eitaa logo
تصویر
293 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
979 ویدیو
19 فایل
ما در انتظار رویت خورشیدیم
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀اثر تصمیم های شخصی 🌻 اگر دو برادر همسان را به مدت سه سال هر روز به بدترین شکل کتک بزنند و به اولی بگویید کتک خوردنش جزئی از یک تمرین ورزشی است و به دومی هیچ دلیلی برای کتک خوردنش ارائه ندهید، برادر اول بعد از سه سال به ورزشکاری قوی و با اعتماد به نفس بالا، و برادر دوم به انسانی حقیر و سرشار از عقده‌ها و کینه‌ها تبدیل می شود. کتک خوردن و رنج برای هر دو یکسان است، اما تفاوت در حکمتی است که می تواند به رنج کشیدن‌ «معنا» بخشد. یکی به امید روزهای بهتر رنج می کشد و دیگری با هر ضربه خرُدتر و حقیرتر می شود. ✨اینکه چگونه با سختی‌ها و مشقت‌های زندگی کنار بیاییم و به آن‌ها واکنش نشان دهیم، نهایتاً محصول یک «تصمیم شخصی» است. می‌توانیم تصمیم بگیریم به سختی‌ها و مصائب اجتناب‌ناپذیر زندگی از منظر «معنا و حکمت» نگاه کنیم تا در پسِ هر ضربهٔ روحی و هر لطمهٔ جسمی تنومندتر، مقاوم‌تر و آگاه‌تر بیرون بیاییم یا اینکه تصمیم بگیریم در بهترین حالت یک «قربانی منفعل» با حیاتی پر از غم باشیم.🌿🌺 🌺🇮🇷🌼🇮🇷🌻🇮🇷 📡کانال تصویر👇 https://eitaa.com/tasvirr https://sapp.ir/tasvirr
💢وعده های پوچ! 🔹 🔹پادشاهى در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت سرباز پیرى را دید که با لباسى اندک در سرما نگهبانى مى‌داد. از او پرسید: آیا سردت نیست؟ نگهبان پیر گفت: چرا اى پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم. پادشاه گفت:من الان داخل قصر مى‌روم و مى‌گویم یکى از لباس‌هاى گرم مرا برایت بیاورند. نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده‌اش را فراموش کرد. صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالى قصر پیدا کردند، در حالى که در کنارش با خطى ناخوانا نوشته بود: اى پادشاه من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل مى‌کردم اما وعده لباس گرم تو مرا از پاى درآورد. ✍چقدر شبیه حکایت دولت تدبیر و امید است که با وعده های پوچش مردم ایران را که در این چهل ساله به خاطر عزت و استقلال و آزادیشان سختی های زیادی را تحمل کرده اند، با فشار حداکثری مواجه کرد. وعده پوچی چون، "چنان درآمد سرشار ایجاد خواهم کرد که به یارانه ۴۵ هزارتومانی نیاز نداشته باشید." وعده پوچی چون" از این به بعد یک ایرانی شب گرسنه سر بر زمین نخواهد گذاشت". وعده پوچی همچون "با برجام تمام تحریمها را برخواهیم داشت." و وعده های پوچ بی شماری که که بیانش لیستی بلندبالا به وجود خواهد آورد. 🌺🇮🇷🌼🇮🇷🌻🇮🇷 📡کانال تصویر👇 https://eitaa.com/tasvirr https://sapp.ir/tasvirr
✅ ارزش 🏵 🌹حضرت اميرالمؤمنين علی علیه السلام مقدار "پنج بار شتر" خرما براى شخصى که از كسى تقاضاى كمك نمى كرد فرستادند. یک نفر که در آن جا حضور داشت به امیرالمؤمنین گفت : "آن مرد كه تقاضاى كمك نكرد ، چرا براى او خرما فرستادید ؟ يك بار شتر هم براى او كافى بود!" امام علی (ع) به او فرمودند: "خداوند امثال تو را در جامعه ما زياد نكند ! من می بخشم و تو مى ورزى!؟ اگر من آن چه را كه مورد حاجت او است ، پس از درخواست کردن بدهم ، چيزى به او نداده ام ؛ بلكه قيمت آبرویش را به او داده ام ؛ زيرا اگر كنم تا از من درخواست كند، در حقيقت او را وادار كرده ام كه آبرويش را به من بدهد." 📗 وسائل الشيعة ، ج۲ ، ص۱۱۸ 🌺🇮🇷🌼🇮🇷🌻🇮🇷 📡کانال تصویر👇 https://eitaa.com/tasvirr
✨﷽✨ ✅نقد حال #تلنگر 🌻مردی صبح از خواب بيدار شد و ديد تبرش ناپديد شده. شك كرد كه همسايه اش آن را دزديده باشد، برای همين، تمام روز او را زير نظر گرفت. متوجه شد كه همسايه اش در دزدی مهارت دارد، مثل يك دزد راه می رود، مثل دزدی كه می خواهد چيزی را پنهان كند، پچ پچ می كند. آن قدر از شكش مطمئن شد كه تصميم گرفت به خانه برگردد، لباسش را عوض كند، نزد قاضی برود و شكايت كند. اما همين كه وارد خانه شد، تبرش را پيدا كرد. زنش آن را جابه جا كرده بود. 🌸مرد از خانه بيرون رفت و دوباره همسايه اش را زير نظر گرفت و دريافت كه او مثل يك آدم شريف راه می رود ، حرف می زند، و رفتار می كند....! 💥همیشه این نکته را به یاد داشته باشیم که انسانها در هر موقعیتی معمولا آن چیزی را می بینند که دوست دارند ببینند..! ای کاش دیدمان را به زندگی عوض کنیم... آن وقت خواهیم دید که زندگیمان عوض می شود...! ‌ «به #کانال_تصویر بپیوندید» ••✾•🌺🇮🇷🌼🇮🇷🌻🇮🇷•✾•• 📡کانال تصویر👇 https://eitaa.com/tasvirr
🔻تربیت و حکمت معلمان، دانش‌آموزان را بزرگ می‌نماید 🔹 #تلنگر 🔸در مراسم عروسی، پیرمردی در گوشه سالن تنها نشسته بود که داماد جلو آمد و‌ گفت: سلام استاد آیا منو می‌شناسید؟ 🔹معلم بازنشسته جواب داد: خیر عزیزم فقط می‌دانم مهمان دعوتی از طرف داماد هستم. 🔸داماد ضمن معرفی خود گفت: چطور آخه مگه میشه منو فراموش کرده باشید؟! 🔹یادتان هست سال‌ها قبل ساعت گران قیمت یکی از بچه‌ها گم شد و شما فرمودید که باید جیب همه دانش‌آموزان را بگردید و گفتید همه باید رو به دیوار بایستیم و من که ساعت را دزدیده بودم از ترس و خجالت خیلی ناراحت بودم که آبرویم را می‌برید، ولی شما ساعت را از جیبم بیرون آوردید ولی تفتیش جیب بقیه‌ی دانش‌آموزان را تا آخر انجام دادید و تا پایان آن سال و سال‌های بعد در اون مدرسه هیچ کس موضوع دزدی ساعت را به من نسبت نداد و خبردار نشد. 🔸استاد گفت: باز هم شما را نشناختم! ولی واقعه را دقیق یادم هست. چون من موقع تفتیش جیب دانش‌آموزان چشم‌هایم را بسته بودم. 🔻تربیت و حکمت معلمان، دانش‌آموزان را بزرگ می‌نماید! 🔺درود بفرستیم به همه معلم هایی كه با روش درست و آموزش صحيح هم بذر علم و دانش را در دل و جان شاگردان می كارند و هم بذر پاكی و انسانيت و جوانمردی را❤️🌺 «به #کانال_تصویر بپیوندید» ••✾•🌺🇮🇷🌼🇮🇷🌻🇮🇷•✾•• 📡کانال تصویر👇 https://eitaa.com/tasvirr
! یک روز نصر الدین برای تعمیر بام خانه خود مجبور شد، مصالح ساختمانی را برپشت الاغ بگذارد و به بالای پشت بام ببرد. الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت. ملا مصالح ساختمانی را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پایین هدایت کرد. او نمی دانست که خر از پله بالا می رود، ولی به هیچ وجه از پله پایین نمیاید. هر کاری کرد الاغ از پله پایین نیآمد. نصرالدین الاغ را رها کرد و به خانه آمد که استراحت کند. در همین موقع دید الاغ دارد روی پشت بام بالا و پایین میپرد . دوباره به پشت بام رفت ، می خواست الاغ را ارام کند ولی دید الاغ به هیچ وجه آرام نمی شود. برگشت . بعد از مدتی متوجه شد که سقف اتاق خراب شده وپاهای الاغ از سقف چوبی آویزان شده، بالاخره الاغ از سقف به زمین افتاد و مرد. نصر الدین گفت لعنت بر من که نمی دانستم که اگر خر به جایگاه رفیع وپست مهمی برسد هم آنجا را خراب می کند و هم خودش را می کشد!! بعد گفت:"از ماست که بر ماست" «به بپیوندید» ••✾•🌺🇮🇷🌼🇮🇷🌻🇮🇷•✾•• 📡کانال تصویر👇 https://eitaa.com/tasvirr
👌🏻حکایت خدا روزے رسونه 💢 ✍🏻گفت: ﻋﺒﺎﺱ ﺁﻗﺎ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺁﻣﺪﺕ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﻣﯿﭽﺮﺧﻪ؟ گفتم: ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﺷﮑﺮ ،ﮐﻢ ﻭﺑﯿﺶ ﻣﯿﺴﺎﺯﯾﻢ. ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺩﺵﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ. گفت : ﺣﺎﻻ ﻣﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﻟﻮ ﻧﻤﯿﺪﯼ ؟! 🍃🌸گفتم: ﻧﻪ ﯾﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻗﻨﺎﻋﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﻫﻢﮐﺎﺭ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﺟﻮﺭ ﺑﺸﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻡ ،ﺧﺪﺍ ﺑﺰﺭﮔﻪﻧﻤﯿﺬﺍﺭﻩ ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﻤﻮﻧﻢ. ⁉️گفت: ﻧﻪ. ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮ 🍃🌸گفتم: ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺣﻞ ﺷﺪﻩ. ﺧﺪﺍ ﺭﺯﺍقه ، ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ ... ⁉️گفت: ﺍﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﻣﺎ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ. ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮ ﺩﯾﮕﻪ! 🍃🌸گفتم: ﺗﻮﻓﮑﺮﮐﻦ ﯾﻪ ﺗﺎﺟﺮ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﺗﻮﯼ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻫﺴﺖﻫﺮ ﻣﺎﻩ ﯾﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﭘﻮﻝ ﺑﺮﺍﻡ ﻣﯿﺎﺭﻩ ﮐﻤﮏ ﺧﺮﺟﻢ ﺑﺎﺷﻪ. ⁉️✔️⁉️گفت: ﺁﻫﺎﻥ. ﻧﺎﻗﻼ ﺩﯾﺪﯼ ﮔﻔﺘﻢ. ﺣﺎﻻ ﺷﺪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ.ﭼﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﻧﻤﯿﮕﯽ؟ 🍃🌸گفتم : ﺑﯽ ﺍﻧﺼﺎﻑ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ ﺑﺎﻭﺭ نکرﺩﯼ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﯾﻪ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ ﺑﺎﻭﺭ کرﺩﯼ! ⁉️ﯾﻌﻨﯽ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﻪ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﻩ .. ؟ ! ❗️❗️ﻫﯽ ﺳﺠﺪﻩ ﻣﯿﮑﻨﯿم ﻭﻟﯽ ﻫﻨﻮﺯﺧﻮﺏ ﺑﺎﻭﺭﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﮐﻪﯾﮑﯽ ﺍﻭﻥ ﺑﺎﻻﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﻮﺍﺳﺶ ﺑﻪ ﻣﺎﺳﺖ ..ﺗﺎﺍﯾﻦ ﺷﮏ ﺑﻪ ﯾﻘﯿﻦ ﻧﺮﺳﻪ ﻫﻤﻪ ﺧﺪﺍﺕ ﻣﯿﺸﻦ ﺍﻻ ﺧﺪﺍ ... 📚مرحوم ﺣﺎﺝ ﺍﺳﻤﺎﻋﯿﻞ ﺩﻭﻻﺑﯽ «به بپیوندید» ••✾•🌺🇮🇷🌼🇮🇷🌻🇮🇷•✾•• 📡کانال تصویر👇 https://eitaa.com/tasvirr
✅امام زمان علیه‌السلام را به آخر صف نفرستیم #تلنگر ✍زمانش رسیده است که به امام زمان علیه‌السلام روی آوریم. زمانش رسیده است که از او غافل نباشیم. او را امام زمانِ خود بدانیم نه آینده. او را به آخر صف نفرستیم آنجا که می‌گوییم: معلوم نیست امام زمان حالا حالاها ظهور کند، معلوم نیست کِی بیاید، هنوز خیلی مانده، دنیا آماده نیست و دهها سخن دردآور و ناامید کننده. آن حضرت پس از چند هزار سال که انبیاء علیهم‌السلام نوید ظهورش را دادند و پس از 255 سال که اجداد طاهرینش به قصد زمینه‌سازی برای ظهورش تلاش و فعالیت کردند به سرِ صف رسید و انتظار به سر آمد و خداوند با معجزات بزرگی او را به دنیا آورد تا پس از شهادت امام حسن عسکری علیه‌السلام «اگر مردم او را یاری کنند و بخواهند» قیام فرماید و جهان را پر از عدل و داد نموده و حکومت جهانی حق را تا قیامت مستقر نماید. ولی به مجرّدِ رسیدن آن حضرت به سر صف، سستی و جهالت مردم او را به آخر صف فرستاد. مجدداً آن حضرت حدود یکصد و پنجاه سال پس از آن برای نسل‌های بعد پیام دادند که اگر یکپارچه مرا یاری کنید سعادت دیدار ما را از دست نداده و میمنت دیدارمان به تأخیر نمی‌افتد.(۱) ولی مردم آن روز نیز حرکتی نکردند و با عمل خود، امام زمان علیه‌السلام را به آخر صف و برای زمان‌های آینده فرستادند. باید با درد و رنج تمام بگوییم امام عصر ارواحنا فداه برای هر نسلی به سر صف می‌رسید ولی هر نسلی او را به آینده‌های دور مربوط می‌دانست.(۲) 📚۱- بحارالانوار، ج ۵۳، ص۱۷۷ 📚۲-نجان یافتگان امام زمان (ع) ،ص۳ ‌‌«به #کانال_تصویر بپیوندید» ••✾•🌺🇮🇷🌼🇮🇷🌻🇮🇷•✾•• @tasvirr
✅ امام خمینی و شستن لباس زن مستمند 🌸 #تلنگر 🔹مرحوم آقای اسلامی تربتی که همسایه امام خمینی در قم بود، نقل می کرد: روزی با امام در حال‌‎ ‌‏رفتن به درس مرحوم آقای شاه آبادی بودیم، فصل زمستان بسیار سردی بود از کنار‌‎ ‌‏مدرسه حجتیه عبور می کردیم، دیدیم خانمی کنار رودخانه نشسته و دارد پارچه ها و‌‎ ‌‏کهنه هایی را می شوید. نمی دانم مال خودش بود یا کلفت بود. می دیدیم که یخ های‌‎ ‌‏رودخانه را می شکست و کهنه می شست، بعد دستش را از آب بیرون می آورد و مقداری‌‎ ‌‏با دمای بدنش گرم می کرد و دوباره لباس می شست. امام قدری به او نگاه کرد بعد به من‌‎ ‌‏فرمود: «شما بروید بعد من می آیم». عرض کردم چه کاری دارید؟ اگر امری هست‌‎ ‌‏بفرمایید. گفتند: «نه، شما بروید» و خودشان ایستادند و به کمک آن خانم لباسهارا شستند و کنار گذاشتند و چیزی هم یادداشت کردند که بعد معلوم شد آدرس آن خانم مستمند را از او گرفته بودند. هرچه از ایشان پرسیدم قضیه چه بود فرمودند: «چیزی‌‎ ‌‏نبود». بعد معلوم شد به آن خانم گفته اند: «شما بیایید منزل، من دستور می دهم آب گرم‌‎ ‌‏کنند و دیگر شما اینجا نیایید. با آب گرم لباس بشویید و خود من هم کمک تان می کنم» 📚 منبع: کتاب "برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)"، گردآورنده غلامعلی رجایی، ج۱، ص ۲۱۲ «به #کانال_تصویر بپیوندید» ••✾•🌺🇮🇷🌼🇮🇷🌻🇮🇷•✾•• 📡کانال تصویر👇 https://eitaa.com/tasvirr
🌼اصل عاقبت است 🌹 ✅گویند "حر بن يزيد رياحي" اولين کسي بود که آب را به روي امام بست و اولين کسي شد که خونش را براي او داد. 🔘"عمر سعد" هم اولين کسي بود که به امام نامه نوشت و دعوتش کرد براي آنکه رهبرشان شود و اولين کسي شد که تير را به سمت او پرتاب کرد! ✳کي مي‌داند آخر کارش به کجا مي‌رسد؟ دنيا دار ابتلاست... 💠با هر امتحاني چهره‌اي از ما آشکار مي‌شود، چهره‌اي که گاهي خودمان را شگفت‌زده مي‌کند. چطور مي‌شود در اين دنيا بر کسي خرده گرفت و خود را نديد؟ ♻ مي‌گويند خداوند داستان ابليس را تعريف کرد تا بداني که نمي‌شود به عبادتت، به تقربت، به جايگاهت اطمينان کني. 🌹خدا هيچ تعهدي براي آنکه تو همان که هستي بماني، نداده است. ▪شايد به همين دليل است که سفارش شده، وقتي حال خوبي داري و مي‌خواهي دعا کني، يادت نرود "عافيت" و "عاقبت به خيري‌ات" را بطلبي... ‌ 📘مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی «به بپیوندید» ••✾•🌺🇮🇷🌼🇮🇷🌻🇮🇷•✾•• 📡کانال تصویر👇 https://eitaa.com/tasvirr
🌷 حکایت بستنی آب شده 🔻 تو ایران عزیز یه روزی پسر بچه‌ای توش بود به نام غلامعلی پیچڪ . مامانش از بقالی سر ڪوچه واسش بستنی خرید . پسربچه بستنیشو تو آستینش قایم ڪرد آورد خونه ؛ مامانش می‌گفت : وقتی رسیدیم خونه رو ڪرد بهم و گفت : مامان بستنیم آب شد ولی دل بچه‌های تو ڪوچه آب نشد . حالا بعضی آدمای همین مملڪت بعضیا به جایی رسیدن ڪه عڪس غذاها و نوشیدنی‌ها و لحظه به لحظه‌ سفر و مهمانی و سفره یلدا و میوه ی نوبرشون رو می‌فرستن توی اینستا و ... براشون هم فرقی نمیڪنه مخاطب داراست یا نداره ، گرسنه‌ست یا سیره ... اندڪی تأمل شهید «به بپیوندید» ••✾•🌺🇮🇷🌼🇮🇷🌻🇮🇷•✾•• 📡کانال تصویر👇 https://eitaa.com/tasvirr
✍ مردی شب‌ هنگام قبل از سپیده دم در ساحل دریا نشست و کیسه‌ای پر از سنگ یافت. پس دستش را داخل کیسه برد و سنگی از آن برداشت و به دریا انداخت. از صدای سنگ خوشش آمد که در دریا فرو می‌رفت لذا سنگی دیگر را برداشت و به دریا انداخت و همین‌طور به انداختن سنگ‌های داخل کیسه به دریا ادامه داد چرا که صدای سنگ‌ها به هنگام افتادن در آب ، این مرد را خوشحال می‌کرد و او را به وجد می‌آورد. 🌼 به کارش ادامه داد تا اینکه هوا رو به روشنایی نهاد و معلوم شد در کیسه‌ای که کنارش قرار داشته فقط یک سنگ باقی مانده است 🍂 هوا کاملا روشن شد و آن شخص به سنگ باقیمانده نگریست و دید که یک جواهر است و متوجه شد تمام آنهایی که قبلا به دریا انداخته و فکر کرده سنگ هستند جواهر بوده‌اند! 🌱 لذا پیوسته انگشت پشیمانی خود می‌گزید و به خود می‌گفت : چقدر احمق هستم که آن همه جواهر را به دریا انداختم و فکر می‌کردم که همگی سنگ هستند آن هم بخاطر اینکه از صدای افتادن آنها در آب لذت ببرم!! 🌿 به خدا قسم اگر از ارزش آنها باخبر بودم حتی یکی از آنها را نیز از دست نمی‌دادم. ☘ اکثر انسان ها مانند آن مرد هستند : 👌 کیسه جواهرات همان عمری است که داریم ساعت به ساعت به دریا می‌اندازیم. 👌 صدای آب همان کالاها، لذتها، شهوتها و تمایلات فناپذیر دنیا است. 👌 تاریکی شب همان غفلت و بی‌خبری است. 👌 برآمدن روشنایی روز نیز آشکار شدن این حقیقت است که هنگام آمدن مرگ، بازگشتی در کار نیست، 👌 لذا از همین الآن بیدار شو و اوقات گرانبهای همچون جواهر خود را بدون فایده از دست نده چرا که پشیمان می‌شوی و پشیمانی هم سودی برایت ندارد.