🔴 امتحانات سنخیتی با قدرت و توان ما دارد؟
🔸در هر شرایط سنی، امتحانهای ویژهای وجود دارد. به عنوان مثال: مسأله غریزه جنسی و نیاز به ازدواج در دوره جوانی، یکی از امتحانهای خداوند است.
🔸در شرایط فعلی جامعه بسیاری از جوانان شکایت میکنند که نمیشود در این وضعیت پاک بود؛ چراكه ما جوانيم و غریزه جنسی در اوج خود قرار دارد و شرایط ازدواج هم فراهم نیست.
🔸بله، در دوره جوانی نیازهای جنسی در اوج است، ولی در همین سن، اراده و ایمان نیز میتواند در اوج قرار بگيرد.
🔸قدرت جوان برای مبارزه با این وضعیت سامان داده شده است و خداوند نيز به او کمک میکند تا از گناه دور بماند.
⬅️ اگر خداوند نیاز جنسی را در این سن به طور قوی قرار بدهد و قدرت مقابله با گناه را در انسان قرار ندهد،
امتحان شهوت سنخیتی با قدرت ما ندارد؛ «لَا يُكَلِّفُ اللَّـهُ نَفْسًا اِلَّا وُسْعَهَا» و به این ترتیب گناه کردن مجاز خواهد بود.
#امتحان_الهی #جوان #تقوا #ازدواج
@ayatollah_haqshenas
#خاطرات_شـهدا
💞یک روز با #رفقای محل و بچههای مسجد 🕌رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از #بزرگترها گفت احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای ☕️درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اون جا #رودخانه است برو اون جا آب بیار من هم را افتادم. راه زیادی نبود از لا به لای بوتهها ودرختها🌳 به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را #پایین انداختم وهمان جا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن کرد نمیدانستم چه کار کنم!😰 همان جا پشت بوتهها #مخفی شدم.
💞من میتوانستم به راحتی یک #گناه بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوتهها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن 🏊♀بودند. من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم :« #خدایا کمکم کن الآن شیطان👹 من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمیشود اما به #خاطر تو از این گناه میگذرم.»😔
💞بعد #کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب💧 آوردم. بچهها مشغول بازی بودند. من هم شروع به #آتش درست کردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک😭 همین طور از چشمانم جاری بود. یادم افتاد که حاج آقا گفته بود:«هرکس برای خدا #گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت❣.» من همینطور که اشک میریختم گفتم از این به بعد برای #خدا گریه میکنم. حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی 😥که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز #دگرگون بودم.
💞 همین طور که داشتم اشک میریختم😭 و با خدا مناجات میکردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله یا الله...» به محض این که این #عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه🙄 از جایم بلند شدم. از سنگ ریزهها و تمام کوهها و درختها صدا میآمد. همه میگفتند: ‼️«سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم #ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچهها متوجه نشدند.🚫
💞 من در آن #غروب با بدنی که از وحشت میلرزید 😓به اطراف میرفتم از همه ذرات عالم این صدا را میشنیدم! احمد بعد از آن کمی #سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایی🚪 از عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد😇 و گفت این را برای تعریف از #خودم نگفتم.گفتم تا بدانی انسانی که گناه را ترک کند چه مقامی پیش خدا دارد. 💯بعد گفت: «تا زندهام برای کسی این #ماجرا را تعریف نکن.»
#شهید_احمدعلی_نیری🌷
#سالروز_ولادت
ولادت : ۱۳۴۵/۴/۲۹ روستای آئینه ورزان دماوند
شهادت : ۱۳۶۴/۱۲/۲۷ عملیات والفجر ۸
#شهیداحمدعلی_نیری
#سیره_عاشقان
#ترک_گناه
#امتحان_الهی
#عارفانه
@ayatollah_haqshenas