- هَمقرار'
برای آرزوهای کی داری زندگی میکنی؟'
من میخوام قدم از قدم برندارم
جز برای تو یا مولا'عج.
و مردمانی که
خیلی دور بودند از خانهی خود، خیلی.
#صلیاللهعلیکیاعطشان
- هَمقرار'
بعضی وقتا خبر فوتِ یکی رو میشنوی که شاید خیلی هم بهت نزدیک نبوده، ولی 'عمیقا' ناراحت میشی، انگار از درونت یه چیزی مدام بزرگتر میشه و بیشتر تمامِ وجودت رو میگیره، انگار یه چیزِ داغی شعلهوَرتر میشه و غم برات میاره؛ فکر میکنم اصطلاحا به این حال میگن داغدیدگی. آدم وقتی داغِ یه نفری رو میبینه فقط تا چندوقت 'خیلی خیلی' غم داره و از دوریش میسوزه. بعدِ یه مدت میگه خدا خواسته اون بره از این دنیا و اون الان پیشِ خداست و بعد، دلِش با این دلایل آرومتر میشه.
ولی یه وقتایی هست داغ میبینی، ولی دلیل پیدا نمیکنی. نمیدونی چرا باید الان دور باشی از یه نفری. همهش فکر میکنی به اینکه چی این وسط اشتباه شده که تو از اون دور موندی. بازم بیجوابتر برمیگردی و سوالای بیشتری برات پیدا میشه. اینجور وقتا داغ دیدیا، ولی دلیلی که قانعت بکنه پیدا نمیکنی. همهی دلیلا برمیگرده سمت خودت و وجودِ ناجورِت. 'و توی این حالَت اینجوریه که هیچوقت دلِت آروم نمیشه.'
خلاصه خواستم بگم که داغِ حرم دیدیم . .
- در حالَت دوم.
• زینبمیم
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله
#شبجمعه
- هَمقرار'
و مردمانی که خیلی دور بودند از خانهی خود، خیلی. #صلیاللهعلیکیاعطشان
15.mp3
6.89M
ـــ ـ دریاب این نوکرایِ سردرگمِ
سرگردونِ از همهجا بریدهت رو .
صاحبت مشخصه دیگه؟!
بیصاحاب که نیستی؟ آدمی تو بابا.
آدم مگه میشه بیصاحب بمونه و دووم بیاره؟
- صاحبت ارزش داره که تو رو داشته باشه؟
- درست انتخاب کردی صاحبتو؟ ..