بسم الله الرحمن الرحیم
#کرامتی از امام رضاعلیه السلام
#درزمان تبعید اجباری حین عبورازاهواز
ابو هاشم جعفرى روایت میکند وقتى مأمون رجاء بن ابى ضحاك را مأمور آوردن امام رضا علیهالسلام كرد از راه اهواز،رجاء بن ابی ضحاک از راه كوفه نيامد اهالى كوفه انتظار آن جناب را داشتند،من در قسمت شرقى محلى بنام آبيدج بودم همين كه شنيدم آن جناب را بطرف مرو مى برند خود را به اهواز رسانيدم. خدمتش رسيدم و خود را معرفى كردم اولين مرتبه اى بود كه ايشان را میديدم امام علیهالسلام مريض بود هوا هم گرم، امام علیه السلام بمن فرمود: برايم طبيبى بياور. پزشكى آوردم حضرت رضا علیهالسلام يك نوع گياهى را برايش نام برد كه طبيب گفت كسى را روى زمين نديده ام كه اسم اين گياه را بداند جز شما از كجا اطلاع پيدا كرده اى واینکه اين گياه در چنين وقتى يافت نمیشود و از گياه هاى دوران گذشته است به او فرمود برايم مقدارى نيشكر تهيه كن. پزشك عرض كرد اين سختتر از اولى است زيرا حالا وقت نيشكر نيست.حضرت رضا علیهالسلام .فرمود اين دو چيز در همين سرزمين و هم اكنون وجود دارد اين شخص، اشاره بمن كرد، با تو خواهد آمد بطرف آب شاذروان میرويد و از آب رد میشويد آسيابى خواهيد ديد به طرف آسياب میرويد در آنجا مردى سياه را در آسياب خواهيد ديد باو بگوئيد كجا نيشكر و فلان گياه میرويد (اسم آن گياه را راوى فراموش كرده) فرمود حركت كن من رفتم به آسياب رسيديم و مرد سياه را ديديم از او پرسيديم اشاره به پشت سر خود كرد ديديم نيشكر است هر چه لازم بود برداشتيم برگشتيم به آسياب آسيابان را نديديم خدمت حضرت رضا علیهالسلام رسيديم خدا را ستايش نمود. طبيب به من گفت اين مرد پسر كيست؟ گفتم پسر پيغمبر ما است گفت از امتيازات نبوت چيزى دارد؟ گفتم آرى من خودم مقدارى از آنها را ديدهام ولى پيغمبر نيست. گفت جانشين پيامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم است گفتم آرى. اين جريان را كه رجاء بن ابى ضحاك شنيد به همراهان خود گفت اگر بيشتر در اين محل اقامت كند مردم فريفته او میشوند بايد حركت كنيم از آنجا كوچ كرد.
📚الخرائج و الجرائح ص۲۳۶
📚بحارالانوارج ۴۹ص۱۱۸
#صلوات ختم کنید
#اللهم عجل لولیک الفرج