هدایت شده از ❀' سَبڪِشُھَכآ '❀
💠 #خاطره
پدر شهید:
آرمان که مریض شده بود، بردمش پیش دکتر؛ تا فهمید دکتر خانم هست و میخواد آرمان رو معاینه بکنه، گفت من نمیام.
گفتم: پسرم این خانم دکتر هستند، میخوان فقط معاینه ات بکنند.
گفت: نه پدرجان! طبق فتوای حضرت آقا تا وقتی که میشه به پزشک محرم مراجعه کرد نباید پیش پزشک نامحرم رفت...
#آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
#رفیق_شهیدم💔
♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷
❪@mazhabijdn🍂⃟💕❫
هدایت شده از 🌷یاد یاران🌷
#خاطره
طیب حاجرضایی 11 آبانماه سال 1342 به جرم برهم زدن نظم و امنیت عمومی #اعدام شد این سرنوشت مردی بود که عکس رضاخان روی بدنش خالکوبی بود اما با عشق به امام خمینی شهید شد
نماینده امام در یکی از نهادها به فرزند طیب گفتهبود: بیستسال بعد از شهادت #طیبخان. او را در خواب دیدم در حرم سیدالشهدا کنار مزار مولایش ایستادهبود.
با چهرهای جوان و کتوشلوار زیبا
پرسیدم:طیبخان اینجا چه میڪنی؟
گفت:
از روزی که #شهید شدم
ارباب مرا به حرم خودش آورده...
🌹🍃🌹
هدایت شده از شهید حاج قاسم سلیمانی
#خاطره
حاج قاسم هر سال ایام ماه مبارک رمضان فرزندان شهید و خانواده ها شهدا رو دعوت میکرد،بیت الزهرا افطاری میداد،میامد صندلی پایین مینشست سخنرانی میکرد، چه صحبتای عمیق و قشنگی، سری اخر،وسط صحبتاش به سردار حسنی گفت دوربین هاش خاموش و جمع کنه، کلا با فیلمبرداری مشکل داشت،خوشش نمیامد، خودش هم پذیرایی میکرد، سفره میچید. کنار بچه ها مینشست،یه جمع باصفا و صمیمی بود،بعد افطاری میریختن سر حاجی گم میشد لابلای بچه ها. به پسرش و یک محافظش که همراهش بود، هم اخم کرده بود ،کاری به بچه های شهید نداشته باشند و بگذارند راحت باشند.
📚راوی فرزند شهید شیخ شعاعی
☑️کانال شهید سلیمانی👇
http://eitaa.com/joinchat/640811030C1457b2a299
هدایت شده از "🕊 هیـــئت شهــــداء🌹
📖 | #خاطره شهیدی که در چنگال بعثیها حاضر نشد به امام(ره) توهین کند...
در بعدازظهر نیمه مهر سال ۵۹ یک بالگرد در منطقه دهلران در حال پرواز بود و نیروهای دشمن به محض دیدن بالگرد آن را مورد هدف گلولههای خود قرار دادند. بالگرد به سمت کوههای اطراف پرواز کرد و به علت اصابت گلوله به هلیکوپتر و زخمی شدن کمک خلبان در یک کیلومتری جالیز بر زمین نشست.
بلافاصله نیروهای مهاجم هلیکوپتر را به محاصره کردند و سرنشینانش را به اسارت درآوردند. فرمانده بعثیها از خلبان خواست به امام خمینی (ره) توهین کند که با مقاومت شهید غلامرضا چاغروند روبهرو میشود. این ایستادگی و مقاومت وی تا جایی ادامه داشت که یکی از افسران عراقی با سرنیزه به سمت او حمله میکند و وی را به شهادت میرساند.
#شهیدانه
╭┈──『🌹🕊』
╰┈➤@shohadaye_delfan
هدایت شده از "🕊 هیـــئت شهــــداء🌹
📖#خاطره | از یک خانه 200 متری به اتاق 12 متری رفتم
او از شرایط بعد از ازدواج خود گفت، شرایطی که شاید هر جوانی آن را تاب نیاوَرَد اما همسر شهید صبورانه و عاشقانه در شرایطی سخت زندگی خود را با حاج حس آغاز کرد و در توصیف این وضعیت گفت: من از یک خانه بزرگ 200 متری به یک اتاق 12 متری که منزل مادرشوهرم نیز بود رفتم. برایم خیلی سخت بود من یک دختر 19 ساله بودم نه تجربه خاصی داشتم نه تا به حال با چنین شرایطی مواجه شده بودم، حاج حسن اغلب سال را جبهه بود و مادرشوهرم زن بزرگی بود که تمام وقتش را به کمک رزمندگان و جبهه صرف کرده بود گویی من با یک موسسه خیریه ازدواج کرده بودم. همسایهها به خانه میامدند و همیشه محیط پر از جنب و جوش بود. اما میدانستم جنگ است و همه باید به نوعی در آن سهیم باشیم. هیچ وقت هیچ شکایتی به مادرشوهرم نکردم و خودم نیز با آنها همراه میشدم.
خاطرهای از همسر شهید طهرانی مقدم
#شهیدانه
╭┈──『🌹🕊』
╰┈➤@shohadaye_delfan
هدایت شده از جملات طلایی علماء وشهدا
هدایت شده از شهید حاج قاسم سلیمانی
#خاطره
حاج قاسم هر سال ایام ماه مبارک رمضان فرزندان شهید و خانواده ها شهدا رو دعوت میکرد،بیت الزهرا افطاری میداد،میامد صندلی پایین مینشست سخنرانی میکرد، چه صحبتای عمیق و قشنگی، سری اخر،وسط صحبتاش به سردار حسنی گفت دوربین هاش خاموش و جمع کنه، کلا با فیلمبرداری مشکل داشت،خوشش نمیامد، خودش هم پذیرایی میکرد، سفره میچید. کنار بچه ها مینشست،یه جمع باصفا و صمیمی بود،بعد افطاری میریختن سر حاجی گم میشد لابلای بچه ها. به پسرش و یک محافظش که همراهش بود، هم اخم کرده بود ،کاری به بچه های شهید نداشته باشند و بگذارند راحت باشند.
📚راوی فرزند شهید شیخ شعاعی
☑️کانال شهید سلیمانی👇
http://eitaa.com/joinchat/640811030C1457b2a299
#خاطره
حاج قاسم هر سال ایام ماه مبارک رمضان فرزندان شهید و خانواده ها شهدا رو دعوت میکرد،بیت الزهرا افطاری میداد،میامد صندلی پایین مینشست سخنرانی میکرد، چه صحبتای عمیق و قشنگی، سری اخر،وسط صحبتاش به سردار حسنی گفت دوربین هاش خاموش و جمع کنه، کلا با فیلمبرداری مشکل داشت،خوشش نمیامد، خودش هم پذیرایی میکرد، سفره میچید. کنار بچه ها مینشست،یه جمع باصفا و صمیمی بود،بعد افطاری میریختن سر حاجی گم میشد لابلای بچه ها. به پسرش و یک محافظش که همراهش بود، هم اخم کرده بود ،کاری به بچه های شهید نداشته باشند و بگذارند راحت باشند.
📚راوی فرزند شهید شیخ شعاعی
☑️کانال شهید سلیمانی👇
http://eitaa.com/joinchat/640811030C1457b2a299
هدایت شده از اخبار رهبر انقلاب
🔰 #خاطره | حادثهی انفجار دفتر نخستوزیری به روایت حضرت آیتالله خامنهای
📝 «من بیمار بودم و تازه از بیمارستان خارج شده بودم و در منزلی استراحت میکردم. مرحوم شهید #رجائی و شهید #باهنر و برادران دیگر، مسائل را با من در میان میگذاشتند، ولیکن خود من شرکت فعالی در جریانات نمیتوانستم انجام بدهم. در این اواخر که تدریجاً حالم بهتر شده بود، گاهی در جلسات شرکت میکردم؛ کمااینکه در شب قبل از حادثه، من در جلسهای در اتاق خود مرحوم رجائی شرکت کردم؛ بنابراین از محلّ حادثه دور بودم و بعدازظهر هم بود، من هم بیمار بودم و خوابیده بودم.
از خواب که بیدار شدم، برادرهای پاسدار گفتند که یک بمب در #نخستوزیری منفجر شده و رجائی و باهنر هم آنجا بودهاند؛ من فوقالعاده نگران شدم. با حال بسیار ضعیف و ناتوانی که داشتم، بنا کردم اینجا و آنجا تلفن کردن، اما خبرها همه متناقض و نگرانکننده بود. تا اوایل شب خبر درستی به من نرسیده بود، تا بالاخره مطلب برایم روشن شد.
💠 @akhbar_rahbar
هدایت شده از اخبار رهبر انقلاب
🔰 #خاطره | رهبر انقلاب: افتخار خودِ من این است که یک بسیجی باشم
🔸افتخار خودِ من این است که یک #بسیجی باشم؛ سعی کردهام اینجوری عمل کنم.
🔸سال آخر ریاست جمهوری -دو، سه ماه مانده بود به آخر ریاست جمهوری من- در یکی از دانشگاهها برای یک جمع دانشجو صحبت میکردم و به سؤالات پاسخ میدادم؛ یکی از سؤالات این بود که شما بعد از ریاست جمهوری قصد دارید چه کار کنید و شغلتان چه باشد؟ گفتم: اگر #امام به من بگوید برو بشو رئیس عقیدتی سیاسی فلان پاسگاهِ مرزىِ منتهاالیه جنوب شرقی کشور، من با افتخار میروم آنجا و مشغول #خدمت میشوم!
اگر این کار از من برمیآید و این کار را از من میخواهند، من حاضرم و به آنجا میروم؛ توطین نفس کردم...
🔸هر جا و در هر زمانی به شما #نیاز هست، آنجا حاضر باشید. این میشود بسیجی؛ بسیج یعنی این. ۸۶/۲/۳۱
➕ به مناسبت #هفته_بسیج
💠 @akhbar_rahbar