- هَمقرار'
امروز خیلی فکر کردم؛ یعنی نشونهی چیه؟ -خیرهانشاءلله.
بازم براۍ دفعات مکرر
به یه سرانجام رسیدم :
دلِ آدماۍ مغموم 'واقعا' قابل فهمیدنه؛
مثل صفای قلبای آرزده که قابل بوییدنه،
حتی از راه دور!
ــ
مَغموم: غمدیده
- هَمقرار'
به تمنای استقامت اینقافله، بیرق لبیک در دل خود آویختی! به بهانهۍ تکامل این کاروان، پیمان بنتالح
درد بود که میریخت روی خاک تفتیده!
-میمساداتهاشمی
هدایت شده از - هَمقرار'
و یڪ شخص
یڪ بنده
چطور میتواند باشد که
در آن زمان نامش را
با سلام و صلوات ببرند :)
- هَمقرار'
#جوهرعشق [ پےِ عقیده؛ .. ] شهر اگر جای ماندن بود که آقا سیدمرتضےآوینے میماند، نه آن که روی
براۍ هدفے که فنا
در او راه ندارد ..'