فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ جمهوری اسلامی؛ واپسین آزمون خدا...
◀️ خوانش بخشی از نامهی #یوسفعلی_میرشکاک به مسئولین دولت سازندگی، توسط #مسعود_دیانی:
🔹موسس #جمهوری_اسلامی یک سلطان جابر نبود که حق تعالی هیچ اعتنایی به مواریث وی نداشته باشد و بگذارد بخت النصرها در انقلاب وی خدایی کنند و کوس اناالحقِ فرعونی بزنند!
🔸موسس جمهوری اسلامی یکی از اولیای خدا بود؛ او دایره ابتلا و امتحان را تنگتر کرد و غربالی از مکر حق ساخت و همهی ما را در آن انداخت تا یکی پس از دیگری به ستوه آمده و از اسلام اعراض کنیم.
🔹آری جمهوری اسلامی یک حکومت نیست، واپسین آزمون خداست!
🔸حکومت را تدبیر آدمیان برپا نگه میدارد و ما هرچه دیدهایم، بیتدبیری بوده است! از ریال به دلار مبتلا شدهایم و بحران در پی بحران است که رخ مینماید.
🔹با این وجود در ارکان این غربال شگفتآور، خللی پدید نیامده است. هرچه شما و ما ویران میکنیم دست توانای آشکار صنعتپنهان عمارت میکند.
🔸آخرالزمان فرارسیده است و مدعیان ثقلین همه در این سرزمیناند. و پیش از اینکه یکایک آنها را و همهی ما را آزمون کند، پرده از رخسار واپسین خورشید حقیقت، بقیه الله الاعظم بر نخواهد افکند.
🔺آری جمهوری اسلامی، دایرهی آزمونهای پیاپی و ابتلائات مسلسل است تا یکی پس از دیگری غِشِ(تزویر) نفس و عقل خود را آشکار کنند و گرفتار مکر و استدراج حق شده و شر خود را از سر اسلام و مسلمین کم کنند...
#Mostazafin_TV
#آزادگان_تسلیت
#مسعود_دیانی
@tebeslami_ir
طب اسلامی
⭕️ جمهوری اسلامی؛ واپسین آزمون خدا... ◀️ خوانش بخشی از نامهی #یوسفعلی_میرشکاک به مسئولین دولت سازن
🔆💠🔅💠﷽💠🔅
💠🔅💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅
🔅
#آخرین_یادداشت
🔴 روایت مرحوم مسعود دیانی از «تجارت سرطان»
✍️ مسعود دیانی، دین پژوه و مجری رسانهی ملی
عمل جراحی سخت و سنگین بود. نزدیک به ده ساعت وقت برده بود. حدس نمیزدیم از عمل اول سختتر باشد. که بود. در جراحی اول معده و طحال و نیمی از کبد و پارهای ازمری و غدد فوق کلیوی را برداشته بودند. در جراحی دوم دیافراگم و روده و بخش دیگری از مری را. این بار مجبور شده بودند تیغها راتا پشت قلب ببرند. و این یعنی احتمال مرگ مضاعف. میانهی جراحی باز از فاطمه رضایت گرفته بودند که خطر مرگ را با تصمیم جدید بپذیرد. امضا کرده بود و میشد حدس زد مادرم، برادرم، فاطمه و دوستانم چه رنج و زجر وحشتناکی از سر گذرانده بودند. تا من نیمهشب از اتاق عمل بیرون بیایم. با لولهای در روده که قرار بود از یکی دو هفتهی بعد دهان جدیدم شود. برای خوردن غذاها و داروهایی که فقط میتوانستند مایع باشند. و با سرنگ به روده تزریق شوند. مابقی درد وحشتناک بود، اضمحلال تن بود. و سکوت.
حالا دیگر کسی حرفی برای گفتن نداشت. این آخرین عمل جراحی ممکن روی بدن یک انسان بود. و ما به نقطهی صفر که نه، به ماقبل صفر برگشته بودیم. هنوز لکههایی از تودههای سرطانی در کبد مشاهده میشدند و باید میسوختند. احتمالا آن هم بیحاصل. حالا اما میتوانستیم پرسشی که چند ماه پیش اجازه نیافت با آرامش و به دور از هیجان جواب بگیرد را دوباره مطرح کنیم. هرچند پاسخ این بارمان مشخص بود. دیگر نه تن به عمل میدادیم، نه با شیمیدرمانی به تماشای خاکستری خود مینشستیم. اما هشت ماه پیش چه؟
هنوز هم حق جانب پزشک اول نبود که سایهی سنگین مرگ را در این بیماری میدید و ما را به انتخاب روش تسکینی به جای روش تهاجمی دعوت میکرد؟ حالا بعد از تحمل انبوه درد و زخم و ویرانی عمل و شیمیدرمانی، بعد از صرف چندصد میلیون تومان هزینه، بعد از زمینگیر شدن و خانهنشین شدن و فلج شدن در امور روزمره، بعد از اینکه آیه و ارغوان ماهها پدرشان را جز افتادهای بیجان و ملول بر تخت ندیدند باید به افتخار امید و مقاومت و توکل کف میزدیم؟
وقتی پژوهشهای علمی نشان میدادند که عمل جراحی در سرطان پیشرفته و متاستاز داده بیفایده است، از در بیرونش کنی از پنجره برمیگردد. عدد بقا زیر یکسال است، آنهم به عذاب. اجازه نداشتیم جور دیگری تصمیم بگیریم که متهم به ترس از شیمیدرمانی و زهرناکیاش نشویم؟ انگ بیمسئولیتی نخوریم؟ ضد علم و خرافاتی به حساب نیاییم؟ و داغ ننگ بیایمانی روی پیشانیمان ننشیند؟
بهگمانم تجارت درمان سرطان در روزگار ما خوب خودش را به مفاهیم دینی و روانشناسی و ارزشهای اخلاقی چسبانده بود. میمکید. و قهرمان میساخت؛ ساکت و ویران و مظلوم. همین.
#مسعود_دیانی
#تجارت_مرگ
#تجارت_درمان_سرطان
@tebeslami_ir