☘️داستانی از میرزا جواد ملکی تبریزی☘️
🔸️ یکی از شاگردان خاص میرزا جواد آقا میگوید:
شبی در شاهرود خواب دیدم که در صحرایی حضرت #صاحب_الامر(عج) بـا جماعتی تشریف داشتند و گویا به نماز جماعت ایستادهاند.
نزدیک رفتم که جمال مبارکش را زیارت کنم و دست شریفش را ببوسم؛ #شیخ بزرگواری را در کنار آن حضرت دیدم که آثار بزرگواری و وقار از سیمایش پیدا بود.
🔸️ هنگامی که بیدار شدم در اندیشۀ این رفتم که آن شیخ کیست که تا این اندازه به امام عصر - أرواحنا له الفداء - مربوط و نزدیک است برای یافتنش به #مشهد مشرّف شدم وی را ندیدم، در #تهران آمدم به او برخورد نکردم، به #قم مسافرت کردم و در مدرسه #فیضیه او را در یکی از حجره ها مشغول تدریس دیدم!
🔸️ پرسیدم این آقا کیست؟ گفتند آقای حاج #میرزا_جواد آقا ملکی است. خدمتش رسیدم از من تفقّد زیادی کرد و فرمود: کی آمدی؟ گویا مرا دیده و شناخته و از قضیه آگاهند، از آن پس ملازمتش را اختیار کردم و او را چنان یافتم که دیده بودم و میخواستم.
📚گنجینه دانشمندان، ج۱، ص۲۳۲
سیمای فرزانگان،ص ۵۹.
https://eitaa.com/tazkeratolmottaghin6774