السلام علیک یا ابا عبد الله
زینب و کوچه و بازار ، امان از کوفه
بین جمعیت و انظار ، امان از کوفه
حجه بن الحسن آقا دمِ دروازه ببین
عمه ات گشت گرفتار ، امان از کوفه
حرمله گشته عنان گیر و نگهبان خولی
شمر هم قافله سالار ، امان از کوفه
سنگهایی که ز گودال زیاد آمده بود
خورد او از در و دیوار ، امان از کوفه
آبروریزی این شهر کم از شام نبود
کم ندید از همه آزار ، امان از کوفه
آبرو داشت در این شهر به این روز افتاد
دختر حیدر کرار ، امان از کوفه
نشنود کاش پیمبر ، صدقه میدادند
همه بر عترت اطهار ، امان از کوفه
وسط خطبه او همهمه در شهر افتاد
دید بر نیزه سرِ یار ، امان از کوفه
چه سری خونی و خاکستری و خاک آلود
وای از لحظه دیدار ، امان از کوفه
تا رسید امّ حبیبه زخجالت شد آب
هیچ عزیزی نشود خار ، امان از کوفه
زینبِ پرده نشین حبس نشین شد آخر
داد از کوفیِ بی عار ، امان از کوفه
سختی حبس به دیده نشدن میارزید
سخت تر مجلس اغیار ، امان از کوفه
وامصیبت ، (دَخَلَت زینب علی اِبنِ زیاد)
پس کجا بود علمدار ، امان از کوفه
طعنه ها بود که بر اشک دو عینش میزد
با عصا بر لب و دندان حسینش میزد
فرماندار کوفه ... از اینکه سر بریده امام حسین علیه السلام در مقابلش هست اظهار شادی و خوشحالی می کند و گاهی چوبی که دردست داشت به دندانهای ثنایای امام حسین علیه السلام می زدو گفت : ای حسین چه دندانهای نیکوی ی داری
زیدین ارقم تا دید ابن زیاد با چوب به لبهای حضرتش می زند فریاد برآورد که : ای پسر زیاد: ارفع قضیبک انی رایت رسول الله واضعا شفتیه علی موضع قضبک
تاريخ ابنعساکر، شرح حال امام حسين، ص 259.
تاريخ ابنعساکر، شرح حال امام حسين، ص 259.
اي روي تو چون مه دو هفته
وي لعل تو غنچه شكفته
رخسار تو همچو آيه نور
روشن ز رخ تو وادي طور
مرآت جمال كبريائي
آغشته بخاك و خون چرائي
خاكستري از چه گشته رويت
پرخون ز چه شد رخ نكويت
شايسته كوه طور بودي
ديشب ز چه در تنور بودي
با آن كه برخ مه تمامي
انگشت نماي خاص و عامي
اي ماه من اي هلال زينب
بنگر ز وفا بحال زينب
هرگز نَبُد اينچنين گمانم
كز بعد تو در جهان بمانم
اين فاطمه طفل خردسال است
از مرگ پدر شكسته بال است
اندر غم هجر تو گرفتار
سرگشته هر ديار و بازار
بگشاي لب و تكلّمي كن
بر چهره او تبسّمي كن
رخساره اگر بدو نمائي
باشد كه غم از دلش زدائي
#روضه_کوفه
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روضه حضرت سید الشهدا علیه السلام. 🔸حضرت آیت الله جوادی آملی
ای جلوه ی آیات خدا حضرت سجاد
وی قافله سالار سخن خانه ات آباد
شمشیر دعای تو بریده ست سر شرک
تا بوده چنان بوده و تا هست چنین باد
انگار نسیمی تو، رها در نفس شهر
«قد قامتِ» تو شوکت صد قامت شمشاد
در بغضِ تو صد مرثیه ی تلخ و جگر سوز
در نطق دلاویز تو صد پنجره فریاد
با این همه ای مرد چه تنها و غریبی
بی گنبد و بی بقعه و بی پنجره فولاد
شاعر: ابراهیم قبله آرباطان
منبع:سایت حسینیه
babol-hosein.mp3
3.07M
خدا هر گناهی باشه به حسین می بخشه
هیچ کی ناامید نباشه به حسین می بخشه
وعده دادن به وفاشه به حسین میبخشه
خدا هر چی رو سیاهُ به حسین می بخشه
من افتاده به چاهُ به حسین میبخشه
بنده های بی پناهُ به حسین می بخشه
بذار بگم با زبون ساده
همین حسین حسینم از سرم زیاده
خدا اجازشو به هر کسی نداده
اگر گناه من زیاده خدا به من حسینُ داده
میدونم که از تو هستم به تو برمیگردم
سر اون عهدی که بستم به تو برمیگردم
با همین دل شکستم به تو برمیگردم
همه ی داروندارم به تو برمیگرده
همه عشقی که دارم به تو برمیگرده
من تموم اعتبارم به تو برمیگرده
بذار بگم با زبون ساده
همین حسین حسینم از سرم زیاده
خدا اجازشو به هر کسی نداده
نماز شکر من زیاده
خدا به من حسینُ داده
خدا به من حسین داده
11.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ختم یا علی و روضه حضرت علی اصغر علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#استوری
روضه خوانی حاج منصور ارضی در محضر #مرحوم_آیت_الله_ناصری:
حالا که پیرمرد شدم کیف میکنم
چون وقف روضه بود، تمام جوانی ام
🏴@KASHKOOLMAAREFAT🏴
هدایت شده از بصیرت 1403
7.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚫️ تشییع پیکیر عظیم آیتالله ناصری در اصفهان حداقل دو پیام داشت :
1️⃣ مردم از روحانیت دلزده نیستند. از روحانی نماهایی دلزده هستند که بین حرف و عملشان فاصله است و در مقابل ، روحانیت عامل به علم و مردمی را تکریم میکنند!
2️⃣ مردم حقی که علما بر گردنشان دارند را خوب میشناسند و سعی میکنند آن را ادا کنند.
🏴نوحه حضرت علی اصغر علیه السلام
کودکم و ششماهه سرباز حسینم در کودکی یار سرافراز حسینم
هستیام وقف پدرم باشد حنجر خشکم سپرم باشد یا حسین مظلوم
گرچه تلظّی میکنم مانند ماهی یک تنه هستم بر امام خود سپاهی دوش بابا شد قتلگاه من تا شود گلگون، روی ماه من
اصغر، ذبیح عید قربان حسینم یک آیۀ کوچک ز قرآن حسینم سپر پیکان بلا هستم مهر طومار کربلا هستم
خون گلویم گشته آب و آبرویم خندد به پیکان بلا زخم گلویم مرغ خونین دست زهرایم سند مظلومی بابایم
اگرچه خشکیده لبم ازقحط آب است محاسن حسین از خونم خضاب است افتخار ما مرگ خونین است خاندان وحی، کودکش این است
فرزند فاطمه زند بوسه به رویم بیرون کشد با دست خود تیر از گلویم مهر طومار شهدا هستم به خدا من خون خدا هستم
خون مرا پدر به آسمان فشاند زهرا برایم در جنان روضه بخواند آسمان گرید در عزای من روضه میخواند از برای من
بر قلب حسین داغ روی داغ نهادند
حتی بـه علیاصغـرِ او آب نـدادنـد
ای غنچۀ پرپر مظلوم علیاصغر (2)
این طفل به کف نیزه و شمشیر ندارد
والله قـســم مـــادر او شــیـر ندارد
ای غنچۀ پرپر مظلوم علیاصغر (2)
بر قتل بنی فاطمه شمشیر کشیدند
با تیر سر از کودک ششماهه بریدند
ای غنچۀ پرپر مظلوم علیاصغر (2)
پروانۀ لبتشنۀ من بـال وپرش سوخت
هم تیر سهشعبه دو لب نازک او دوخت
ای غنچۀ پرپر مظلوم علیاصغر (2)
تنهـا نـه حسیـن بـن علـی داغ پسردید
بر کودک ششماهه خود خشت لحد چید
ای غنچۀ پرپر مظلوم علیاصغر (2)
پیـروزی قرآن شده مرهون تـو اصغر
طومار من امضا شده از خون تو اصغر
ای غنچۀ پرپر مظلوم علیاصغر (2)
بر قلب حسین داغ روی داغ نهادند
حتـی بـه علـیاصغــر او آب ندادند
ای غنچۀ پرپر مظلوم علیاصغر (2)
با تیر سه شعبه سر شش ماه جدا شد تقدیم خدا شد
دردانـه من با گلـوی تشنه فـدا شد تقدیم خدا شد
این طفل شهید آیهای از کوثر زهراست
همسنگر محسن شده و در بر زهراست
لبخنـد زد و کشته مصـباح هــدا شد تقدیم خدا شد
این کودک لب تشنه دُرّ ناب رباب است
بـا یاد گلویش جگــر آب کبــاب است
خون گلـویش در ره دیــن آب بقـا شد تقدیم خدا شد
این طفل همان حجّت کبرای حسین است
دردانه زهـرا دُر دریــــای حسیــن است
سـرشـانه بـابـا هدف تیـــر بــــلا شـد تقدیم خدا شد
تیر آمد و بر حلق علی راه نفس بست
تنهـا نه گلـوی پسـرم قلب مرا خَست
قـربانـی ایثـار امــــام شهــدا شـد تقدیم خدا شد
افسوس که خون پسرم کرد خضابم
خجلت زده از دیــده گـریــان ربابم
این حنجـر نـازک هـدف تیـر بلا شد تقدیم خدا شد
ای کاش کـه با دیدۀ خونبار سکینه
پیـراهـن او را بـبرد سوی مـدینه
گوید که علی با جگر تشنه فدا شد تقدیم خدا شد
مناجات با امام زمان علیه السلام
بیا که ناز تو را با دلم خریدارم
بیا که منتظر لحظه های دیدارم
به راه آمدن تو اگر که سر بدهم
ولی دوباره به چشمان تو بدهکارم
ز جمعه های بدون تو سخت دلگیرم
و از دقایق بی تو چقدر بیزارم
شکسته شد دل بی طاقتم، بگو آقا
برای آمدنت چند جمعه بشمارم
یا صاحب الزمان
نیامدی گل صحرا نشین زهرایی
میان داغ فراغت ببین گرفتارم
اگر چه دیدن ماه رُخَت میسر نیست
خوشم که با رخ نادیده عالمی دارم