هدایت شده از کانال #داستان و #طنز حال خوش
11.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السلام علیک یا صاحب الزمان
ای خدا روزهای دشواریست
غم گرفته تمام دنیا را
ما به سویت پناه آوردیم
جان مهدی نگاه کن ما را
سر به زیر آمدیم و شرمنده
ناله و اشک و آه آوردیم
ای طبیب همه مریضی ها
سرطان گناه آوردیم
بین آشفتگی این عالم
خواستی تا که امتحان بشویم
ما ولی آمدیم اینجا که
بیمه صاحب الزمان بشویم
یک بلا آمده است و این نوکر
دیگر آن یار غیرتی تو نیست
آه آقا ببخش هیچ کسی
نگران سلامتی تو نیست
ای به قربان جد تشنه لبت
سفر آرزوی ما شده است
راه را بسته اند کاری کن
دل ما تنگ کربلا شده است
کاش زوار کربلا امشب
بر تن در حصیر گریه کنند
جای ماها که از حرم دوریم
تا خوده صبح سیر گریه کنند
بی تو تنها عذاب سهم من است
غصه و اضطراب سهم من است
بر دره بسته میخورم هربار
تشنه هستم سراب سهم من است
پسر فاطمه ببخش ولی
تو خودت از خدا تمنا کن
ما بعید است مرد راه شویم
راه برگشت را خودت وا کن
پسر مهزیار میداند
ماجراهای غربتت کم نیست
بین ما مردمی که میبینی
سیصد و سیزده نفر هم نیست
روز برگشتن تو دیدنی است
به خدا روز خوش رسیدنی است
و به قدر هزار و سیصد سال
حرف های دلت شنیدنی است
🌸کانال حال خوش 🔻
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
لطفا با ماهمراه شوید 👆
اشعار ده شب محرم مناجات با امام زمان (عج)
شب اول محرم
گریز به روضه حضرت مسلم (ع)
مولای ما که اشک نگاهت مداوم است
بر قلب تو همیشه غم ِشیعه حاکم است
بنگر که ما اسیر هزاران بلا شدیم
بهر نجات شیعه ظهور تو لازم است
پایان بده به غیبت خود صاحب الزّمان
دیگر بیا که غیبت تو، درد دایم است
داری به تن، لباس عزا ای غریب عصر
در سینه ی تو داغ شرربار مسلم است
داری برای غربت او گریه می کنی
او بی پناه در وسط قوم ظالم است
نامه نوشته کوفی ملعون ولی کنون
تنها به فکر رأس حسین و غنائم است
نامه نوشته کوفی و با اهل خود حسین
سمت دیار مردم بد عهد،عازم است
حالا به روی بام به وقت شهادتش
از نامه ی نوشته به ارباب ، نادم است
گردد به روی بام، سر از پیکرش جدا
زیرا برای عشق ِبه ارباب، مجرم است
صدشکر،دخترش سر او را ندیده است
ناموس او احاطه میان ِ محارم است
انگشترش نرفته به غارت به وقت مرگ
رأسش بریده شد ولی انگشت سالم است
️عبدالمحسن
شب دوم محرم
آقا دوباره قلب تو غرق عزا شده
در سینه ات حسینیه ی غم به پا شده
با داغ روی داغ به همراه قافله
قلب تو هم مقیم زمین بلا شده
حق می دهم که اشک تو تبدیل شد به خون
جدّت حسین راهی کرب وبلا شده
داری ورود قافله را می کنی مرور
با داغ های عمه دلت آشنا شده
وقتی که پای عمه شده آشنای طف
لبریز آه و ناله و سوز و نوا شده
گویا که لحظه ای که رسیده به کربلا
بر داغ های روز دهم مبتلا شده
حالا به دور عمه صفی از محارم است
از محملش به سمت حرم کوچه وا شده
حالا میان اکبر وعباس وقاسم است
دردش ز یک نگاه حسینش دوا شده
می بینی ای غریب جهان چند روز بعد
زینب اسیر درد هزاران جفا شده
بر روی تل نظاره کند سوی قتلگاه
رأس حسین زینت سر نیزه ها شده
وای از زیارت تن عریان و بی کفن
جسمش میان گودی مقتل رها شده
در وقت بوسه روی رگش می کند نگاه
هر استخوان پیکر او جا به جا شده
عبدالمحسن
شب سوم محرم
سامان قلب شیعه کجایی اِمامُنا
از ما چرا همیشه جدایی امامنا
در آسمان سینه ی ما شب همیشگی ست
صبح ِ امید، کی تو میایی امامنا
قسمت نشد که ثانیه ای من ببینمت
گردد ز دیده عقده گشایی امامنا
آقا بیا که برده فراقت قرار ما
بی تو نمانده هیچ صفایی امامنا
تازه ست زخم پلک دو چشمت ز اشک خون
ابری برای خون خدایی امامنا
از غُصّه ی اسیری ناموس ِ جدّ خود
صاحب بکای صبح و مسایی امامنا
حالا دگر خرابه ی شام است روضه ات
تب دار داغ شام بلایی امامنا
صاحب عزای حضرت ریحانة الحسین
در شام یا که کرب وبلایی امامنا
حتما کنار عمّه درون خرابه ای
خونین جگر ز رأس جدایی امامنا
سر را گرفته در بغل و محتضر شده
او هم نخورده آب و غذایی امامنا
گفتا: پدر نمانده به تو جای بوسه ای
زخمی ز چوب و سنگ و عصایی امامنا
دیدم لب تو چوب جفا خورد ای پدر
دیدم به روی طشت طلایی امامنا
بنگر که موی من شده از داغ تو سپید
من را بده ز غُصّه رهایی، امامنا
(عَجّل وَفاتی)است به لب مثل مادرت
خواهم شوم سه ساله فدایی امامنا
️عبدالمحسن
شب چهارم محرم
گریز به روضه شهادت اولاد حضرت زینب علیهم السلام
شب چهارم محرم
--
یابن الحسن، فدای تو و شال ماتمت
قسمت نشد که من بشوم یار و همدمت
ماه عزا رسیده ولی ای غریب شهر
یک شیعه نیست مستمع خیمه ی غمت
ای روضه خوان ِصبح و مسای تمام سال
با گریه سر شده شب و روز مُحرّمت
آقا دوباره روضه ی اولاد زینب است
خرج دو یاس او شده اشک دمادمت
زینب رسید نزد برادر به ناله گفت :
این دو کبوترم به فدای قد ِ خَمت
بگذار تا شهادت این لاله های من
باشد نشان عزّت من زیر پرچمت
در خیمه می روم که نبینم در این زمین
وقت شهادت دو گلم ، ناله ی دمت
شکر خدا شهید شدند و ندیده اند
درد اسارت من و آل مکرّمت
در داغ اکبرت شده موی سرت سپید
من هم شدم شریک، در این داغ اعظمت
شب پنجم محرم
گریز به روضه حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام
ای منتقم که جان تو بر لب رسیده است
در روضه ها ز دیده ی تو خون چکیده است
یک دم خودت برای ظهورت دعا نما
بنگر ستم به حدّ نهایت رسیده است
بنگر که شیعه منتظرت مانده روز وشب
در زیر بار هجر تو قامت خمیده است
از بس که غیبتت شده طولانی ای دریغ
شیعه ز منکران تو طعنه شنیده است
در پشت پرده های گناهان، نگاه من
شرمنده شد که ماه رخت را ندیده است
آقا بیا به بزم عزای مه حسن
ماهی که روح بر تن هیئت دمیده است
دستان عمّه زینب خود را رها نمود
تا قتلگاه نزد عمویش دویده است
او دیده داغ قاسم و صدپاره پیکرش
حق می دهم دگر ز جهان، دل بریده است
عشق حسین را وسط بغض خارها
یاس حسن،به قیمت جانش خریده است
دستش سپر شده جلوی تیغ دشمنان
با تیر حرمله ،به مرادش رسیده است
شد آخرین فدایی راه عموی خود
حالا به روی سینه ی او آرمیده است
او هم شبیه قاسم ِ گلگون بدن ز بغض
در زیر نعل اسب عدو قد کشیده است
هر نعل تازه ای که رسیده، به همرهش
او را به نقطه نقطه ی میدان کشیده است
شب ششم محرم
گریز به روضه حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام
شب ششم محرم
--
ای امید هل أتی ،یا حجت بن العسکری
وارث خون خدا ،یا حجت بن العسکری
یابن طاها العجل،شیعه شده بی تو ذلیل
یا معزّالاولیا ،یا حجت بن العسکری
نیست غیر از تو کسی،لایق برای رهبری
شیعیان را مقتدا ،یا حجت بن العسکری
از چه طولانی شده شام فراق روی تو
می رسد کی انتها ،یا حجت بن العسکری
شد جهنم این جهان، بی تو برای شیعیان
ای بهشت قلب ما، یا حجت بن العسکری
ای شه صحرانشین،خیمه به خیمه گشته ام
در کجا جویم تو را،یا حجت بن العسکری
روضه ها تعطیل شد،درب حرم ها بسته شد
منتقم دیگر بیا ،یا حجت بن العسکری
هیئتت برپا شده ،آقا بیا روضه بخوان
صاحب این روضه ها،یا حجت بن العسکری
سوز دل را تازه کن مجلس برای قاسم است
آن عزیز مجتبی،یا حجت بن العسکری
بی زره رفت و شده، بال و پرش از کینه ها
زخمی از سنگ جفا ،یا حجت بن العسکری
ارباً اربا شد تنش ،آن پیکر صد پاره اش
مانده زیر دست و پا ،یا حجت بن العسکری
شد میان ازدحام، در زیر نعل اسب ها
عضوعضوش جا به جا ،یا حجت بن العسکری
قد کشیده قاسم و قامت کمان شد جدّ تو
شد به راه او فدا ،یا حجت بن العسکری
شب هفتم محرم
گریز به روضه حضرت علی اصغر علیه السلام
شب هفتم محرم
---
تنها طبیب عالم امکان ،ولی عصر
ای نسخه ی شفای مریضان، ولی عصر
شد دیدن جمال تو شرط حیات ما
آن جمعه ی ظهور تو ،روز نجات ما
آقا بیا که مثل تو شیعه شده غریب
دیگر شده برای وصال تو بی شکیب
رفته قرار منتظران ِ ظهور تو
دنیا شود بهشت فقط با حضور تو
وقت مرور روضه ی آب است العجل
ماتم برای داغ رباب است العجل
ای آشنای سینه ی بشکسته ی رباب
بشنو صدای ناله ی او را در آفتاب
او اقتدا به مقتل و جسم امام کرد
پس سایه را به روی سر خود حرام کرد
حالا شده ست زمزمه ی لای لای او
شرح تمام مقتل کربوبلای او
گهواره ای گرفته به روی دو دست خود
گویی که هست،داخل آن کلّ هست خود
ناله زند دوباره که ای اصغرم بخواب
شرمنده است مادر تو از نبود آب
رفته عمو به علقمه و برنگشته است
شرمنده ام که لعل لبت تر نگشته است
حالا زبان روضه ی او می شود گِلِه
از شعبه های تیر ِ چو شمشیر حرمله
لعنت به حرمله که گلم را خزان نمود
با یک سه شعبه قامت من را کمان نمود
در راه شام و کوفه شده قاتل رباب
بر روی نیزه ،رأس علی، زیر آفتاب
️عبدالمحسن
شب هشتم محرم
گریز به روضه حضرت علی اکبر (ع)
شب هشتم محرم
--
تنها قرار دیده ی زهرا بیا دگر
ما را امام و رهبر و مولا بیا دگر
در پشت ابر ، نور هدایت دگر نمان
تنها نشان عالم بالا بیا دگر
در جمعه ی ظهور تو آقا فقط شود
زخم قلوب شیعه مداوا بیا دگر
حاضر که نیستی که بیایم به محضرت
عقده ز قلب غمزده بگشا بیا دگر
مقدور نیست دیدن تو با گناه من
بنگر که دیدنت شده رویا بیا دگر
ما را همیشه راز و نیاز شبانه ات
از هر گناه کرده مبرّا بیا دگر
تا کی درون خیمه ی خالی ز مستمع
هستی همیشه بی کس و تنها بیا دگر
صاحب عزای ماه محرم ،امام عصر
مجلس بدون تو شده برپا بیا دگر
بنگر گریز روضه به پایین ِ پا رسید
بین عزای اکبر لیلا بیا دگر
بنگر حسین آمده با حال احتضار
در جستجوی ثانی ِ طاها بیا دگر
قرآن پاره پاره ی جدّ غریب تو
افتاده در تمامی صحرا بیا دگر
صورت به صورت علی ِ اکبرش گذاشت
شد قامتش ز غُصّه ی او تا، بیا دگر
دشمن به آه جدّ تو خندیده وای من
او را چگونه داده تسلّی بیا دگر
از داغ اکبرش شده گیسوی او سپید
جان داده بین هلهله گویا بیا دگر
شب تاسوعا
گریز به روضه حضرت عباس علیه السلام
در کجایی ای تمام هست ما یابن الحسن
ای امید شیعیان ،ذُخر ِخدا یابن الحسن
ماه قرآن آمده، ای تالی اش بنما ظهور
کن تلاوت با نوای جان فزا یابن الحسن
دیده ی آلوده ام،یک لحظه رویت را ندید
لایق دیدار خود کن دیده را یابن الحسن
من گنه کردم ولی توبه نمودی جای من
چشم پوشیدی همیشه از خطا یابن الحسن
با نگاه تو رود بالا دعای نوکرت
بر ظهور خود تو هم بنما دعا یابن الحسن
چشم دریایی بده بر من که در شب های قدر
خون بگریم در عزای مرتضی یابن الحسن
اولین مظلوم عالم بود و در بین نماز
شد سرش بشکسته از تیغ جفا یابن الحسن
در حقیقت کشته ی مسمار درب خانه بود
قاتلش شد کوچه و چل بی حیا یابن الحسن
غسل بازوی شکسته جان حیدر را گرفت
درد هجر فاطمه شد بی دوا یابن الحسن
آخرش راحت شد از درد فراق فاطمه
با شهادت حاجتش گشته روا یابن الحسن
گفته ای هر جا شود حرف از عمویت حاضری
پس به بزم روضه ی سقّا بیا یابن الحسن
بر زمین خورده به صورت در کنار علقمه
چون که دست او شده ازتن جدا یابن الحسن
بعد از آن که کشته شد تنها علمدار حسین
در یم خون جدّ تو زد دست و پا یابن الحسن
ارباً اربا شد تنش با نیزه و شمشیر و تیر
پیکرش شد زخمی از سنگ و عصا یابن الحسن
رأس او از تن جدا و بر روی سرنیزه رفت
پیکرش در بین صحرا شد رها یابن الحسن
️علی مهدوی نسب
شب عاشورا
گریز به روضه شب عاشورا
---
شب عاشورا شده آجرک الله آقا
داغ تو عظمی شده آجرک الله آقا
گوئیا امشب کنار خیمه گاه کربلا
خیمه ات برپا شده آجرک الله آقا
شاهد اشک غریبی حسین و زینبی
دیده ات دریا شده آجرک الله آقا
آخرین شب از حیات نور عین حیدر و
حضرت زهرا شده آجرک الله آقا
لحظه های آخر عمر علی ِ اصغر و
اکبر لیلا شده آجرک الله آقا
ذکر جانسوز لب اهل حرم از این به بعد
آه و واویلا شده آجرک الله آقا
در حرم ،دلواپس و لبریز اشک وناله ها
زینب کبری شده آجرک الله آقا
وای از فردا که بیند عمّه ،دلدارش حسین
بی کس و تنها شده آجرک الله آقا
از غم اکبر شده پیر و کنار علقمه
قامت او تا شده آجرک الله آقا
عصر فردا روی تل بیند که او با قتل صبر
کشته ی اعدا شده آجرک الله آقا
وا علیّا از روی تل تا کنار قتلگاه
بر لبش نجوا شده آجرک الله آقا
منزل و مأوای جسم ارباً اربای حسین
گوشه ی صحرا شده آجرک الله آقا
کربلا تا شام ، مأنوس دل اهل حرم
روی نی، سرها شده آجرک الله آقا
عبدالمحسن
روز عاشورا
گریز به روضه گودال قتلگاه
روز عاشورا
---
ای روضه خوان صبح و مساء،صاحب الزّمان
ای داغدار کربوبلا ، صاحب الزمان
صاحب عزای عمّه ی قامت خمیده ای
خون، جای اشک، بین عزایش چکیده ای
وقت مرور ِ داغ ِ روی داغ ِ عمّه هاست
گویی که خیمه ات لب ِ گودال کربلاست
داری شبیه عمّه به خود لطمه می زنی
بشکسته از جراحت ِ رگ های گردنی
در بین خاک وخون، بدنی دست و پا زده
او را عدو برای رضای خدا زده
دارد نشان ِ سنگ و عصا روی پیکرش
رفته ز کینه، بر سر ِ سرنیزه ها سرش
اینجا شروع ماتم جانسوز عمّه است
آغاز ِ اشک ِ هرشب و هرروز ِ عمّه است
باید که عمّه همسفر ِ قاتلین شود
در ازدحام کوفه و شام بلا رود
باید میان هلهله ی کوچه های شام
پیش همه شود سپر ِ کینه های بام
باید رود به غربت ِ بازار شامیان
مهمان شود به بزم شراب حرامیان
خون از لبان رأس بریده شود روان
در اصل،قاتلش بشود چوب خیزران
️علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
شام غریبان
عزیز حضرت زهرا حبیبی یا اباصالح
تویی تنهاترین تنها حبیبی یا اباصالح
حیات کلّ هستی بر حیاتت بستگی دارد
دلیل خلقت دنیا حبیبی یا اباصالح
تو هستی زندگی بخش و مسیحایی دمت آقا
مسیح ِحضرت عیسی حبیبی یا اباصالح
ببخش ای یوسف زهرا فقط یک جلوه از رویت
به یعقوب نگاه ما حبیبی یا اباصالح
نبودم لایق این که ببینم لحظه ای حتی
تو را در عالم رویا حبیبی یا اباصالح
حضور تو گنه کردم نیاوردی به روی من
منم شرمنده ات آقا حبیبی یا اباصالح
نبودم نوکر خوبی ز دست نوکری چون من
شدی آواره ی صحرا حبیبی یا اباصالح
شده از روضه هایی که تو هر صبح و مسا داری
همیشه دیده ات دریا حبیبی یا اباصالح
تو را خونین جگر کرده مصیبت های زینب در
غروب روز عاشورا حبیبی یا اباصالح
سر جدّت جدا و شدبه پیش عمه های تو
سر عمامه اش دعوا حبیبی یا اباصالح
سرش بر روی نی رفت وتن او پاره پاره شد
به زیر نعل مرکب ها حبیبی یا اباصالح
امان از آتش کینه،امان از غارت خیمه
به وقت حمله ی اعدا ،حبیبی یا اباصالح
بمیرم عمه ات زینب ،اسیر دشمنان گردد
به کوفه می رود فردا حبیبی یا اباصالح
️عبدالمحسن
5.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤ارباب ...
◾️صدای قدمت می آید
🖤هنگامه اوج ماتمت می آید
▪️ما در تب داغ و غم تو میسوزیم
▪️چند روز دگر محرمت می آید...
#پیشاپیش_ایام_محرم_تسلیت_باد🏴
_مرا دشمن به قصد کشت می زد
_به جسم کوچک من مشت می زد
_هرآنگه پایم از ره خسته می شد
_مرا با نیزه ای از پشت می زد🌴🌴
#یا_رقیه_بنت_الحسین_(ع)🌹
ترکیب بندصباحی بیدگلی کاشانی.mp3
1.53M
"چون تشنگي عنان ز كف شاه دين گرفت
از پشت زين قرار بروي زمين گرفت
پس بي حيائي آه كه دستش بريده باد
از دست داد دين و سر از شاه دين گرفت
داغ شهادت علي ايام تازه كرد
از نو جهان عزاي رسول امين گرفت
در طشت مجتبي جگر پاره پاره ريخت
پهلوي حمزه چاك ز مضراب كين گرفت
هم پاي پيل خاك حرم را بباد داد
هم اهرمن ز دست سليمان نگين گرفت
از خاك خون ناحق يحيي گرفت جوش
عيسي ز دار راه سپهر برين گرفت
گشتند انبيا همه گريان و بوالبشر
بر چشم تر ز شرم نبي آستين گرفت
كردند پس به نيزه سرير را كه آفتاب
پوشيد در سحاب رخ زرد در حجاب
شد بر سر سنان چو سر شاه تاجدار
افكند آسمان بزمين تاج زرنگار
افلاك را ز سيلي غم شد كبود روي
آفاق را ز اشك شفق سرخ شد كنار
از خيمه ها ز آتش بيداد خصم رفت
چون از درون خيمگيان بر فلك شرار
عريان تن حسين و بتاراج داده چرخ
پيراهني كه فاطمه اش رشت پود و تار"
#ترکیب_بند
#صباحی_بیدگلی_کاشانی
#خوانش
#مهدی_امین_فروغی
🏴 #شب_هفتم
☑️ #روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
امسال هم ماتم به اوج خود رسیده
یکبار دیگر اضطرابِ اصغر و تیر
ای کاش از این غصههایش دق کنم تا
دیگر نبینم خون اصغر را سرازیر
از آن طرف یک اضطراب دیگری نیز
هر سال خیمه میزند بر جان ماها
آن اضطراب مادر و نوازد خونین
از پا درآورده خدا این غصه ما را
ای کاش در مقتل نبود این ماجرا که
تیر آمد و سر را برید از گوش تا گوش
سر واژگون شد آه اصغر دست و پا زد
مولا عبایش را برایش کرد آغوش
از داغ اصغر میرود این سوی و آن سوی
میلی به سوی خیمهها دیگر ندارد
اصغر امانت بود در دستش خدایا
پاسخ برای پرسش مادر ندارد
در پشت خیمه دورتر از چشم مادر
میگشت تا پیدا کند یک خاک نرمی
میکَنْد قبری کوچک آقا با غلافش
آهسته چون دشمن ندارد هیچ رحمی...
🏴 #مـحسن_علـیخـانی 🏴
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🏴🏴
🌻السلام علیک یااباعبدالله🌻
کیست اصغر؟ اکبر ذبح عظیم
خود به تنهایی صراط المستقیم
اختری بر شانۀ خون خدا
آبروی روی گلگون خدا
به! چه میگویم؟ حسین کوچکی
شیرمردی در لباس کودکی
ماه رویش قاب عکس پنج تن
خندههایش؛ دوستکُش، دشمنشکن
دستهای کوچکش دست حسین
روز عاشورا همه هست حسین
دامن خورشید را مهپاره بود
شانۀ ثاراللهش گهواره بود
گرد غربت گشته بر مو مُشک او
حوض کوثر در گلوی خشک او
صورتش پژمرده اما دلگشا
دستهای بستهاش مشکلگشا
شیرخواری با پدر همدرد بود
آخرین سرباز و اولمرد بود
حنجر خشکیده را کرده سپر
چشمهایش حرف میزد با پدر
کای پدر گرچه علی اصغرم
من به تنهایی تو را یک لشکرم
مُهر مظلومیت عترت منم
رمز پیروزیت در غربت منم
تو "محمد" من "یدالله" توام
همدم و همرزم و همراه توام
ای پیامت در لب خاموش من
بانگ "هل من ناصرت" در گوش من
من به باغِ سرخِ خون، یاس توام
با دو دست بسته عباس توام
مظهر رب جلیلی ای پدر
من ذبیحم تو خلیلی ای پدر
زودتر کن پیش پیکانم نشان
ترسم آید گوسفند از آسمان
بسکه سوزد از عطش پا تا سرم
آب هم آتش شود در حنجرم
او ز جام وصل حق سیراب بود
هم تلظّی داشت هم در تاب بود
راه سبحانالّذیاسری گرفت
گردنِ افتاده را بالا گرفت
بر فراز دست بابا تاب خورد
از دم تیر سهشعبه آب خورد
تا صف محشر سلام از داورش
اشک "میثم" وقف خون حنجرش.
#نوحه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
🏴اي زمین کربلا من باغبانم
آمدم با اصغر غُنچه دهانم
من حسینم، من حسینم، من حسینم( 2)
ماهم و یک آسمان دارم ستاره
همرهم پیر و جوان و شیرخواره
من حسینم، من حسینم، من حسینم( 2)
آمدم تا کار دین سامان بگیرد
پیکر بی جانش از ما جان بگیرد
من حسینم، من حسینم، من حسینم( 2)
همره من آمده بس ناز دانه
اي عدو آماده شُو، با تازیانه
من حسینم، من حسینم، من حسینم( 2)
من جهانی را به خود دیوانه دارم
شمعم و هفتاد و دو پروانه دارم
من حسینم، من حسینم، من حسینم( 2)
گُل شود پرپر به پیش دیده گانم
پیش من غلتد به خون سرو روانم
من حسینم، من حسینم، من حسینم( 2)
#محرم
#امام_حسین
#ملت_حسین_به_رهبری_حسین
کانال #حال_خوش 🔻
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
#نکته_عاشورایی
مگر حضرت #علی_اصغر علیه السلام چه کرده بودند که در شش ماهگی باب الحوائج شدند،
یا #امام_زمان علیه السلام در پنج سالگی به امامت رسیدند؟
در تاریخ انبیا و اولیای الهی، نمونههای مشابه بسیاری وجود دارد که تفکر و تأمل در احوال آنان، ابواب حکمتهای بسیاری را به روی انسان میگشاید.
●- حضرت یحیی علیه السلام، در خردسالی [سه سالگی] به نبوت رسیدند. و فرمود:
«يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا –
اى يحيى كتاب [خدا] را به جد و جهد بگير و از كودكى به او حکمت (و نبوت) داديم؛
«وَحَنَانًا مِنْ لَدُنَّا وَزَكَاةً وَكَانَ تَقِيًّا –
و [نيز] از جانب خود مهربانى و پاكى [به او داديم] و تقواپيشه بود»؛
«وَبَرًّا بِوَالِدَيْهِ وَلَمْ يَكُنْ جَبَّارًا عَصِيًّا –
و با پدر و مادر خود نيكرفتار بود و زورگوي نافرمان نبود».
مریم علیهاالسلام، 12 تا 14
●- حضرت عیسی علیه السلام، پسر خاله حضرت یحیی علیه السلام بودند. هنوز مردم در شگفت بودند که چگونه یک کودک سه ساله، به علم و حکمت رسیده و به پیامبری برگزیده شده، که خداوند متعال پیامبر دیگری را فرستاد که در نوزادی و در گهواره سخن فرمود! حضرت مریم علیه السلام، در پاسخ سرزنش معترضانه مردم، به گهواره اشاره کرد:
«فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا
[مريم] به سوى [عيسى] اشاره كرد گفتند چگونه با كسى كه در گهواره [و] كودك است سخن بگوييم»؟!
«قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا –
[كودك] گفت منم بنده خدا به من كتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است»
«وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا –
و هر جا كه باشم مرا با بركت ساخته و تا زنده ام به نماز و زكات سفارش كرده است»
«وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا –
و مرا نسبت به مادرم نيكوكار كرده و زورگو و نافرمانم نگردانيده است»
مریم علیها السلام، 29 تا 32
●- حضرت امام جواد علیه السلام، هفت یا هشت سال داشتند که مسئولیت سنگین امامت [که مستلزم برخورداری از علم، حکمت و تقوای والاست] بر عهدهی ایشان گذاشته شد، و مردم هنوز در تعجب، بهت و حیرت بودند که خداوند متعال حضرت حجت بن الحسن، امام مهدی علیه السلام را در سن 5 سالگی به ولایت و امامت رساندند.
مگر آنها چه کرده بودند؟!
یکی از خطاهای بزرگ ذهنی بشر – که اگر دقت نماییم، ریشه در نوعی تکبر نیز دارد و شیطان نیز از همین راه نفوذ نموده و نوعی حقد و حسد را نیز اضافه مینماید – این است که بشر گمان دارد، اگر خداوند علیم، حکیم و منان، چیزی میدهد، حتماً در مقابل عملکرد میباشد! و در واقع فعل خود را مقدم بر فعل و عطای خداوند سبحان میشمارند! حتی شاهدید که وقتی گشایشی برای کسی ایجاد میگردد و یا برکتی به او میرسد، میگویند: «ببین چه کردی بودی که خدا این را به تو داد»؟!
بله، خداوند متعال در این دنیا نیز اجر میدهد، دعا را مستجاب مینماید، استغفار و توبه را میپذیرد، دعای پدر و مادر در حق اولاد را مستجاب میدارد، با صدقه بلا را دفع مینماید و ...؛ اما اینها بدان معنا نیست که هر چه به انسان عطا میشود، معلول عملکرد خودش میباشد.
فرمود من ارحم الراحمین هستم و رحمتم سبقت دارد؛ یعنی هستی بخش هستم و موهبت هستی و کمالات از سوی من، سبقت دارد، نه این که کار و عملکرد شما، مقدم بر علم، حکمت، مشیت، نعمت و بخشش من باشد.
مگر حضرت آدم علیه السلام، قبل از خلقت چه کرده بودند که خداوند متعال فرمود:
«إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً»
اراده کردهام او را خلیفهی خود در زمین قرار دهم؟ -
مگر حضرت حوا علیها السلام، قبل از خلقت و یا به محض خلقت چه کرده بودند که خداوند علیم و حکیم اراده نمود او را مادر نسل بشر قرار دهد؟!
مگر دیگر آدمیان، قبل از خلقت و هنگام نوزادی چه کرده میکنند که خداوند متعال، دو نعمت بزرگ "عقل و فطرت" را در وجودشان نهادینه مینماید؟
مگر آدمیان، ایمان را با تلاش خودشان و از بیرون کسب مینمایند؟! خیر، فرمود: «منم که بذر ایمان را در دل شما کاشتم – منم که کفر را در نظر شما مذموم قرار دادم».
پس او بدون این که ما هیچ کاری کرده باشیم، حَبّ (بذر) ایمان را در لمان کاشت و حُبّ به آن را در وجودمان نهادینه نمود، سپس با ارسال انبیا علیهم السلام، آدمی را تذکار و هشدار داد که نه تنها مانع از رشد و به غنچه رسیدن و شکفتن آن نگردید، بلکه آن را پرورش دهید تا میوه دهد.
بنابراین، هیچ کس ابتدا به ساکن، برای مقام، درجه و موهباتی که خداوند متعال به او ارزانی داشته، نه تنها کار خاصی، بلکه اساساً هیچ کاری انجام نداده است.
@tavasolnameh
#نکته_عاشورایی
باب الحوائجی حضرت #علی_اصغر علیه السلام
خداوند متعال، علیم، حکیم و قادر (= قَدر و اندازهگذار و حاکم بر آن اندازهها)، هر مخلوقی و از جمله هر انسانی را در اندازهها و ظرفیتهای معینی میآفریند، چرا که برای هر کدام در چرخهی حیات و هستی، جایگاه و نقشی معین نموده است؛ و اگر آدمی نه تنها دستکاری نکند و چوب لای چرخ نگذارد، بلکه مُنعم را بشناسد و نعمت را درست نگهداری و استفاده کند (شکر)، رشد میکند، وگرنه نعمت را ضایع میکند و خودش به رنج و عذاب میافتد. چنان که فرمود:
«وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ» (ابراهیم علیه السلام، 7)
ترجمه: و آنگاه كه پروردگارتان اعلام كرد كه اگر واقعا سپاسگزارى كنيد، [نعمتِ] شما را افزون خواهم كرد و اگر ناسپاسى نماييد قطعا عذاب من سخت خواهد بود.
پس، نیازی نیست که حضرات آدم، حوا، یحیی، عیسی، امام جواد، امام زمان و حضرت علی اصغر علیهم السلام، یا پدر و مادری که دعایشان مستجاب است، قبلاً کاری کرده باشند تا به این مقامات برسند، بلکه خداوند متعال آنها را در این مقامات و درجات، برای انجام مسئولیتها و ایفای نقش خود خلق نموده است و این فضیلتها را موهبت نموده است.
بنابراین، حضرت علی اصغر علیه السلام، در همان بدو خلقت، "باب الحوائج" بودند، چنان که حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام نیز چنین بودند، نه این چون یکی دستانش قطع شد و دیگر در شش ماهگی به شهادت رسید، به این مقام رسیدند.
حضرت امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام، در زمان حیات رسول اکرم صلوات الله علیه و آله نیز صاحب ولایت، امامت و هادی مردم بودند، چنان که شخص پیامبر اکرم، بارها به این مقامات و درجات ایشان تصریح نمودند.
حضرات امام حسن و امام حسین علیهماالسلام، در زمان حیات حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نیز در همین مقامات و درجات بودند، نه این که تا ایشان به شهادت رسیدند، ناگهان به امام حسن علیه السلام قابلیت امامت عطا شد و تا ایشان به شهادت رسیدند، ناگهان امام حسین علیه السلام به این درجه رسیدند! خیر، بلکه در همین قابلیتها و دارای همین فضلیتها بودند، اما انجام مسئولیت خاص، در زمان خاص، آغاز شد.
خداوند علیم و حکیم، برای هر کاری، تدبیر و برنامه دارد، ربوبیت او بر اساس علم، حکمت و مشیت اوست، لذا حضرت علی اصغر علیه السلام را در مقام باب الحوائجی خلق نمودند. اگر به شهادت نمیرسیدند و میمانند نیز مانند حضرت عباس علیه السلام، در همین مقام بودند.
خداوند متعال، همانگونه که فرشتگانی را فقط مخصوص دعا و استغفار برای مؤمنان خلق نموده است، انبیا را برای انذار عمومی و امامان را برای هدایت قرار داده است و...؛ عدهای را واسطهی استجابت دعاها و رسیدن فیض استجابت قرار داده است که به آنها "باب الحوائج" گفته میشود. لذا حضرت علی اصغر علیه السلام، باب الحوائج خلق شده، پس باب الحوائج بوده، هست و خواهد بود. اگر زنده میماندند، مکلف به محافظت از این فضیلت بودند، و چون به شهادت رسیدند، همان که این فضیلت را بخشیده، برایش محفوظ میدارد؛ چنان که ما نیز اگر قدر نعمات خداوند متعال را بدانیم و در قلب مؤمن باشیم و در عمل نعمات و فضیلتها را ضایع ننماییم و شاکر باشیم، خداوند رحمان و رحیم، هم میافزاید و هم برایمان نگه میدارد و در معاد با اجر و پاداش مضاعف به ما بر میگرداند.
@tavasolnameh