eitaa logo
خورشید| نوشته‌های تقی دژاکام
471 دنبال‌کننده
186 عکس
9 ویدیو
0 فایل
خبرنگار؛ عا‌شق زیارت و کتاب و موسیقی و باران و گنجشک ارتباط با مدیر کانال با شناسهٔ: @Dejakam
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ این اول عشق است... [این یادداشت امروز دوشنبه ۱۹ تیرماه ۱۴۰۲ در صفحات اول و دوم منتشر شده است.] در ماجرای جشن بامعنا و پرشکوه غدیر امسال، هم ضد انقلاب و هم اصلاح‌طلبان و هم کانال‌های براندازان و هم در شبکه‌های مجازی به موارد پیش‌پاافتاده‌ای چون ریخته‌شدن زباله و ایجاد ترافیک، و در کلاس بالا به هزینه زیاد این جشن اعتراض کردند. غافل از اینکه در همان قبله‌های غربی و شرقی خودشان اتفاقاً موارد فراوانی از جشن‌هایی وجود دارد که در آن‌روز، هم شهر تعطیل و خیابان‌ها بسته می‌شود و کارناوال‌های شادی (و عمدتاً مسخره‌بازی) در خیابان‌ها راه می‌افتد و هم مثل جشن پرتاب گوجه‌فرنگی، پرتاب هندوانه، پرتاب پرتقال و... در استرالیا و اسپانیا و تایلند و ایتالیا و انگلستان و هند و... علاوه بر بی‌هویتی، سراسر اسراف و کثافتکاری و زباله‌سازی و آلودگی است. آن جشن‌ها با عناوینی چون «شادی‌آفرینی در میان مردم» هم تبلیغ و هم تجلیل می‌شود اما مراسمی که برگزاری آن، خرج‌کردن و هزینه در آن و شادی و ادخال سرور در آن دقیقاً برطبق احادیث مسلم ائمه معصومین«علیهم‌السلام» صورت گرفته، با سخیف‌ترین بهانه‌های بنی‌اسرائیلی مورد حمله قرار می‌گیرد! به نظر می‌رسد مسئله فراتر از اینهاست و مشکل این طیف اقلیت هم در جای دیگری است که جرئت نکردند آن را رسماً و صریحاً به زبان بیاورند و آن ظهور و بروز دینداری و ولایتمداری مردم ایران است. آنها حتماً با ترافیک چندساعته‌ای که در روزهای دیگر هم شبانه‌روز با آن مواجهند مشکلی ندارند، حتماً با خرج‌کردن در مراسم‌ها و ریخته‌شدن چند ساعتهٔ زباله مشکلی ندارند چرا که یک توییت، یک جمله اعتراض و یک خط مخالفت از آنها درباره مراسمِ این‌سال‌های چهارشنبه‌سوری دیده نشد که گاه از یک هفته قبل شروع می‌شود و شهر –کل شهر نه فقط خیابان اصلی- به میدان جنگ و انفجار و کشته‌ و مجروح دادن و قطع دست‌وپا و کورشدن نوجوانان و جوانان و آزار مردم با ایجاد صداهای وحشتناک مواد منفجره و بسته‌شدن راهِ نه تنها خودروها که رفت‌وآمد مردم پیاده تبدیل می‌شود و کثافت و سیاهی سرتاسر شهرها و خیابان‌ها و محله‌ها را می‌گیرد. کاش فقط مخالفت نمی‌کردند که حتی مقاله و تحلیل و استدلال‌های خنک هم می‌کنند که مردم به شادی (شادی؟!) احتیاج دارند و یک شب (یک شب؟!) هم هزارشب نمی‌شود و مواردی از این‌دست. آری مشکل این است که پس از سده‌ها سکوت در موضوع بسیار مهمی چون «غدیر» و «ولایت»، هم زمانی برای اظهار ولایتمداری و دینداری مردم فراهم شده و هم مکانی برای ابراز آن، هم حکومت این فضا را برای مردم فراهم کرده و هم همه اقشار مردم با هر تیپ و قیافه و سلیقه و ان‌قلتی در آن شرکت کرده‌اند و با طیب خاطر و با نیت تقرب الهی (و نه مثل نمونه‌های ذکرشده غربی برای مراسم‌های بی‌هویت و آزاردهنده و آلوده) به تبلیغ ولایت مولا و امیر دل‌هاشان امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» پرداخته‌اند. البته معلوم است که در عمل چیزی که اتفاق می‌افتد، آن‌همه جلز و ولز این جماعت مخالف‌خوانِ غرزن را قابل توجیه می‌کند و آن علاوه بر دینداری و ولایتمداری مردم، این است که ایرانیان علی‌رغم همه مشکلات، شاد و سرزنده‌اند. این دو مورد تمام رشته‌های رسانه‌ای دشمنان داخلی و خارجی را پنبه می‌کند و چه چیزی بهتر از این. بله؛ جمهوری اسلامی تاکنون در زمینه شادی‌سازیِ عمومیِ اینچنینی قصور داشته و از پارسال معلوم شده است که هم مردم و هم حکومت استعداد چنین شادی‌سازی آبرومندانه‌ و باشکوهی را دارند. و همین نگرانی دوم این جماعت را موجب می‌شود و آن اینکه این حرکت عظیم و این بروز سراسری بخواهد با عِده و عُده بیشتر در سال‌های آینده هم ادامه پیدا کند و این حرکت و نمایش سراسری به یک سنت جذاب هم در بین مردم ایران و هم ملل مسلمان بخصوص ملل شیعی دیگر تبدیل شود و در کنار حرکت خیره‌‎کننده و حیرت‌انگیز راهپیمایی چندین‌ده‌میلیونی اربعین، دل‌های جهانیان را به معنویت و دینداری بیشتر بکشاند و مقدمه ظهور امام زمان«عج» شود. اما یک سؤال: چرا این‌همه که سران و فعالان اصلاح‌طلب در توییتر و شبکه‌های مجازی به تخطئه این حرکت باشکوه پرداختند، در روزنامه‌های مثلاً حرفه‌ای خودشان به‌اندازه یک خبر سه‌چهارخطی درباره مراسمی که در آن یک نفر در خارج چند ساعت در یک قفس شیشه‌ای با عقرب‌ها سر کرد، بازتاب نیافت؟! و به سکوت از کنار این رویداد بزرگ گذشتند؟ یعنی این حضور میلیونی در سراسر کشور به این اندازه هم «ارزش خبری» نداشت؟ اینجاست که باید کلام خدا را یادآور شد که فرمود: «قل موتوا بغیظکم ان الله علیم بذات الصدور» از این عصبانیت بمیرید که خدا ذات شما را می‌شناسد؛ و بیشتر بمیرید که –به قول - این تازه اولِ عشق است..‌. @tdejakam
هدایت شده از آب و آتش
✳️ نامه جلال و دوستان در تقبیح ترور شاه! یکی از به‌یادماندنی‌ترین خاطرات من از مربوط به دوره بعد از انشعاب [از حزب توده] است. چون وقتی ما از حزب جدا شدیم و کناره گرفتیم، رابطه ما همیشه با هم دوستانه و صمیمانه بود. بعد از ۱۵بهمن که را ترور کردند، یک‌روز از منزل بیرون رفتم و را خریدم. دیدم در صفحه اول مطلبی چاپ کرده‌اند به این مضمون که ما ترور شاه را تقبیح می‌کنیم و جای شکر دارد که ذات اقدس ملوکانه سلامت هستند. در پای این نوشته امضای افرادی چون [خلیل] ملکی، من [انور خامه‌ای]، دکتر عابدی، جلال، حسین ملک و دکتر اپریم دیده می‌شد. البته این نامه جعلی بود و از قول ما این مطالب را نوشته بودند. در حالی که ما آن‌موقع در مظان اتهام هم قرار داشتیم و تهمت‌هایی به ما می‌زدند و می‌گفتند اینها با انگلیسی‌ها زدوبند دارند. من خیلی عصبانی شدم و به منزل مرحوم ملکی رفتم. ایشان هم شخصیتی بودند که همه ما دوستشان داشتیم و به ایشان علاقه‌مند بودیم. وقتی رسیدم، دیدم که قبل از من دکتر عابدی و حسین ملک هم آمده‌اند؛ تا مرا دیدند گفتند این چه کاری است و چرا این‌طور شده؟ گفتم من آمده‌ام جریان را از شما بپرسم و ببینم چه کسی این کار را کرده است. خلاصه ما در خانه مرحوم ملکی نشسته بودیم که جلال وارد شد و همین که در را باز کرد، همه ما را به فحش کشید و گفت: پدرسوخته‌ها! شما که می‌خواستید این کار را بکنید، به من می‌گفتید. چون خیلی احساساتی و عصبانی شده بود، ما صبر کردیم تا فحش‌هایش تمام شود و در همان حال فهمیدیم که کلک خورده‌ایم و برای اینکه ما را خراب کنند چنین کاری کرده و توطئه‌ای چیده‌اند. ما دشمن دیگری غیر از حزب توده نداشتیم. بنابر این حدس زدیم که کار باید از جانب آنها باشد، ولی سؤال این بود که کدام گروه از حزب توده به این کار مبادرت کرده است؟ فردای آن‌روز من برای تحقیق و اطلاع از چندوچون کار به مؤسسه اطلاعات رفتم و گفتم این نامه که در روزنامه چاپ شده کار چه کسی است؟ پاسخ دادند که مسئول نامه‌های وارده آقای فرزانه است. مرحوم فرزانه آن‌موقع در گوشه‌ای از مؤسسه اطلاعات که درواقع تبعیدگاه بود کار می‌کرد. او هم اهل یزد بود و عربی را خوب می‌دانست و کارش ترجمه مطلب از مطبوعات عرب‌زبان بود. گفت ما این کار را کردیم چون می‌خواستیم به شما کمک کنیم؛ چون ممکن است شما را بگیرند، برای اینکه عده‌ای از روزنامه‌نگارها را بازداشت کرده‌اند. گفتم: شما آبروی ما را برده‌اید. او نامه‌ای به من نشان داد و گفت: این هم نامه شما! دیدم یک نفر با قلم و جوهری متن را نوشته و زیر آن هم با چند رنگ جوهر مختلف، امضاهای ما را جعل کرده است. معلوم بود که امضاها همه جعلی است. مرحوم فرزانه گفت: من کاری نمی‌توانم بکنم. روز بعد به منزل مرحوم ملکی رفتم و جریان را تعریف کردم. جلال و دیگران گفتند چه کنیم؟ گفتم: به هر ترتیب که شده نامه را تکذیب می‌کنیم و می‌گوییم که نامه متعلق به ما نیست. مرحوم جلال گفت: من فکر نمی‌کنم مسعودی حاضر به چاپ تکذیبیه شود و گفت چون مطمئنم روزنامه اطلاعات چاپ نخواهد کرد، ما باید خودمان چیزی را چاپ و در شهر پخش کنیم. گفتیم: تو این کار را بکن! البته زیاد هم موافق نبودیم و می‌گفتیم ما اصرار می‌کنیم شاید مسعودی حاضر به چاپ تکذیبیه شود. جلال رفت و با آقای ساعتچی که مسئول و همه‌کاره چاپخانه بود قرار گذاشت و فرم متن را هم تهیه و آماده چاپ کرد. از این‌طرف هم مرحوم ملکی از طریق برادرخانمش آقای گنجه‌ای که نایب رئیس مجلس بود، با مسعودی ملاقات کرد و سفارش کرد که این مسئله برای اینها به‌وجود آمده و حیثیت و آبرویشان در گرو این کار است، شما این تکذیبیه را چاپ کنید. مسعودی گفته بود اگر ما این تکذیبیه را چاپ کنیم در واقع توهین به شاه است. من می‌توانم یک کار بکنم یک جمله اضافه کنم و بنویسم «ضمن اینکه مااین عمل سوء قصد را تقبیح می‌کنیم اما این نامه متعلق به ما نبوده و امضاها جعلی است.» این تکذیبیه را در همان صفحه اول روزنامه چاپ کردند. مصاحبه اختصاصی با ویژه‌نامه درباره (کیهان فرهنگی، سال هیجدهم، شماره ۱۸۰، مهرماه ۱۳۸۰) صفحات ۱۶ تا ۲۱. @Ab_o_Atash