#یادداشت_روزنامه_جوان
🌐 شما در این روستا چطور روشنفکر شدید؟!
✍️به قلم سردبیر #غلامرضا_صادقیان
⏪ محسن رنانی، استاد اقتصاد در دانشگاه اصفهان، در مطلبی با عنوان «روستای نصفجهان»، اصفهان را به این دلیل که رأی جلیلی در این شهر بالاتر بوده، با تحقیر، «روستا» نامیده است! نوشته و ادعای او از آن مطالبی است که بدون اطلاع از محتوا و استدلال آن، میتوان آن را رد کرد و فاقد ارزش دانست. پس روی سخن با ایشان نیست، بلکه با جبهه روشنفکری کشور است که ساکت مانده است، نوعی خفقان که یک بیماری خطرناک است. توجه کنید که خفقان، فحش نیست، فقط یک بیماری است.
🔺 جبهه روشنفکری نهفقط در تمامی اظهار روشنفکریها پشتهم هستند، بلکه در حماقتها نیز پشت سر هم هستند! با این حال، ادعای این استاد دانشگاه را با استدلالهای ضعیف و منحط نوشتهاش مردود میدانیم نه با چیز دیگر. او یادآور شده که مقاله «روستای نصفجهان» را در جوانی نوشته و تاکنون جرئت انتشار آن را نداشته، اما «امروز که ترکیب آرای اصفهان در انتخابات چهاردهم را دیدم و با آرای دیگر استانها مقایسه کردم، داغ آن مقالهام تازه شد.»
🔺چه استدلالی! فرومایه و بیمعنی! هم دروغ، هم فاقد ارزش.
👈 اول، از چه زمانی نژادپرستی و قومیتگرایی و تجزیهچیبودن، استدلال شد؟! چطور رأی یک ملت را تقسیم به شهرها و قومیتها و روستاها میکنید تا نتیجه بگیرید که کدام بد است و کدام خوب؟!
👈🏻 متن کامل در لینک زیر:
🔗 Javann.ir/1239615
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
🌏 @NewsJavan
🔻گند همهچیز را در نیاورید!
حامد فتاحی
🔸هر وقت کسی با دمپایی پلاستیکی و عرقگیر رفت سر کلاس دانشگاه یا با بیژامه در مجلس عروسی شرکت کرد و با آن مشکلی نداشتید، حق دارید در برابر اینکه کسی بدون حجاب در مجلس عزاداری امام حسین شرکت کرد خونسرد و اهل اغماض باشید.
🔹 تازه این سومی شان قدسی دارد و با دو مورد اول هم ابدا قابل قیاس نیست.
🔸مجلس امام حسین، جای عرقخورها هم هست ولی لااقل قدیم اینطور بود که همان عرقخورها آن قدری آداب و شئون حالیشان میشد که در محرم، عرقخوری را کنار بگذارند و بعد در مجلس عزا شرکت کنند نه اینکه بگویند خیالی نیست، بطری به دست هم می شود به خاطر محبت امامحسین در مجلسش شرکت کرد.
گند همهچیز را در نیاورید.
🔸ته این وا دادن ها، آن قماش از کلیساها است که با پرچم رنگین کمان مزین می شوند و بعضا برای جذب مخاطب به دیسکو تبدیل می شوند ولی هیچ نقش و نیرو و اتوریتهای در حفاظت از اخلاقیات و کانون خانواده و جلوگیری از بی بند و باری و زنا و افسردگی بعد از آن ندارند.
@makshufat
✳️ برای استادم #محمد_طرف
بعضی آدمها نقطه عطف زندگی ما هستند که اگر نبودند ما اینگونه نبودیم. برای من دو نفر از آنها #معلم بودند، یکی معلم شهید #محمدتقی_رضایی که از اول دوران دبیرستان مسیر زندگی مرا تغییر داد و یکی پسرعمهام #محمد_طرف که معلم شیمی در بابل بود، اما در تربیت سیاسی و فرهنگی تقی نوجوان آنسالهای اوایل انقلاب نقشی اساسی ایفا کرد. قبلتر هم البته بی آنکه خودش و خودم بفهمم این کار را میکرد؛ آنگاه که در خانه شش دستگاه راهآهن مشهد با صفحات بزرگ گرامافون وسوسهانگیزش مرا با موسیقی و بخصوص آثار فاخر کلاسیک پیوند داد تا بتدریج وقت خودم را با بزرگانی چون باخ و بتهوون و موتزارت و چایکوفسکی و شوستاکوویچ پر کنم.
محمد بعد از انقلاب، از راه دور با نامههای عمیق و پرصفحه و هفتگی خود از #بابل، مرا با مفاهیم کلیدی فکری گوناگون بخصوص در عرصههای سیاست و ادبیات آشنا و تربیت کرد و بعد از پدرم، دومین کسی بود که #کتاب بخصوص #کتاب_خوب را و بویژه آثار #دکتر_شریعتی را که از مشهد او را میشناخت وارد زندگی من کرد.
او بتدریج وارد حوزه مقالهنویسی شد و مسئولیت من در سرویس مقالات #روزنامه_کیهان باعث شد هم او بیشتر و بهتر بنویسد و هم صفحه اندیشههای کیهان پربارتر و عمیقتر و بهروزتر شود.
خاطرهای هم از دیدار او و آقای #مهدی_نصیری مدیر وقت کیهان دارم که هم تلخ و هم عبرتآموز است که اگر فراموش نکنم آن را هم انشاءالله خواهم نوشت.
بعدها بهطور جدی وارد حوزه ترجمه و تألیف کتاب شد و به همین دلیل بیشتر به تهران میآمد و با هم به سراغ ناشران مختلف از جمله شرکت سهامی انتشار میرفتیم. در این فرصت پاتوق ما #سینما_عصرجدید بود که آنزمان مدیر فرهیختهای داشت و ما بهترین آثار سینمای ایران و جهان را بخصوص فیلمهای #آندرهای_تارکوفسکی را آنجا میدیدیم و بعد مینشستیم درباره نشانه شناسی آنها صحبت میکردیم. هنوز مزه تحلیل عمیق او درباره نقش #رسانه در تغییر نگاه انسان بعد از فیلم #شاید_وقتی_دیگر #بهرام_بیضایی زیر زبان ذهنم است.
محمد هشت سال پیش سکته کرد و بتدریج نیروی جسمی او کم و کمتر شد اما باز هم خواندن و تحلیل و صحبت در موضوعات فکری و فرهنگی را کنار نگذاشت و حتی چند کتاب داستان و نقد فیلم او در این مدت منتشر شد تا مجموع آثارش (بجز مقالات کیهان) به عدد ۳۳ برسد. آثاری که اندیشههای کسانی از #شیخ_اشراق گرفته تا علامه #حسن_زاده_آملی، از #شریعتی گرفته تا #سهراب_سپهری، از #چایکوفسکی گرفته تا #تارکوفسکی را در بر میگرفت.
سرانجام این استاد برجسته در ۷۴سالگی اول این هفته در ایام دهه اول محرم به رحمت خدا پیوست تا روزیخور خوان مولا و مقتدایش امام حسین علیهالسلام باشد.
ممنونتان میشوم پسرعمه و معلم بزرگ زندگی مرا به صلوات و فاتحهای میهمان کنید...
@tdejakam
این یادداشت در صفحه دوم #روزنامه_جوان امروز اول مرداد ۱۴۰۳ منتشر شده که در لینک زیر قابل دریافت است:
https://www.javanonline.ir/fa/news/1241035
@tdejakam
✳️ چرا نصیری نویسنده محبوب خود را تحویل نگرفت
هفته پیش پسرعمه من پس از مدتها بیماری درگذشت. او از کسانی بود که نقش زیادی در پیریزی و استحکام مواضع سیاسی و فکری و فرهنگی من داشت. او با اینکه دبیر شیمی در بابل بود، اما از همان اولین جرقههای انقلاب اسلامی با اشتیاقی که در من میدید هر هفته نامههای طولانی و پرمغزی مینوشت تا نگاه من به دنیای اندیشه و ادبیات و سیاست، دقیق و مفید باشد. تهران که میآمد زمانهایی طولانی را با هم به خواندن کتاب و دیدن فیلم و تئاتر و تحلیل آنها میگذراندیم.
این روزها به این فکر میکردم که نسل جدید و نوجوانان امروز ما آیا تا چه حد توفیق داشتن چنین همراهان و اقوام دلسوزی را دارد تا دستش را بگیرند و به دنیای کتابهای خوب و تولیدات فرهنگی فاخر ببرند، برایش وقت بگذارند، با او بنشینند و بحث کنند و غامضات فکر و اندیشهاش را حل کنند؟ در زمانهای که پدران و مادران هم از چنین نقشآفرینی مهمی فاصله گرفتهاند و حداکثر تلاششان تأمین نیازهای مادی و جسمی فرزندانشان است، از دیگران چه انتظار؟
باری، علت نگارش این یادداشت خاطرهای عبرتآموز از همین پسرعمه یعنی مرحوم محمد طرف است. سالهای اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ بود؛ زمانی که من دبیر سرویس مقالات و صفحه اندیشههای کیهان بودم. آنزمان اینصفحهٔ روزنامه تماماً به مقالات مذهبی و معارفی تبدیل نشده بود و هر مقاله فکری و فرهنگی و حتی معرفی تفصیلی کتاب و نقد شعر و مواردی از این دست را هم دربر میگرفت.
از همین رهگذر، مرحوم طرف با گذاشتن وقت مکفی روی موضوعات فرهنگی آنها را مینوشت و به کیهان میداد تا من در همین صفحه منتشر کنم. موضوعاتی چون نقد برخی شعرهای سهراب سپهری، اندیشههای علامه اقبال لاهوری، آرای شیخ اشراق، تحلیل عرفان غربی و آثاری از کازانتزاکیس، تحلیل فکری برخی آثار مهم سینمایی ایرانی و غیرایرانی، نقد کتاب و...
این نوشتهها با استقبال جدی خوانندگان کیهان مواجه شد و روزبهروز خبر آن در قالب تلفنها و نامههای واصله به مدیریت روزنامه میرسید. آقای مهدی نصیری خودش هم از این مقالات خوشش آمده بود و میگفت «تشکرات صمیمانه» او را به آقای طرف ابلاغ کنم. بعد از مدتی هم گفت یک بار که پسرعمهات تهران آمد، او را به کیهان بیاور تا حضوری هم از او تشکر و تقدیر کنیم.
همین کار را هم کردم و یک بار که محمد از بابل به تهران آمده بود، با مسئول دفتر آقای نصیری هماهنگ کردیم و او به کیهان آمد. قرار بود قبل از تشکیل شورای تیتر که آنموقع قبل از ظهر برگزار میشد، در اتاق شورا که در گوشه تحریریه بود دیدار و گفتوگو صورت بگیرد. اما وقتی وارد اتاق شورا شدیم و سلام کردیم، به محض اینکه آقای نصیری سرش را برای جواب سلام بالا آورد، اخمش در هم رفت. هرچه محمد گرم گرفت و ابراز علاقه و محبت و از چاپ مقالاتش تشکر کرد، نصیری هیچ واکنشی نشان نداد و خودش را به خواندن مطالب روی میز مشغول کرد و ما هم بعد دقایقی طولانی بلند شدیم و خداحافظی کردیم. نصیری حتی موقع خداحافظی هم خیلی سرد برخورد کرد.
هم من که تعاریف قبلی نصیری از مقالات پسرعمه را شنیده و شوخطبعی و خوشمشربی آنزمان نصیری را دیده بودم، تعجب کرده و سنگ روی یخ شده بودم و هم محمد که با توصیفات قبلی من از مدیر مسئول کیهان انتظار این رفتار موهن را نداشت و من واقعاً دلیلش را نمیدانستم و گیج شده بودم.
بعد از رفتن محمد، از آقای نصیری علت این رفتار سرد و بیاعتنایی صریح و واضح او را پرسیدم. گفت: سبیلهایش را دیدی؟! فکر نمیکردم کسی که این مقالات معنوی را مینویسد چنین سبیلی داشته باشد! از تعجب داشتم شاخ درمیآوردم. گفتم فقط برای پرپشت بودن سبیلش؟! سری به تأسف تکان داد که بله.
فکر کنم پسرعمه یکی دو بار دیگر مطلب به کیهان داد، اما آقای نصیری حاضر به چاپ آنها نشد. محمد طرف هم با اینکه حالا با کیهان نویسندهٔ تقریباً شناختهشدهای شده بود، حاضر به ارسال آنها به روزنامههای دیگر نشد. اما از آن پس به تألیف و ترجمه کتاب در حوزههای مختلف فکری و فرهنگی روی آورد به طوری که عدد کتابهای چاپشدهاش در هنگام مرگ به ۳۳ رسید.
به نظر شما این رفتار آقای مهدی نصیری عجیبتر بود یا اصرار بر باحجابکردن مادام کوری لهستانی در یک طرح، که ماجرایش را سال پیش در همین ستون نوشتم؟!
@tdejakam
✳️ بیمها و امیدهای عارف
این یادداشت در صفحه اول #روزنامه_جوان امروز دوشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۳ منتشر شده است که متن آن در لینک زیر قابل دریافت است:
https://www.javanonline.ir/fa/news/1242352
@tdejakam
✳ بیمها و امیدهای عارف
درست چندساعت بعد از مراسم تنفیذ، رئیس دولت چهاردهم طی حکمی دکتر محمدرضا عارف را به عنوان معاون اول رئیسجمهور منصوب کرد. این انتصاب در حالی بود که تا پیش از آن، نام کسان مختلفی از آقایان لاریجانی و ظریف گرفته تا طیبنیا در مظان این عنوان قرار گرفته بود و آخری تقریباً قطعی هم شده بود.
انتخاب آقای عارف از همان ابتدا در بین حامیان آقای رئیسجمهور تنشهایی را موجب شد، بسیاری از اصلاحطلبان این انتخاب را ناامیدکننده دانستند، برخی او را به بیعملی و سکوت و شکست همیشگی متصف کردند، بسیاری استعفاهای مکرر او را در سر بزنگاهها یادآور شدند، یکی دو نفر تلویحاً از رانتِ کاریِ فرزند او یاد کردند و تعبیر «ژن مرغوب» را بهکار بردند، تا جایی که احمد زیدآبادی مجبور شد طی دو متن پیدرپی از عارف به عنوان بهترین گزینه معاونت اول حمایت کند. او در دومین متن خود در این باره بهدرستی کسی چون علی لاریجانی را از آنجا که فقط به ایفای نقش اول گرایش دارد، برای معاونت مناسب ندانسته و گفته است انتخاب او به اصطکاک با شخص پزشکیان منجر میشده است. وی ظریف را هم زودرنج و تحریکپذیر و گرفتار حاشیه معرفی کرده و جالب اینکه در رد جهانگیری، او را موجب «انگ» تداوم دولت حسن روحانی دانسته است!
اما فارغ از انتقادات و حمایتهای درون جبهه اصلاحات از این تصمیم، باید گفت دکتر عارف از شخصیتهای سالم و خوشنام اصلاحطلبی است که در مسئولیتهای قبلی خود از ریاست دانشگاه تهران تا وزارت علوم و بعدها معاونت رئیسجمهور در دولت آقای خاتمی، خوش درخشیده و بدون حاشیه بوده است و اهداف کاری خود را تا حد زیادی خوب پیش برده است. او جناحگرایی افراطی ندارد و اصولاً در هیچ مسئولیتی به دامن تندروی و ضدیت با نظام نیفتاده است. با اینهمه بعضی نگرانیها از این انتصاب را هم نمیتوان نادیده گرفت. اولین نکته اینکه او با ۷۳ سال سن، برای این مسئولیت اجرایی زیادی پیر است و انتظار میرفت دکتر پزشکیان با وعدههایی که داده بود، برای این مسئولیت مهم از نیرویی جوان و قبراق استفاده کند، نه پیرترین معاون اول تاریخ جمهوری اسلامی را.
ضمن اینکه معمول و منطقی این است بین رئیسجمهور و معاون اول، یکی عملیاتیتر و دیگری ستادیتر (هر کدام که) باشد تا کارها بهتر پیش برود و به نتیجه برسد. با شناختی که از شخصیت هر دو بزرگوار وجود دارد، هر دو آدمهای ستادی هستند و نه عملیاتی و وسطِ میدانِ کارهای بزرگِ فراوان. این دومین نگرانی بزرگی است که وجود دارد. نکته سوم اینکه باز هم با توجه به شرایط کشور و وعدههای رئیس محترم جمهور برای حل مشکلات معیشتی مردم و اقتصاد ایران، نه ایشان و نه آقای عارف سابقه و صبغه ورود به حوزه مسائل اقتصادی را ندارند و با توجه به نیاز جدی کشور به حل این موضوعات، معلوم نیست فرجام این مشکلات چگونه و به دست چه کسان آشکار و پنهانی قرار است رقم بخورد. آیا همانطور که آقای خاتمی بارها تصریح کرده بود که کار اصلی من توسعه سیاسی است نه اقتصادی، حالا که سرنوشت کشور پس از گذشت ۲۰ سال مجدداً به معاون اول او گره خورده است، باز هم شاهد همان آش و همان کاسه خواهیم بود؟!
اما مهمترین نکتهای که توجه منِ خبرنگار را به خود جلب کرد، عبارتی در حکم انتصاب ایشان بود که آقای پزشکیان مرقوم فرمودهاند «اداره جلسات هیئت وزیران» با آقای عارف است. اگر منظور مطابق اصل ۱۲۴ قانون اساسی است که در نبودِ احتمالی رئیسجمهور هنگامی که در سفر یا مأموریتی باشد که اداره جلسه دولت خواهناخواه به عهده معاون اول ایشان است، اما اگر منظور اداره همه جلسات دولت باشد، معنی و مفهوم آن این است که آقای پزشکیان حتی در حد اداره هیئت دولت هم در مسائل دخالت (یا دخالت جدی) نخواهد کرد و کارها به دست دیگران است! این نکته البته ایرادی به دکتر عارف نیست و اگر اشکال وارد باشد، به حکم صادره از شخص آقای رئیسجمهور است و بس!
بیچارۀ توفیقند، هم صالح و هم طالح
درماندۀ تقدیرند، هم عارف و هم عامی
جهدت نکند آزاد، ای صید که در بندی!
سودت نکند پرواز، ای مرغ که در دامی!
@tdejakam
هدایت شده از رحا مدیا
مدرسه اندیشه ورز رحا برگزار می کند؛
✍️رواق اهل قلم(۴)✍️
💢 ۲۰ تجربه از دنیای یادداشتنویسی
👤 تجربههای تقی دژاکام، پیشکسوت روزنامهنگاری
📅 زمان: شنبه ۱۳ مردادماه
⏰ ساعت: ۲۱ الی ۲۲
🔗 در بستر اسکای روم
نام نویسی:
@Jahaderevayat
🔗 بیشتر بخوانید...
🌐 رسانه حوزه انقلابی (رحا مدیا)
🆔 @rahamedia
از کانال تلگرامی ترجمه ادب و فرهنگ عربی
مسعود بابالحوائجی
👇👇
داستان آخرین شعری که اسماعیل هنیه در ایران خواند:
«اسماعيل هنيه» دیروز در آخرین روز زندگی خود در ایران یک مصراع شعر خواند که از اشعار دوران جاهلی و پیشااسلام است بیآنکه به نام شاعرش اشاره کند؛ تنها گفت: قال الشاعر:
«اذا غاب سید قام سید آخر»
اجازه دهید برای درک این مصراع قصه شاعرش را برایتان بگویم:
نام شاعر این شعر «السموأل» ازدی است و از قضا دیانت شاعر یهودی است که ابنقتیبه مورخ بر آن صحه گذاشته و اصلاً سموأل نامي يهودي است که عبریاش(شْمُوئِیل (שְׁמוּאֵל) است.
تا امروز هم این شاعر مشهور است حتا در بغداد هنوز خیابانی به نام او هست به نام(شارعالسموأل) كه متحف و موزه دارالاثارالعربیه خان مرجان در همان خیابان قرار دارد.
در ضربالمثلهای عربی با اینکه یهودی بود و جهان عرب نسبت به یهودیان کم فوبیا ندارد اما از او به نیکی یاد شده و هنوز میگویند:
"أوفى من سموأل" چرا که به امانت و وفاداری مشهور بوده؛ او معاصر امرؤالقيس شاعر برجسته صاحب معلقه بوده و داستان وفاداریش هم نسبت با همین شاعر معروف شده.
میدانید که امروالقیس مغضوب قیصر روم واقع شد و او را به نزد خود خواند، امروالقیس پیش از رفتن، تمام گنجها و شمشیر و سپرهای قیمتی خودش را به این سموأل میسپرد که یک قلعه و دژی بس استوار از جدش به ارث برده بود به نام «حصن عادیا»
قیصر روم بعد از اینکه با زرهی مسموم امروالقیس را به قتل میرساند لشکری را به فرماندهی حارثبنظالم غسانی مأمور میکند که به قلعهی سموأل حمله کنند و اشیاء قیمتی امروالقیس را از او پس گیرند.
سموأل در برابر لشکر قیصر سخت مقاومت میکند و شعر بالا را که اسماعیل هنیه خوانده در چنین موقعیتی سروده که پیغامی است به حارث: میگوید:
(نحن قوم اذا خلا منا سید قام سید آخر)
یعنی: ما از آن قبیلهایم که اگر بزرگی از ما بمیرد بزرگ دیگری جایگزین او میشود؛ حاکی از این که تسلیم نخواهیم شد.
در ادامه،حارث که قلعه را به محاصره درآورده،با خیانت یکی از اطرافیان سموأل موفق میشود پسر سموأل را برباید و به او پیام میدهد که اگر اشیاء و اموال امرؤالقيس را تحویل ندهی پسرت را خواهیم کشت، سموأل باز کوتاه نمیآید و حارث غسانی فرمانده قیصر بر فراز قلعه برابر چشم سموأل و لشکریانش پسر وی را به دو نیم میکنند و سلاخیاش میکنند که گویند در آن دم که سموأل سلاخی پسرش را هم نظارهگر بود باز بر پیمان خود ماند و این بیت را سرود که:
«وفیت بأدرع الکندی انی
اذا ما خان أقوام وفیت»
یعنی:هرچند که اقوامی خیانت کردند اما من وفادار ماندم و سپرهای آن شاعر کندی یعنی امروالقیس را تسلیم دشمناش نکردم.
این ماجرا چنان در جهان عرب مشهور شد که اعشی شاعر مخضرم قصیدهای در وصف این جنگ که به شکست لشکریان قیصر انجامید سرود که مطلع آن اینگونه آغاز شده که:
كُنْ كَالسَّمَوْءَلِ إِذْ طَافَ الْهُمَامُ بِهِ
فِي جَحْفَلٍ كَسَوَادِ اللَّيْلِ جَرَّارِ
و توصیه کرده که همانند سمؤال باشيد كه وقتي لشكري که از کثرت چون سیاهی انبوه شب بود بر او در دژ ابلق تیماء و عاديا تاختن گرفت از وفاداری و عهد خویش کوتاه نیامد.
تقریباً سایر اشعار سموأل هم تأکید بر همین اوصاف اخلاقی است قصیده معروفی دارد با این آغاز که:
إذا المرء لم یدنس من اللؤم عرضه
فکل رداء یرتدیه جـمیل
یعنی اگر آدمی آبروی خویش به پستی نیالاید
هر جامهای که بر تن کند زیبا خواهد بود.
این یکی از شاعرانی است که سماحت و کرامت اخلاقیاش باعث شد دنیای عرب به دیانت وی نظر نکند، و نسبت به یهودی بودنش تجاهل و تغافل ورزد؛ تا جایی که رهبر حماس هم که با دولتی یهودی در حال جنگ بود به اشعار وی استناد میکرد و آخرین بیتی که از میراث شعر عربی بر زبان راند باز شعر او بود که:
إذا سَيِّدٌ مِنّا خَلا قامَ سَيِّدٌ
قَؤُولٌ لِما قالَ الكِرامُ فَعُولُ.
هدایت شده از مکشوفات🇮🇷🇵🇸
.
🔸جنابعالی صحبت کردن را خوب بلدید و اتفاقا به نظر می رسد خیلی هم اهل سکوت و این چیزها نیستید. کمااینکه بعد از ترور نمایشی ترامپ خیلی سریع در توییتر به طور ضمنی ترور وی را محکوم کردید.
🔹اما اینکه چرا در تمام ده ماه گذشته درباره جنایات اسرائیل و قتل عام مردم مقاوم فلسطین سکوت کرده اید و حتی ترور اسماعیل هنیه در خاک ایران و تجاوز اسرائیل به کشور باعث نشد حتی یک نشانه حیات از خود نشان بدهید جای علامت سوال بزرگ است.
🔸ظاهرا جنابعالی دیگر خود را از صف جنوب جهان جدا کرده اید و به ناسیونالیسم افراطی و نفرت انگیز و نژادپرست اروپایی-آمریکایی پیوسته اید. با ترامپ همذات پنداری می کنید و آن طور که از کانال های خبری تحت مدیریت مستقیم تان بر می آید ترامپ و رهبران راست جهانی ناسیونالیست را بسیار می ستایید.
🔹ما که تا دم در خانه تان هم برای مصاحبه و فهمیدن این جهان بینی کج و معوج شما هم آمدیم و در را باز نکردید. بالاخره سکوت درباره نگاه امروزتان به جهان کمکی به شما نمی کند و ما هم مایلیم بدانیم احمدی نژاد همراه چاوز چه طور امروز به احمدی نژاد غمخوار ترامپ تبدیل شده است.
🔸اذن بدهید هفته آینده خدمت می رسیم!
✍هاتف
🔻به مکشوفات بپیوندید
https://eitaa.com/joinchat/2471821559C0d3be59a31
✳️ فاتحهخوانانِ جدیدِ آقای سکوت!
آنچه در ذیل میآید بخشهای خلاصهشدهای از یادداشت مفصلی است که در صفحات اول و دوم #روزنامه_جوان امروز دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۳ منتشر شده است.
متن کامل این یادداشت را در لینک زیر بخوانید:
https://www.javanonline.ir/fa/news/1243758
@tdejakam