✳ یک مستند خوب و تماشایی
مستند #وداع_با_اسلحه را حدود دو هفته پیش دیدم و چیزهایی هم یادداشت کردم اما درگذشت یکی از نزدیکان نوشتن درباره آن را به تأخیر انداخت.
اولین نکته، عنوان بسیار جذاب و منطبق با موضوع مستند است که از یکی از آثار ارنست همینگوی گرفته شده است که داستان آن هم درباره کنار گذاشته شدن سلاح توسط یک ارتشی دلازدستداده است. شاید بتوان گفت این عنوان، یکی از بهترین عناوینی است که میتوان درباره شخصیتی چون #یاسر_عرفات بهکار برد.
شروع مستند هم بسیار خوب و تأثیرگذار است؛ شروعی که یک بار دیگر در پایان هم تکرار شده و جذابیتش را مضاعف کرده است. این شروع به قول ما روزنامهنگاران قفل خوبی برای کشاندن و مشتاق کردن مخاطب برای دیدن بقیه کار است که در این زمینه موفق عمل کرده است.
اما به نظر من جذابترین بخش مستند مربوط میشود به همپوشانی و همراهی بسیار دقیق نریشن و گفتار فیلم با خود تصاویر ارائه شده که واقعاً باید به کارگردان این اثر دست مریزاد گفت. به عنوان مثال آنجا که در آغاز مستند میگوید ارتش #اسرائیل قصد فتح تمام خاورمیانه را دارد و پرواز جنگندهها را از یک مسیر و پخش شدنشان را در مسیرهای مختلف نشان میدهد یا آنجا که میگوید خاورمیانه به انبار باروت تبدیل شده است و در یک اجلاس سیاستمداران به سران رژیم صهیونیستی که سیگار خود را بر دهان گذاشته، فندک روشنشان را جلو میبرند و این میکس خوب متن و تصاویر در جایجای مستند ادامه مییابد و مخاطب را در لذت دیدن یک کار خوب غرق میکند.
«وداع با اسلحه» در بسیاری جاها بین روایت سرگذشت #فلسطین و #عرفات متحیر است؛ هرچند واقعاً تفکیک این دو بسیار سخت است اما گاهی با نشان دادن بموقع و دقیق پیشروی صهیونیستها در اشغال خاک فلسطین و نقشههای پی در پی و نیز حضور شخصیتهایی چون #جمال_عبدالناصر و... به روایت فلسطین نزدیک میشود و در اکثر مواقع هم به رشد و محبوبیت افزاینده عرفات گویی فیلم فقط سرگذشت ابوعمار را روایت میکند و بس. اشکال کار در این حالت این است که ما برخی مقاطع حساس از زندگی رئیس جنبش فتح را نداریم و گاهی برخی حوادث مهم در تاریخ فلسطین را.
اشکال دیگری که شاید از همین موضوع ناشی شود هم در زندگی عرفات و حیات سیاسی جنبش فتح و هم در زندگی مثلاً #عبدالناصر گفتنیهای ضروری فراوانی وجود داشته که برای شناخت دقیقتر و بهتر شخصیت آنها لازم بوده و در فیلم نیامده از قصورها و تقصیرها گرفته تا سازشکاریهای متعدد. جالب اینجاست که با اینکه عنوان فیلم بسیار خوب و منطبق «وداع با اسلحه» انتخاب شده اما این وداع و در حقیقت این سازشکاری در زندگی سیاسی عرفات در فیلم خیلی پررنگ نیست تا جایی که وقتی مستند تمام میشود ما با یک یاسر عرفات قهرمان مواجه هستیم.
یکی دیگر از کاستیهای این مستند، نسبت فلسطین و عرفات با انقلاب اسلامی ایران است که بجز یکی دو تصویر محو از دکتر #ابراهیم_یزدی و حضور عرفات در ایران بدون هرگونه توضیح کامل و دقیقی، چیزی ندارد و مخاطب بخصوص ایرانی را در این سردرگمی نگه میدارد که انقلاب اسلامی چه تأثیری در انقلاب فلسطین داشته است!
با همه اینها، مستند وداع با اسلحه کاری خوب و ارزشمند است و معلوم است که سازندگان آن برای پیدا کردن تصاویر و فیلمهای دیدهنشده و تاریخی آن زحمت زیادی کشیدهاند و مخاطبان بخصوص نسل جوان را تا حد بسیار زیادی با تاریخ فلسطین و شخصیت یاسر عرفات آشنا میکند. به #امیرحسین_کاربخش کارگردان و #علیرضا_منتظری تهیهکننده و عزیزان در #سفیرفیلم بابت این اثر، خدا قوت میگوییم. به مخاطبان خوب این صفحه هم توصیه میکنم اگر به مسائل سیاسی بینالمللی و نهضت فلسطین و تاریخ علاقهمند هستند، تماشای این مستند را از دست ندهند.
@tdejakam
✳️ بیحاشیه، اما پرکار، چون محمود حکیمی
#محمود_حکیمی قصهنویس زبردستی نبود که داستانهایش را بر اساس اصول قصهنویسی و مثلاً فراز و فرود و گرهافکنی و انتظارآفرینی آنچنانی بنویسد، همانطور که #مرتضی_مطهری هم اینگونه نبود وقتی دو جلد «داستان راستان» را مینوشت. تا حدودی #مهدی_آذریزدی هم بر اساس قواعد حرفهای به داستاننویسی روی نیاورد هرچند شاید از دو نویسنده فوق بهتر و جذابتر مینوشت، اما هر سه در یک چیز مشترک بودند و آن اینکه آثار آنها بخوبی با مخاطبان بسیار پرشماری ارتباط برقرار میکرد و تا همیشه مضمون نوشتههای کتابهایشان با خوانندگانش همراه میشد.
این سه یک ویژگی مشترک دیگر هم داشتند و بخصوص اینروزها که به نوشتههای افراد مختلف با سلیقههای گوناگون و حتی سنوسالهای غیرهمسان درباره زندهیاد محمود حکیمی نگاه میکنم، میبینم این فقط من نبودم که با نوشتههای حکیمی و آذریزدی کتابخوان شدم؛ تقریباً همه آنها که درباره این مرد نوشتهاند کتابخوانی را با همان کتابهای کوچک و جیبی ارزانقیمت «اشرافزاده قهرمان» و «نقابداران جوان» و «داستانهایی از زندگی امیرکبیر» و «سوگند مقدس» و البته با «قصههای خوب برای بچههای خوب» مهدی آذریزدی جدی گرفتند و به وادی مطالعه افتادند و بعدها کتابهای قطور را جایگزین این کتابهای جیبی کردند. به همین دلیل امثال محمود حکیمی حق زیادی به گردن نسل من و بعد از من دارد. ضمن اینکه حکیمی و آذریزدی نویسندههایی نجیب و بیحاشیه بودند که در هنگامهای که نسل نوجوان و جوان ما در بحران نوشتههای خوب و سالم بسر میبردند، کوشیدند سرشان به کار خودشان گرم باشد و برای این نسل خوراک فکری سالم تولید کنند. آنها دنبال رادیو و تلویزیون و رسانه و تبلیغ و خودنمایی و فضلفروشی و «این منم طاووس علیین شده»گفتن نرفتند و در همان حاشیه و سکوت، کاملاً آتشبهاختیار کار فرهنگی کردند و البته نتیجه افتخارآمیزش را هم دیدند. بله، قبول دارم که اگر این عزیزان داستانهایشان را با رعایت تکنیکهای حرفهای این فن مینوشتند دامنه تأثیرگذاری و نفوذ آنها بسیار بیشتر میشد، اما آنها نشستن و دست روی دست گذاشتن و واویلا گفتن را برنمیتابیدند و باید کاری میکردند و بسمالله گفتند و اقدام کردند و کارهایی کردند کارستان؛ و به همین دلیل نسل ما همیشه وامدار و سپاسگزار این بزرگان نجیب عرصه فرهنگ خود خواهد ماند.
حکیمی اهل مسجد و هیئت بود و بزرگشده #مسجد_لرزاده در خیابان خراسان تهران. خودش میگوید انگیزه اصلی نوشتن درباره موضوعات دینی و شخصیتهای اسلامی، پای منبرهای وعاظ مشهور و مختلفی که در این مسجد میآمدند در او ایجاد شد. در کارنامه او همچنین سالها طلبگی و حضور در تحریریه نشریه #مکتب_اسلام قم به چشم میخورد و همینها بر غنای محتوایی و انتخاب سوژههای مذهبی مناسبی که در آنزمان جای خالی آنها در بین نوجوانان و جوانان احساس میشد تأثیر گذاشته بود تا جایی که برخی از کتابهای او با اقبال بسیار فراوان به تیراژهایی فراتر از ۳۰۰ هزار نسخه هم رسید؛ دقیقاً بهاندازه پرتیراژترین مجله بعد از انقلاب یعنی #کیهان_بچهها در زمان مدیریت زندهیاد #امیرحسین_فردی.
اتفاقاً مرحوم امیرحسین فردی درباره محمود حکیمی گفتنیهای زیادی دارد و از جمله به یک موضوع کمتر توجه شده درباره او اشاره میکند: «یکی از افرادی که جرئت کرد پیش از انقلاب درباره #فلسطین بنویسد یا راجع به آن صحبت کند محمود حکیمی بود. او داستانهایی مینوشت درباره مبارزه و مقاومت با ادبیاتی پرکشش و خواندنی. تأثیر این کتابها در آن زمان از اعلامیه هم بیشتر بود، او کتابها را از قم منتشر میکرد و وقتی کسی از قم کتاب منتشر میکرد مردم میفهمیدند یعنی چه!»
این درست که حکیمی و امثال حکیمی ذاتاً مردان پرکاری در سکوت بودند، اما نقش بسیار بزرگ امثال او در حیات فکری و فرهنگی پنجشش دهه اخیر ایجاب میکرد به امثال او بیشتر بها داده میشد و به بیان دیگر حق او این تنهایی و گوشهنشینی نبود!
محمود حکیمی این نویسنده پرکار و پرتیراژ، دیروز بر دوش دوستانش تشییع و به خاک سپرده شد، اما برای همیشه یاد و نام و انشاءالله راه و مرامش از جمله پرکاری در سکوت و دغدغهمندی و خستگیناپذیری در مسیرهای طولانی هم در توجهات رهروانش باقی بماند. خداوند او را با حضرات معصومین علیهمالسلام محشور کند.
@tdejakam