eitaa logo
تازه چه خبر؟!
140 دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
13.9هزار ویدیو
17 فایل
🔹 در کانال "تازه چه خبر؟!" 🔹 ♦️ خبرهای تازه و جالب را ببینید. ♦️مطالب خوبی برای ارسال به دیگران داشته باشید!
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم سوخت…* دقایق پایانی سخنرانی‌اش بود. گفت: “به هر حال عزیزان، همین‌طور که شهید بهشتی جایگزینش نبود، حتماً قاسم سلیمانی عزیز ما هم جایگزینش نیست!” مکث کرد. بالاجبار، ادامه داد، با بغض: “ما منکر این نیستیم، ولی جنگ به همین خون‌ها زنده است! به مبارزه زنده است!” دیروز در مراسم دانشگاه تهران، مثل همیشه، مورد عتاب حزب اللهی‌های منتقد دولت بود و هم‌زمان، آماج نیش‌های اصلاح‌طلبان قانون‌ستیز مخالف حجاب. دلم برایش سوخت؛ چه آن‌جا که صبورانه درشت می‌شنید از هم‌جبهه‌های انقلابی‌اش، چه آن‌جا که بی‌دفاع و بی‌حامی، نشسته بود مقابل بی‌احترامی‌های کسانی که جمهوری اسلامی ایران را بدون اسلام می‌خواهند. بیش از همه‌ی لحظات، آن‌جا دلم سوخت که نام حاج قاسم را بر زبان آورد و بغضش را با زحمت فروخورد و نگذاشت اشک‌هایش جاری شوند. قالیباف بی«حاج قاسم»، فراتر از یک رجل، بلکه در حدّ یک وضعیّت، شبیه شده به حال و روز امروز ایران؛ خارجش جنگ است، داخلش کشمکش، از برون تحریم است، از درون پرچالش، دشمنانش متّحدند، درونش وفاق شده یک شعار پوک! قالیباف ایستاده پای اسلامیّت و جمهوریّت، تؤامان، ایستاده پای نظام و مردم، تؤامان، ایستاده پای جهاد و عقلانیّت، تؤامان، ایستاده پای وفاق و قانون، تؤامان، ایستاده پای آرامش و مقاومت، تؤامان و البتّه که در روزگاری چنین داغ و یخ، چنین تند و کند، چنین غلیظ و رقیق، یک ولرم معتدل ملایم مجاهد معقول چون او، قطعاً باب طبع اکثریّت نمی‌آید. ابتدای مراسم، با ترانه‌ی ، شعر مصطفی ابراهیم، با صدای امیر عید و انتهای مراسم و سخنرانی رئیس قوّه‌ی مقنّنه، برای رفیقی که نه فقط رفیق که جان از دست داده و حس می‌کند دیگر بی‌پشت شده، اشک ریختم! دیگر قاسمی نیست که برای قالیباف سینه سپر کند! قاسمی که باقرش دوست داشت می‌بود و خودش فدایش می‌شد ولی نیست و او تا حدّ مرگ، از دوری‌اش دارد می‌سوزد! «و !» و جنگ! همانا جلادهنده و شکوفاکننده‌ی روح مردان بی‌نظیراست و شهداء زنده را می‌رساند به شهداء رفته! از ته دل، حس کردم قالیباف، دارد شکنجه می‌شود از این‌که نه می‌تواند همه را اقناع کند، نه حاضر است تن دهد به عوام‌فریبانگی‌پسندی‌های دو طرف پرشمار کند و تند؛ بعضی جملاتش را نیمه‌کاره رها می‌کرد و می‌رفت سراغ جمله‌ی بعدی تا بیشتر بگوید بلکه اثر کند. دلم برای قالیباف سوخت گرچه دیروز، بی‌هراس از سرزنش حزب اللهی‌ها و اهانات اصلاح‌طلبان و سبزها، گفت، هر آن‌چه باید می‌گفت و نگفت، آن‌چه را غلط بود گرچه برای بسیاری دل‌پذیر! «و این هم، قضیه‌ای است!»