eitaa logo
کانال طب اسلامی و سنتی سید یاسین
9.8هزار دنبال‌کننده
742 عکس
357 ویدیو
39 فایل
تلگرام @seyed_ya_seen 09196807244 درمانگر طب اسلامی سنتی سیدیاسین🏠 تدریس,تحلیل عنبیه،زبانشناسی،دیسکوپاتی،کایروپرکتیک،طب سوزنی،حجامت،فصدسوزنی،فصد و اعمال یداوی و...pv مشاوره حضوری درنسیم شهر https://eitaa.ir/teb_sayed_ya_seen
مشاهده در ایتا
دانلود
و واژگان مربوط به خواص مفردات 1 @Teb_Sayed_ya_seen احتباس:حبس شده، بسته شده اختلاج:تشنج و پریدن اعضا اختناق:گرفتگی و بند آمدگی ازالت :از بین بردن استحالت :دگرگون شدن،تغییر یافتن استرخا:سستی و رخوت و لمسی در اندام استسقاء:بیماری که در آن معده ورم می کند و بیمار همیشه حالت تشنگی دارد. استفراغ:خروج فضولات از بدن از طریق خروجی های بدن استنشاق:به بینی کشیدن دارویی که مایع باشد. اسهال:خروج اخلاط از مجرای روده بیش از مقدار طبیعی و سبب آن به هر عضوی که رسیده باشد به آن نام خوانند:اسهال کبدی،اسهال دماغی اکال :خورنده عضو اعراض:بیماریها؛نشانه ها اغبر:غبار آلود؛گرد وخاکی امتلاء:پر شدن شکم ؛بدی هضم غذا در معده امساک :پرهیز کردن امعاء:روده ها انتفاح:باد کردن ؛ورم کردن انکباب:عضو رادر بخار دارویی قرار دادن اوجاع:درد ها و رنج ها ایارج:معرب ایاره که داروهای مسهل و ملین است. بارد :سرد و خنک باسور :گوشت زاید در مقعد و بینی باه:شهوت آمیزش با جنس مخالف بثورات:آبله ریزه ،جوش بخور:هر دارویی که دود آن را استعمال کنند براز:مدفوع و سرگین برص :لکه های سفید یا سیاه بر روی بدن که به گوشت هم نفوذ کند برود:داروهای سرد وخنک کننده چشم که درد چشم را آرام می کند. بسودن:لمس کردن ،مالیدن بلغمانی:کسی که مزاج بلغم دارد بندگاه :مفصل بول:ادرار بهق:خالهای سفید یا تیره که بر پوست بدن پدید آید بیختن:الک کردن،غربال کردن @Teb_Sayed_ya_seen
و واژگان مربوط به مفردات 2 @Teb_Sayed_ya_seen تاکل:خورده شدن ،تحلیل رفتن تبرید:سرد کردن ،نوشانیدن شربتهای سرد وخنک تجرع:جرعه جرعه نوشیدن تجفیف:خشک کردن تجویف :جای خالی ،جای تهی تحجر مفاصل:خشک شدن مفاصل بدن تخلخل:گشادگی های روی پوست. تخمه:بیماری ورم معده تدارک :جبران کردن ترابنده :ترشح کننده تربل:ورم و آماس دست و پا ترطیب :تر کردن و رطوبت رساندن تشنج :کشیده شدن و کوتاه شدن عضله ها تصویل :شستن و ساییدن داروها با آب تغریه :لزج کردن ؛چسبناک کردن تفتت:ریز ریز شدن تفتیح:گشودن ،باز کردن تقطیر البول :روان شدن پیوسته ادرار تکاثف :غلظت تکسر :شکسته شدن ،احساس سرما و لرزش در بدن. تکلیس:ساروج کردن و سیراب نمودن تصعید:هر چیزی که بوسیله آتش اجزاءآنرا صعود دهند و قسمت لطیف آن را اخذ کنند. تمریح :روغن مالی پوست تنقیه :پاک کردن ،صاف کردن تهبج :آماسیدن ورمی که هنگام دست زدن به آن احساس نرمی به دست می آید. @Teb_Sayed_ya_seen
و واژگان مربوط به مفردات 3 @Teb_Sayed_ya_seen جاذبه:یکی از قوای تن که غذا را جذب می کند جبلت:طبیعت ؛فطرت جرب:از بیماریهای پلک چشم که باعث چرک وریزش اشک می شود. جفت بلوط :پوست درونی بلوط جالی :پاک کننده و آن تحریک رطوبات لزج جامد است و دفع آنها از سطح عضو مانند انزروت؛هر داروی جالی ملین طبع است. جلا کردن :پاک کردن جمره :جوش های گرم و سوزان به همراه خارش جمود:جامد شدن ؛بیماری خشک شدگی حامض :ترش مزه حرقت بول:سوزش ادرار حفر:از جراحتهای قرنیه چشم حقنه :دارویی مایع که از مقعد وارد معده و روده می شود حقه :ظرف ط؛قوطی حکاکه:ریزه و سوده هر چیز حکه:بیماری خارش ،خاریدن حلو:شیرین؛هر چه زبان را منبسط کند و فعل آن نضج و جلاست و کثیرالغذا حمراء:صفرایی مایل به سرخی حمره:آماس صفرایی از جنس طاعون که آن را باد سرخ گویند حمول :دارویی که آن را در واژن یا مقعد کنند ؛نوعی شیاف حمیات :تب ها حوایءج :چاشنی ها خدر :سست و کرخت خراج:آماسی که چرک کند خراطه:پاره های پوست که با بول و غایط بیرون آید خضاب :رنگ کردن موی و ریش خفقان :گرفتگی و خفگی خل الخمر :سرکه انگور خنازیر : آماسی غده ای شکل که از گوشت جداست ولی از پوست جدا نیست. خناق:بیماری بسته شدن راه نفس و راه غذا خیشوم:استخوان بینی داءالاسد:جذام داءالثعلب:بیماری ریزش مو ،مو خوره داءالحیه :بیماری ریزش مو که در آن مو با پوست کنده میشود داءالفیل:بزرگ شدن پا داخس:ورم زیر ناخنها دارصینی:دارچینی دامغه :شکستگی سر که به مغز رسد دامیه:شکستگی سر که خون جاری شود دبه خایه :فتق ؛بزرگ شدن بیضه دخان :دود دق:بیماری لاغر شدن از اضطراب و غصه دماغ:مغز سر ؛مخ دمل:زخم چرک کرده دموی:خونی دمیدن :ورم کردن ؛جوش زدن دلوک :مالیدن ؛آنچه که با سر انگشت بر دندان زنند. دواء سمی :آنچه که به کیفیت تاثیر او موافق مزاج بوده و بالخاصیه کشنده باشد مانند افیون دواء غذایی:آنچه تاثیر کیفی آن بیشتر از تاثیر کمی آن باشد دوار :سرگیجه دودی :از انواع نبض دوشاب :شیره انگور دهنی:آنچه در جوهر آن چربی موجود باشد و باعث سرعت اشتعال آن شود مثل مغزها ذات الجنب:ورمی گرم در پهلو و دنده ها ذات الریه :التهاب و آماس ریه ذات الکبد :آماس کبد ذبول :بیماری لاغر شدن ذوالخاصیت:آنکه تاثیر به صورت نوعیه کند اعم از آنچه زهر باشد یا پادزهر ذرور :آنچه ساییده و به صورت خشک بر عضو بپاشند. دوی :صدای داخل گوش @Teb_Sayed_ya_seen
و واژگان مربوط به مفردات 4 @Teb_Sayed_ya_seen رادع :مانع و بازگرداننده ماده به عضو آن ربو :تنگی نفس رعاف :خون دماغ شدن رعشه :لرزه رمد: درد چشم که ممکن است از باد یا ورم باشد ریحی :بادی ؛بیماری که از باد پدید آید ریم:چرک وعفونت زحیر :پیچش شکم ؛اسهال دردناک ساذج :ساده سپرز:طحال ستردن :پاک کردن ،محو کردن سده :بسته بودن مجاری دفع فضولات ،مانع سرسام ،بیماری ورم سر سرشتن :آمیختن سطبر:کلفت؛غلیظ سعوط :دارویی که در بینی چکانند سفوف :هر داروی کوفته و آسیاب کرده که به دهان ریزند سلسه البول:بی اختیاری ادرار سویق الشعیر :آرد جو شقاق:ترک شموم :داروی مرکب بوییدنی صداع:سردرد صدغ:شقیقه،میان چشم و گوش صدید:زردآب ،چرک ،خونابه ضماد:آنچه ازغلیظ القوام که نرم و روان باشد و بر جراحت بگذارند و ببندند ضیق النفس :تنگی نفس طبیخ:آب هر چیز جوشانیده شده طلا:آنچه از رقیق القوام بر عضو بمالند طلی:هر چیز مالیدنی ظفره:زایده ای که در گوشه چشم پدید آید عرق:رگ بدن عسر :سخت ،ستبر ،غلیظ عسرالبول:دشواری در ادرار کردن عصر :فشار دادن عصیر :آب افشرده گیاهان عطوس :داروی عطسه آور که در بینی دمند عفص :گسی وتلخی عفن :عفونی غاذیه :نیروی غذا دهنده بدن غثیان :حالت تهوع غر :بیماری بزرگ شدن بیضه ها غرغره:حرکت دادن مایعات در حلق و فرو نبردن آن غسال:شستشو دهنده به قوه جالیه و رطوبی خود غلیظ :کثیف که بیشتر در اغذیه متداول است فاتر:آب نیم گرم فالج :سست شدن قسمتی از بدن فصد :شکافتن رگ بیمار برای بیرون آمدن خون فم :دهانه فرزجه:شیاف که مخصوص مهبل ورحم است قابض : طعم گیرنده را نامند که فعل آن تبرید و تجفیف و تغلیظ است قحف :کاسه سر قرحه :زحم و جراحت چرکین قصب الریه:حلقوم ،مجرای تنفسی قطاع :بسیار برنده قطور:دارویی که قطره قطره در گوش و اعضاء چکانند قلاع :زخم و ورمی که در دهان و زبان ایجاد می شود قوبا :زبر شدن پوست بدن به همراه خارش قی :استفراغ کردن قیح:زردآب و چرک زخم @Teb_Sayed_ya_seen