eitaa logo
تذكرة المتقين
199 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
947 ویدیو
14 فایل
نشر معارف دین ارتباط با ادمین @Hassanshojaei6774
مشاهده در ایتا
دانلود
َ➖مصحف حضرت زهراسلام‌الله‌علیها قسمت سوم (چگونگی نگارش این مصحف) 🛑قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ تَظْهَرُ الزَّنَادِقَةُ فِي سَنَةِ ثَمَانٍ وَ عِشْرِينَ وَ مِائَةٍ وَ ذَلِكَ أَنِّي نَظَرْتُ فِي مُصْحَفِ فَاطِمَةَ ع قَالَ قُلْتُ وَ مَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمَّا قَبَضَ نَبِيَّهُ ص دَخَلَ عَلَى فَاطِمَةَ ع مِنْ وَفَاتِهِ مِنَ الْحُزْنِ مَا لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَرْسَلَ اللَّهُ إِلَيْهَا مَلَكاً يُسَلِّي غَمَّهَا وَ يُحَدِّثُهَا فَشَكَتْ ذَلِكَ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ إِذَا أَحْسَسْتِ بِذَلِكِ وَ سَمِعْتِ الصَّوْتَ قُولِي لِي فَأَعْلَمَتْهُ بِذَلِكَ فَجَعَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَكْتُبُ كُلَّ مَا سَمِعَ- حَتَّى أَثْبَتَ مِنْ ذَلِكَ مُصْحَفاً قَالَ ثُمَّ قَالَ أَمَا إِنَّهُ لَيْسَ فِيهِ شَيْ‏ءٌ مِنَ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامِ وَ لَكِنْ فِيهِ عِلْمُ مَا يَكُونُ. 🔰حماد بن عيسى گويد: شنيدم از امام صادق عليه‌السلام كه فرمود: زنادقه در سال صد و بيست و هشت ظهور كنند من اين مطلب را در مصحف فاطمه عليهاالسلام ديدم، عرضكردم: مصحف فاطمه عليها‌السلام چيست؟ فرمود: چون خداى تعالى پيغمبرش صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله را قبض روح فرمود، فاطمه عليها‌السلام را از وفات آن حضرت اندوهى گرفت كه جز خداى عز و جل مقدارش را نداند، بدان جهت خدا فرشته‏اى برايش فرستاد كه او را دلدارى دهد و با او سخن گويد، فاطمه از اين داستان به‌امير المؤمنين عليه‌السلام‏ شكايت كرد (يعنى گزارش داد و يا شكايتش از نظر ننوشتن سخنان فرشته بود) على عليه السلام فرمود: چون آمدن فرشته را احساس كردى و صدايش را شنيدى، بمن بگو، پس فاطمه به‌امير المؤمنين عليه السلام خبر داد و آن حضرت هر چه مي‌شنيد مي‌نوشت، تا آنكه از آن سخنان مصحفى ساخت، اما در آن مصحف چيزى از حلال و حرام نيست(فقهی نیست)، بلكه در آن علم به پيش آمدهاى آينده است. 📚: الکافي: ج 1 ص 240 ♻️کانال: تذکرة المتقين https://eitaa.com/tazkeratolmottaghin6774
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 حکایت کشاورزی که محضر امام زمان ارواحنا فداه رسید و خانه امام علی و حضرت زهرا (سلام الله علیهما) را به او نشان دادند... https://eitaa.com/tazkeratolmottaghin6774
✨‏﷽✨ 🍃داستانهای آموزنده(۱۰۰) 📌نجات جان یا نجات عقیده؟ 🟢 از امام حسن عسکری علیه‌ السلام سوال شد: یکی از برادران ما در چنگال کفار اسیر شده و جانش در خطر است. برادر دیگری هم در چنگال شبهه‌کننده‌ای گرفتار شده است و فکر و عقیده‌اش در خطر است. من فقط می‌توانم یکی از آن‌ دو را نجات دهم. نجات کدام یک مهم‌تر است؟ 🟢 حضرت در پاسخ فرمود: اگر کنار دریا ایستاده‌ باشی و مومنی شریف در دریا افتد، کنارش هم گنجشکی در حال غرق باشد، کدام یک را اول نجات می‌دهی؟ گفت: انسان شریف را. 🟢 امام علیه‌السلام فرمود: نجات مومن از دست گمراه‌کننده، مانند نجات آن مومن شریف از غرق شدن است . 🟢 سپس حضرت برای این مطلب استدلالی بیان فرمودند: اگر مومن در دست کافر کشته شود، چه می‌شود؟ به بهشت می‌رود یا جهنم؟ گفت: مسلّم است که به بهشت می‌رود . امام علیه‌السلام فرمود: اگر مومن در دست گمراه کننده، به گمراهی بیفتد، چه می‌شود؟ به بهش می‌رود یا جهنم؟ گفت: گمراهی نتیجه‌اش جهنم است . 🟢 امام علیه‌السلام فرمود: کدام یک را ترجیح می‌دهی؟ کسی را که در این دنیا زنده بماند و چند روزی بیشتر نفس بکشد و در آخر هم به بهشت برود، یا کسی را که در این دنیا گمراه بشود و در آخرت به عذاب ابدی گرفتار شود؟ چگونه راضی می‌شوی که فردی در عذاب ابدی بماند برای این‌که یک انسان دیگر، چهار روز بیشتر در این دنیا زنده بماند؟ 📗تفسیر امام حسن عسکری علیه‌السلام ص ۳۴۹؛ با اندکی تصرف. https://eitaa.com/tazkeratolmottaghin6774
📚 توصیه ای برای برآورده شدن حاجات 💠 سؤال: برای برآورده شدن حوائج مهم چه عملی را سفارش می‌فرمایید؟ ✅ جواب: توصیه می‌شود به خواندن نماز جناب جعفر طیار (علیه‌السلام) که سندی معتبر دارد و مجرب است و همچنین خواندن نماز امام زمان (علیه الصلاه و السلام) با کیفیتی که در مفاتیح الجنانِ محدث قمی (رحمه الله) در بخش نمازهای ائمه معصومین (علیهم السلام) آمده است. 🆔https://eitaa.com/tazkeratolmottaghin6774
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب جمعه است یادت نکنم میمیرم 🛑..عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ ثُوَیْرٍ قَالَ: کُنْتُ أَنَا وَ یُونُسُ بْنُ ظَبْیَانَ وَ الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ وَ أَبُو سَلَمَهَ السَّرَّاجُ جُلُوساً عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلامُ، وَ کَانَ الْمُتَکَلِّمُ مِنَّا یُونُسَ وَ کَانَ أَکْبَرَنَا سِنّاً. فَقَالَ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ، إِنِّی کَثِیراً مَا أَذْکُرُ الْحُسَیْنَ عَلَیهِ السَّلامُ، فَأَیَّ شَیْ‏ءٍ أَقُولُ؟ فَقَالَ: «قُلْ: «صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ» تُعِیدُ ذَلِکَ ثَلَاثاً، فَإِنَّ السَّلَامَ یَصِلُ إِلَیْهِ مِنْ قَرِیبٍ وَ مِنْ بَعِید.» 🔰از «حسین بن ثُوَیر» نقل شده است: من و «یونس بن ظَبیان» و «مفضّل بن عمر» و «ابو سلمه سرّاج» نزد امام صادق (علیه‌السلام) نشسته بودیم. از بین ما، یونس که از همه ما بزرگتر بود، سخن می‌گفت. یونس به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کرد: فدایتان شوم، من خیلی یاد امام حسین (علیه‌السلام) می‌افتم. (در چنین حالتی) چه بگویم؟ حضرت فرمودند: بگو: «صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ» علیه السلام این را سه بار تکرار کن؛ چراکه سلام، به ایشان می‌رسد، چه از نزدیک و چه از دور.» 📚الكافي، ج۴، ص۵۷۵ ♻️کانال:تذکرة المتقين https://eitaa.com/tazkeratolmottaghin6774
مادر از بستر خود آمده امشب به حرم با عصا آمده، انگار خودش بیمار است...
💠 حدیث روز 💠 💎 غفلت‌زدگان دنیا، حسرت‌زدگان آخرت 🔻امام حسن مجتبي عليه‌السلام: النّاسُ فِي دارِ سَهْوٍ وَ غَفْلَةٍ يَعْمَلُونَ وَلا يَعْلَمُونَ فَاِذا صارُوا إلى الآخِرَةِ صارُوا اِلى دارِ يَقينٍ يَعْلَمُونَ وَ لا يَعْمَلُونَ ❇️ مردم [در اين دنيا] در خانه بى‌خبرى و غفلت به‌سر مى‌برند؛ پس هر كارى را انجام مى‌دهند، نمى‌دانند [ثمرش را] و چون به خانه آخرت روند، به وادى يقين درآيند و همه چيز را بدانند و لكن نتوانند عمل سودمندى را در آنجا براى خويش انجام دهند. 📚 مصابيح الانوار، ج ۲، ص ۲۷۱ ‌ ‌ •┈┈••✾••┈┈• https://eitaa.com/tazkeratolmottaghin6774
درس‌هایی از تشرف علی‌بن‌مهزیار.mp3
12.96M
💠 درس‌هایی از تشرف علی بن مهزیار قد کنّا نتوقّعک لیلا و نهارا علی بن مهزیار! ما شب و روز انتظار تو را می‌کشیدیم ┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄ https://eitaa.com/tazkeratolmottaghin6774
✨‏﷽✨ 🍃داستانهای آموزنده(۱۰۱) 📌چطور لقمه از گلویمان براحتی پایین میره؟! 📝 دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر 🐓 پدر دم صبح به شیراز رسیده بودند. نماز را با هم خواندیم. صبح جمعه بود. ساعت نزدیک ده بود که از جا بلند شدم، دیدم روی زمین جلوی تلویزیون دراز کشیده‌اند و کتاب می‌خوانند و چشمانشان قرمز شده. سلام کردم. خواستند از جا بلند شوند اما کمردرد شدید، مانع شد. دست به میز گرفتند و با حالت دولا به زحمت بلند شدند. به خاطر کمر درد فصلی که یادگار ایام طاغوت بود، نتوانستند کمر راست کنند. کج کج راه افتادند. 🐓 متعجب پرسیدم: «صبح که حالتان خوب بود، یکهو چطور شد؟» گفتند: «به کُلِه مرغی سر زدی؟» گفتم: «نه» گفتند: «برو شیرین‌کاری پدرت را ببین» 🐓 از زمانی که ازدواج کرده بودم، مستأجر و آپارتمان نشین شده بودم. شاید پنج آپارتمان را به فواصل دو سال در میان، جابجا شده بودم. وقتی مادرم مرحوم شد، با اصرار پدر به منزل مادری اسباب‌کشی کردم. خب بعد از قریب ده سال، به خانۀ حیاط‌دار رسیده بودم و خاطرات ایام کودکی ... کُله مرغی که از قدیم، پایین حیاط بود را تعمیر کردم و هفت، هشت تا مرغ و خروس آنجا پرورش می‌دادم. به غیر از آن، مرغ عشق، فنچ، بلبل خرمایی و هر چیزی که ذوق ایام کودکی را در من زنده کند ... واقعا پدر راست می‌گفت: «اگر خانه ای نداشت، اهل خانه ندارند». بگذریم. 🐓 آن محرومیت های گذشته را تماماً در این ایام کوتاه جبران کردم. بعد از مدتی هم از صرافت کار افتادم و دیگر مثل سابق به پرنده‌ها رسیدگی نمی‌کردم. یک ظرف آب مکانیزه‌ای داشتم که با لولۀ باریک آبی به سقف کُله مرغی وصل بود. هر وقت آبش تمام می‌شد، سبک می‌شد و بالا می رفت و چون پر می شد، سنگینی‌اش آن را به پایین می‌آورد تا مرغ‌ها بتوانند دوباره آب بیاشامند. تنظیم ظرف بهم خورده و ارتباطش با لوله جدا شده بود. خب من هم دیگر حوصلۀ درست کردنش را نداشتم ... 🐓 گفتند: «صبح بعد از نماز آمدم به مرغها سر بزنم. دیدم زبان بسته‌ها نه آب دارند و نه غذا. با نخ ماهی‌گیری چند ساعت تلاش کردم تا ظرف آب را به سقف سه متری کله مرغی نصب کنم تا بالاخره نزدیکی‌های هشت و نه صبح موفق شدم ظرف آب را درست کنم. کجی کمرم برای این است. بعد دیدم غذا هم ندارند؛ رفتم در آشپزخانه دیدم فقط چند کیلو پیاز هست. همه را با رندۀ ریز، رنده کردم تا پرنده‌های کوچک هم بی‌بهره نمانند. قرمزی چشمم هم از این است ... 🐓 گفتم: «چرا به خودتون رحم نمی‌کنید؟» نگاهی گذرا به من کردند و گفتند: «چون میخام خدا به تو کنه!». بعد ادامه دادند: «آهِ این طیور رو دست کم نگیریا ! کفالت اینها را تو به دست گرفتی. اینها مثل زن و بچه و عیال تو هستند. اگر در حالی که خدا اموراتشان را بدست تو داده بهشان رسیدگی نکردی، نفرینت می‌کنند و خدا هم به این واسطه تو را از رحمتش دور می‌کند. چطور میتونی سیر و سیراب باشی وقتی این خلایق خدا که بدست تو سپرده شدند گرسنه و تشنه هستند؟» بعد گویی چیزی از ذهنشان رد شده باشد سکوت کردند، چشم و ابرو در هم کشیدند و با حالت گریه ادامه دادند: «مردم هم عیال ما هستند. چطور ماها لقمه از براحتی پایین میره، وقتی خدا کفالت و اداره امور امتی را به دست ما سپرده و ما هرچی گذاشتن جلومون می خوریم انگار نه انگار گرسنه‌ای هم هست» بعد گفتند: «استغفار کن برای این بی‌توجهی که داشتی» https://eitaa.com/tazkeratolmottaghin6774