هدایت شده از شهید موسوی نژاد
#خاطره
✍نشسته بودم بغل دست حاجی، یک دفعه زد روی پایش، از صدای نالهاش ترس برم داشت !
گفتم: حاجی چیزی شده؟ مشکلی پیش اومده؟ گفت: من سه چهار روزه از حال آقا بیخبرم....
پدرش فوت کرده بود ، میان سنگینی غم از دست دادن پدر، قلب و فکرش پیش حضرت آقا بود. فقط سه چهار روز بود جویای حالش نشده بود. آنوقت اینطور آه میکشید. اینطور خودش را سرزنش میکرد...
📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز
@shahidmosavinejad
💚بِسْـمِﷲِاَلْـࢪَّحْمٰـنِاَلْࢪَّحْیـمـ💚
#ارسالی_مخاطبین
#خاطره
سلام برشما، خداقوت
می خواستم تجربه ی خودم از امر به معروف و پاداش خداوند رو با اهالی کانال به اشتراک بذارم.
پارسال عید نوروز مشرف شدیم به زیارت کریمه ی اهل بیت سلام الله علیها ...
وقتی آماده ی رفتن به حرم شدم، آخرشب بود، تصمیم گرفتم تا صبح در حرم بمونم و عبادت کنم، نماز و دعا و ...
اما وقتی وارد حرم شدم و روبروی ضریح ایستادم، با خیل زنانی مواجه شدم که با ناخن های کاشته به ضریح چنگ زده اند.💅
خیلی ناراحت شدم، باورم نمی شد، عرض سلام و ارادت کردم خدمت خانوم حضرت معصومه سلام الله علیها و یه کنار ایستادم ...
هرکس زیارت میکرد و می خواست برگرده به یه شکلی باهاش ارتباط برقرار می کردم و بهش می گفتم، عزیزم ناخنهای خودته..؟🤔
اونها هم می گفتن : نه !!!!
و من بهش می گفتم : پس چطوری با اینا غسل می کنی ؟؟؟ وضو چی میشه ؟
نماز ؟ روز قیامت چی میگی ؟
و خلاصه اون شب تا اذان صبح مرتب با چند نفر صحبت کردم که اکثرا هم متحول می شدن و یا به فکر فرو می رفتن ... و بین این گفتگوها می ایستادم روبروی ضریح و گریه کنان با خانوم صحبت می کردم.
آخرین خانوم که دم اذان باهاشون حرف زدم به من گفتن من اصلا نمی دونستم مشکل داره .... دوستام گفتن قشنگه، بزن، منم زدم ....
تا صبح عبادتم همین شد و بعد هم نمازصبح و زیارتنامه خواندم و برگشتم ...
وقتی برگشتم اصفهان ، بعداز چند هفته دخترم به اصرار گفت مامان من میخوام حافظ قرآن بشم!
و با اصرار خودش در دوره ی حفظ شرکت کرد و الان به حمد الهی چند جز مونده تا تموم کنه😊
چند روز پیش به دلم الهام شد که این حفظ جایزه ی اون امر به معروف در حرم بی بی بود.⚘️
💎 بـه آمـرین بپیـوندیـد
╭┅──☆•°💛°•☆──┅╮
🌻 @aamerin_ir 🌻
╰┅──☆•°💛°•☆──┅╯
.
🔅🦋﷽🦋🔅
#خاطره
#سیره_شهدا
🕊تحلیل خاطرهی امر به معروف و نهی از منکر #شهید_محمود_سعیدی_نسب🌷
"ایشان سوار تاکسی شده بوده اند و میبینند که از ضبط خودرو صدای یک خواننده خانومی و یک موسیقی غنا و طربی در حال پخش بوده، از راننده درخواست میکنند که نوار را خاموش کند🔇
راننده که جوان خوش چهره و مؤدبی بود، گفت: بابا بیخیال عمو! ما جوونیم، بزارید
آزاد باشیم! بزارید خوش باشیم!
محمود گفت: داداش اگر شما جایی آتیش باشه، روش بنزین میریزی؟ یا مواد
منفجره کنار آتیش قرار میدی؟؟ 💣💥🔥
پسر جوان که از سوال او تعجب کرده بود گفت: خب معلومه که نه! این جوری
آتیش شعله ورتر میشه، چه ربطی داره؟🤷🏻♂
محمود گفت: خب داداش، من و شما جوونیم. آتیش شهوت در وجود ما خونه داره. ممکنه با این چیزها تحریک بشه و شعله ور تر بشه🔥🔥🔥
شما با این موسیقی مشکل دارت داری بنزین میریزی رو این آتیش شهوت، ممکنه کار به جایی برسه که دیگه نتونیم جلوشو بگیریم و دین و ایمانمون رو از دست بدیم "
✳️ ببینید ایشان از #روش_مثال استفاده کرده، کاری که در بداهه آسان نیست، یعنی
خیلی وقتها ما برای بعضی منکرات بخواهیم تذکر بدیم حالا چه در حیطه مردم چه
در حیطه مسئولین، آدم از قبل فکر میکنه چهار تا مثال هم آماده میکند.
اما اینکه شما بداهه بتونی در آن لحظه همچین مثال قشنگی را ایجاد کنی، جز به #مدد_الهی محقق نخواهد شد.
البته إن تنصرالله ینصرکم✌️
عزیزان گاهی وقتها ما ضرر یک گناهی رو برای گناهکار بگیم، خیلی #تأثیرگذارتره
تا این که همه اش بگیم حرامه! واجبه! حرامه! مکروهه! فلانه مثلا ...
(البته همون طور که قبلا گفتیم بعضا ممکنه انسان در حد چند ثانیه وقت داشته باشه به منکری #تذکر بده، که در اون صورت طبق فرمودهی #مقام_معظم_رهبری، از روش بگوئید و بروید استفاده میکنیم...)
اما بعضی وقتها که فرصت هم هست میتوانیم آیه قرآن یا روایتش را بگوئیم، ولی این که به زبان خودش، به صنف و شغل خودش بتونیم مرتبط کنیم و یک مثالی پیدا کنیم و استفاده کنیم خیلی میتونه مؤثر باشه، در #امر_به_معروف و #نهی_از_منکر های ما
🌷شهدا را با ذکر صلواتی یاد کنیم📿
🌷🌷أللّٰهُــمَّصَــلِّعَلَـےمُحَمَّــدٍﷺ وَآلِمُحَمَّــدٍﷺ وَ؏جِّــلْفَرَجَہُـمْ🌷🌷
برگرفته از بیانات #دکتر_علی_تقوی در دوره ی سیره ی شهدا
.