🆔 @tashkilat_ir
▫️▫️▫️
🔸️پوشش ضعف مدیریت فرمانده و تقویت غیر مستقیم آن🔸️
📜 حمید با نامه ای از آقامهدی آمد:
"برادر صمدلویی!
بدینوسیله برادر حمید باکری بعنوان جانشین شما در گردان حضرت قائم (عج) معرفی می شوند."
_چی؟؟؟
آقا حمید شما جانشین کل لشگری! با اون مقام و جایگاه بیای بشی معاون گردان من؟!! حتما اشتباه شده!
_ نه اشتباهی نشده. حتما داداش مهدی اینطور صلاح دیده
_ آخه مگه میشه؟ اشتباه شده. من باید حتما با آقا مهدی صحبت کنم...
_برادرصمدلویی! اگه بری مثل اینه که به من اهانت کردی!
از برگزاری رزم های شبانه میشد فهمید عملیات در پیشه. بعدها فهمیدیم آقامهدی برای پوشوندن ضعف های گردان، برادرش حمید رو از جانشینی لشگر آورده جانشین این گردان کرده که بطور غیرمستقیم ما رو برای عملیات پیش رو آماده کنه!
اگر چه با این کار شان و جایگاه آقاحمید نادیده گرفته میشد، اما آقاحمید و آقامهدی میخواستند با این کار، گردان ما رو تقویت کنند.
#اسوههای_مدیریت
📲کانال تشکیلات توحیدی
🆔 @tashkilat_ir
▫️▫️▫️▫️
💎 توسل؛ و ما أدراک ما توسل!!!
💡شهید مصطفی ردانیپور همیشه میگفت: «در همهی گرفتاریهاتون توسل داشته باشید به خود آقا امام زمان. همهی گرهها به دست ایشون باز میشه.»
➖➖➖➖➖➖
💡سيد حسن نصر اللّه نقل مىكرد، در زمانى كه حزب اللّه در فشار سختى از جانب اسرائيل بود و دچار مشكلات فراوانى بوديم خدمت رهبر معظم انقلاب (مدظله العالى) رسيديم و از گرفتارىها و مشكلات خودمان به ايشان گفتيم. معظم له فرمودند:
«بعضى وقتها در ادارهی امور كشور حل برخى مسائل براى من دشوار مىشود و هيچ راهى پيدا نمىشود، به دوستان مىگويم آماده شويد به جمكران برويم.
در مسجد مقدس جمكران بعد از راز و نياز با آقا امام زمان (عليه السّلام) احساس مىكنم همانجا دستى از غيب مرا راهنمايى كرد و در آنجا به تصميمى مىرسم و همان را عملى مىكنم و مشكل به اين صورت حل مىشود.»
➖➖➖➖➖➖
🖋 پ. ن: چقدر این جملات ناب برامون عادی و تکراری شده...
احساس میکنم #واژهها بارِ معنایی خودشون رو برای ماها که دائماً دیگران رو توصیه به دینداری میکنیم، از دست دادند...
واژهی #توسل هم برامون عادی شده...
اما تا حالا چقدر از همین #راهکار_گرهگشا برای باز شدن گرهها و بنبستهای تشکل و مجموعهمون بهرهمند شدیم؟!
«توسل» رو فقط نباید در هیئت و مسجد دید؛ «توسل» در متن زندگی فردی و اجتماعی ماست.
با «توسل» باید زندگی کرد.
با «توسل» باید زندگی جدیدی ساخت.
#اسوههای_مدیریت
#توسل
📲کانال تشکیلات توحیدی
🆔 @tashkilat_ir
▫️▫️▫️
💡اگه همین الان عمرم تموم بشه، جواب خدا رو چی بدم؟
🔹 سال ۱۳۶۴ طی سفری که به لبنان داشتیم، بهطور غیررسمی میهمان «ژنرال طلاس»، وزیر دفاع وقت سوریه در منزلش شدیم.
صیاد اصرار داشت که به جنوب لبنان برود و طلاس میگفت: خطر دارد و نمیشود. شما دو، سه روزه آمدهاید اینجا تفریح کنید و حالا که در جنگ نیستید، بروید زیارت. من هم سفارش میکنم شما را به جاهای دیدنی ببرند.
🔸 صیاد گفت: «ما زیارت رفتیم. همرزمان من در سپاه و بسیج همه در جنگ هستند و من بنا به اوامر امام و رئیس جمهورم به این سفر آمدهام و الان هم کار سیاسی من تمام شده است.
اگر همین حالا خداوند عمر مرا به پایان ببرد، باید بگویم در حال انجام دادن چه کاری بودم؟ زمانی که دوستان و فرزندان من میجنگند، بگویم من در حال تفریح در دمشق بودم؟ حالا که نمیتوانم در آنجا بجنگم، این جا بین رزمندگان شما حضور پیدا میکنم تا اگر لحظهای دیگر در این دنیا نبودم، لحظهی مرگ پاسخی برای حضرت حق داشته باشم.»
#اسوههای_مدیریت
📲کانال تشکیلات توحیدی
🆔 @tashkilat_ir
▫️▫️▫️
🌀 امربه معروف استادانه
🔹 یک روز در یکی از قرارگاهها، صیاد شیرازی از من پرسید: «فلانی! میزان شرکت رزمندهها در نماز جماعت به چه صورت است؟»
گفتم: «اکثر رزمندهها در نماز جماعت ظهر و عصر و مغرب و عشا شرکت میکنند، ولی تعداد شرکتکنندگان در نماز جماعت صبح کم است.»
ایشان گفت: «به همه اعلام کن که فردا قبل از اذان صبح در حسینیه حاضر باشند.» و من این کار را کردم.
🔹 صبح همه در حسینیه حاضر شدند و صیاد بلند شد و گفت: «برادران! شما به دستور من که یک سرباز کوچک جبههی اسلام هستم، قبل از اذان صبح در حسینیه حاضر شدید، ولی به امر خدا که هر روز صبح با صدای اذان، شما را به نماز جماعت میخواند، توجه نمیکنید!»
این کار خیلی حاضران را تحت تأثیر قرار داد.
#اسوههای_مدیریت
📲کانال تشکیلات توحیدی
🆔 @tashkilat_ir
▫️▫️▫️
تحول در گرانیگاه.pdf
حجم:
2.62M
🌀 تبیین نحوه تحول در ادارهی جنگ
توسط شهید حسن باقری
#مطالعه_کنید
#اسوههای_مدیریت
🔗 منبع: مطرا https://eitaa.com/joinchat/3617652979C868956f3a1
📲کانال تشکیلات توحیدی
🆔 @tashkilat_ir
▫️▫️▫️
🌱 وقتی حسن باقری روز ۹ بهمن ۱۳۶۱، به دلیل انجام تکلیف، به دیدار امام (ره) نرفت، در پشت رودخانه «دویرج» در حال #شناسایی برای طراحی عملیات به شهادت رسید.
هنگامی که خبر شهادت او را به امامش دادند، عکس شهیدش را در دستانش گرفت و با نگاهی به چهرهی او فرمود:
«خداوند شهید #شبزندهدار ما را با شهدای صدر اسلام محشور فرماید.»
#اسوههای_مدیریت
#تکلیفگرایی
📲کانال تشکیلات توحیدی
🆔 @tashkilat_ir
▫️▫️▫️▫️
6.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 تنفّس در انقلاب، #شکر و #مسئولیت دارد.
💬 شهید حسن باقری:
«هر دقیقهای که به عمر این انقلاب اضافه میشه و ما توی این انقلاب ماندهایم، وظیفه و مسئولیت سنگینتری داریم.»
#انقلاب_اسلامی
#اسوههای_مدیریت
#مسئولیتپذیری
📲کانال تشکیلات توحیدی
🆔 @tashkilat_ir
▫️▫️▫️▫️
✂️ مردم آستانهٔ تحملشون این اختلافها نیست!!!
📝 یکبار به آیت الله رئیسی عرض کردم:
[حاج آقا رؤسای قوای دیگه گاهی مقابل مردم حرفهایی میزنن که مصداق اختلافافکنیه. شما هم جلوی رسانهها جوابشون رو بدید چرا هیچی نمیگید؟!]
💭 شهید رئیسی فرمود: من تاکنون موضوعی رو مطرح نکردم و نخواهم کرد که زمینهی اختلاف قوا رو فراهم کنه.
خیلی وقتها تحت فشار روحی هستم. میگم اینکه برای تو روشنه، یه جایی مطرحش کن. اینطور وقتها یاد مرحوم بهشتی میفتم. البته من شاگرد ایشونم. اون آقا بود، آیتالله بود، عالم و دانشمند بود.
یادم هست توی مسجد الجواد ریختن دورش که بهشتی درباره تهمتها حرف بزن. ایشون فرمودن: امام گفتن سکوت، سکوت، سکوت، و تمام کرد جلسه رو.
💭 یاد ایشان که میفتم با خودم میگم فلانی تو قرار هست که بگی من انقلابیم! در صورتی که تو هم به حرف و خواست آقا گوش ندی، پس فرق تو با بقیه چیه؟!
مگه قضیه ادعا کردنه؟ اتفاقا همینجاها جای امتحان و آزمونه.
لذا من اختلافها رو مطرح نمیکنم، بنا هم ندارم. اگر اختلافی پیش بیاد در جلسات خصوصی ممکنه حرفی بزنم، اما مقابل مردم نه. مردم آستانهٔ تحملشون این چیزها نیست. این جفا به مردمه!!!
📖 منبع: کتاب "رئیسی عزیز"، ص ۱۵۳؛ راوی احسان صالحی، دبیر سابق شورای اطلاعرسانی دولت
#اختلافات
#اسوههای_مدیریت
#دلم_برای_رئیسی_سوخت
📲کانال تشکیلات توحیدی
🆔 @tashkilat_ir
▫️▫️▫️▫️
عضو شانگهای شدیم؛ جایی که سالها پشت درش مانده بودیم.
به عضویت بریکس درآمدیم؛ جمعی که کسی تصورش را هم نمیکرد.
تمامش با تلاشها و پیگیریهای خودش بود.
نمایندگان دو کشوری که در عضویت ما توی بریکس خیلی مؤثر بودند، وقتی وارد گفتگوهای حضوری و دوجانبه شدیم، اولین جملهای که رو به حاج آقا گفتن این بود:
(آقای رئیسی! اگر تماسهای تلفنی شما با ما نبود، اگر با اون جملات و ادبیات باصلابت و عزت با ما صحبت نمیکردید، رأی ما قطعا مثبت نمیشد برای حضور ایران.)
📖 منبع: کتاب "رئیسی عزیز"، ص ۱۰۷
#اسوههای_مدیریت
📲کانال تشکیلات توحیدی
🆔 @tashkilat_ir
▫️▫️▫️▫️
🌵 میشه یه دوتا فحش بهم بدی؟!
🌵 رضا یه لاتی در مشهد بود. یه روز داشت میرفت دعوا که شهیدچمران دیدش، دستش رو گرفت و گفت اگه مردی بیا بریم جبهه.
به غیرتش برخورد و به همراه شهید چمران رفت به جبهه.
🌵 تو جبهه واسه خرید سیگار با دژبان درگیر میشه و با دستبند میارنش تو اتاق شهید چمران.
رضا شروع میکنه به فحش دادن به شهید چمران؛ وقتی میبینه که شهید چمران به فحشهاش توجه نمیکنه، یه دفعه داد میزنه: "کچل با توأم!"
🌵 شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا میاره و میگه: چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا، چه سیگاری میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.
رضا که تحت تأثیر رفتار شهید چمران قرار گرفته میگه: میشه یه دوتا فحش بهم بدی؟! کشیدهای، چیزی! من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده. تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه!
🌵 شهید چمران گفت: اشتباه فکر میکنی! یکی اون بالاست، هرچی بهش بدی میکنم، نه تنها بدی نمیکنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده. هی آبرو بهم میده. منم خواستم یه خورده مثل اون شم.
🌵 رضا جا خورد و رفت تو سنگر نشست و زار زار گریه کرد. اذان شد. رضا اولین نماز عمرش رو خوند. وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد.
آری آقا رضا اولین و آخرین نماز عمرش را خواند و پرکشید...
#اسوههای_مدیریت
#سعهصدر
📲کانال تشکیلات توحیدی
🆔 @tashkilat_ir
▫️▫️▫️▫️