eitaa logo
- هَم‌قرار'
1هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
452 ویدیو
27 فایل
• ﷽ ‌ ما آدمی‌زادهاۍ محتاطیم امّا در دل ڪورهٔ آتش، در میانهٔ برافروختگی‌های شعلھ .. #میم_عالی‌نژاد ــ ـ ڪانال‌ وقف مولا'عج ست‌. حذفِ‌نامِ‌‌نویسندگان، موردرضایت ‌نیست؛ به‌حرمت‌ِسورهٔ‌قلم. بهم وصل میشین: @Khadem_eshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
#ثانیه‌هاےعاشقے دلــم، یڪ بلیط به مشهد مےخواهد 😍 ترجیحا بےبرگشت... 💔 #مشهدپرازحس‌خوبےهاست🙂 هرشب ـراس ساعت عاشقے👇 @tasmim_ashqane
🍂•° شیرخواره بودم وُ مادر مرا نذر تو کرد.. گریه‌ام را می‌کنم امروز نذر مادرم.. 🍃•‌| @tasmim_ashqane ‌°• 🍂•°
#لحظه‌ۍوصاݪ تا ڪه پرسیدم ز قلبم عشق چیست، در جوابم اینچنین گفت و گریست! لیلے و مجنون فقط افسانه‌اند عشق در دست حسین بن علےست... #شروع‌روزبانام‌اباعبدالله_ع #صلےالله‌علیڪ‌یاسیدالشهدا •‌| @tasmim_ashqane ‌°•
آقا‌امام‌زماݩ،تنہا‌نمونہ‌یہ‌وقتے....! {‌•• عڪس‌بازشود :) ••‌} •‌| @tasmim_ashqane
#طعم‌پرواز نزدیک ایام محرم ڪه میشد دیگه دل تو دلش نبود.. جواد بود و پیراهن مشکی که ڪل ایام ماه محرم و صفر تنش بود! خیلی مقید بود هر شب حتما در هیئت حضور داشته باشه اکثر وقتها هم تو آشپزخانہ مسجد بود و مشغول آماده کردن شام هیئت... جواد ثابت کرد بچه هیئتي آخرش شهید میشه... #شهیدجوادمحمدی #اللهم‌الرزقناشهادٺ... 🍃•‌| @tasmim_ashqane ‌°•
💔|• یاس‌حرم ز شاخه جدا از سه‌شعبه شد کوچکترین شهید فدا از سه‌شعبه شد بین گلو و تیر ، که سنخیتے نبود تڪخال عشق بود و دو‌تا از سه‌شعبه شد شش ماه او تمام شد و در منای عشق قربان سیدالشهداء از سه‌شعبه شد •‌| @tasmim_ashqane ‌°• 💔|•
Shab07.Moharram97.Karimi.02_YasDL.com.mp3
11.01M
#مدیحه روزهفتم: حضرت‌علےاصغر{ع} وقٺِ‌پـر زدنش‌بود.. وقٺِ‌مـرد شُدنش‌بود.. قبرِش،قَدِقَدِش‌بود.. قُنداقَش،ڪَفَنَش‌بود.. #حاج‌محمودڪریمے #هَݪ‌مِن‌نـاصر #حٺماگوش‌جاݩ‌بسپارٻن..💔 •‌| @tasmim_ashqane ‌°•
- هَم‌قرار'
▫️بِسْمِ اللَّه ▫️ 🌹🌹 🌹 ✨ |أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحامی بِلا مُعین| دیلم بنت عمرو رو به زهیر کرده و گفت: "سبحان الله! پسر پیغمبر قاصد را نزد تو فرستاده که پیش او بروی و تو دعوت او را رد می کنی؟ برو ببین چه می گوید! زهیر پس از شنیدن سخنان همسرش، خدمت امام رفت. دیری نپایید که با صورتی نورانی و خندان بازگشت. دستور داد که خیمه هایش را بکنند و آن را در نزدیکی خیمه امام حسین(ع) بر پا نمایند. زهیر آنقدر دلش مجذوب حسین شده بود که به افراد کاروانش گفت "هر کس از شما که می خواهد همراه من باشد بیاید، والله این آخرین دیدار من با شما می باشد." دلهم دلش قنج می‌رفت از سخنان زهیر. خیالش آسوده بود که رسالتش را خوب به جا آورده و در مسیر همسری برای زهیر سنگ تمام گذاشته است. خیالش راحت بود که زهیر عاقبت بخیر شده است و کیست که نداند حق همسری جز این نیست که همسفر همسرش باشد تا بهشت؟ و دلهم خوب همسفری بود. زن زهیر برخاست. شروع به گریستن نموده و با زهیر خداحافظی نموده و در حقش دعا نموده و گفت " خداوند یار و یاورت باشد و هر چیزی را که خیر نور در آن است، برایت پیش آورد. خواهش من از تو این است که در روز قیامت شفیع من گردی و نزد جد حسین(ع) مرا نیز به یاد آوری. همسر فداکار زهیر با تشویق و ترغیب شوهرش به یاری سیدالشهداء و پاسخ مثبت دادن به دعوت آن حضرت، باعث شد زهیر اهل نجات و رستگاری شود و به سمت سعادت ابدی برسد. اما زهیر عیار مردانه‌ای داشت که به مدد روشنگری همسرش گداخته شد. زهیر حسینی شد و همسرش تا ابد حسرت زنان عالم را در روشنگری برای راه حسین معطوف به خود کرد. | اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَباسُفْیانَ وَ مُعاوِیَةَ| 🌹 🌹🌹 @tasmim_ashqane