بسم اللّه الرحمن الرحیم
#معرفی_کتاب
«انسان و علوم انسانی در صحیفه سجادیه»
نویسنده : مرتضی رضوی
در این کتاب می خوانید :
✅ صحیفه، منشور جهانی دعا و منشور جهانی علم
✅ دعا در مکتب قرآن و اهل بیت علیهم السلام
✅ کسی که اهل دعا نیست، بیمار است
✅ صحیفه، دعا در قالب علم و علم در قالب دعا
✅ صحیفه سجادیه آینه عرفان اهل بیت علیهم السلام
✅ انسان شناسی تنها مبنای علوم انسانی
✅ منطق قرآن و اهل بیت علیهم السلام
✅ مسئله حیات و روح در زیست شناسی اسلامی
✅ پیدایش گیاه و حیات نباتی
✅ پیدایش حیوان و روح غریزه
✅ پیدایش انسان و روح فطرت
✅ اصل شگفت انگیز تعدد روح در انسان
✅ ویژگی انسان شناسی اسلامی
تاکنون ۵ جلد از این کتاب ارزشمند تالیف شده و تا دعای ۲۱ تشریح شده است.
لینک دانلود رایگان:
http://www.binesheno.com/pdf/sahife.sajjadiya.pdf
@tebyan314
http://binesheno.com
چگونگی اثبات وجود خدا توسط فیزیک
دانش فیزیک اثبات می کند که جهان فیزیک (اعم از ماده و انرژی) محدود است، جهان فیزیک متغیر است، جهان فیزیک متحرک، نسبی و همه چیزش در تبدیل و تبدل است، و بویژه فیزیک اثبات می کند که جهان فیزیک پدیده است.
فیزیک اثبات می کند:
۱- جهان منهای محدودیت = جهان منهای جهان.
۲- جهان منهای تغییر = جهان منهای جهان.
۳- جهان منهای حرکت = جهان منهای جهان.
۴- جهان منهای پدیدگی = جهان منهای جهان.
فیزیک مستقیماً به سراغ اثبات وجود خدا نمی رود، فیزیک خودش جهان خودش (یعنی کل جهان) را شناخت کرده و چگونگی ماهیت آن را توضیح می دهد. و نتیجۀ این توضیح، اثبات وجود خداوند است و نتیجه می گیرد که باید یک وجود مطلق، غیر محدود، غیر متغیر، غیر متحرک وجود داشته باشد.
و هر فیزیکدان به این نتیجه نرسد، حیف است نام خود را فیزیکدان بگذارد.
و این استنتاج، یک استنتاج فلسفی نیست، بل هر فیزیکدان به عنوان فیزیکدان این را درک می کند. و اگر درک نکند شبیه کسی است که در ریاضی بگوید «دو دو تا چهارتا»، اما به وقت شمردن تعدادی گردو، «دو تا دو گردو» را مساوی چهار تا نداند.
اگر یک ریاضی دان بتواند بگوید «من فرمول ریاضی را می گویم و می فهمم، و چگونگی شمارش عملی گردو از مسؤلیت و موضوع کار علمی من خارج است» یک فیزیکدان هم می تواند بگوید «من فقط می گویم جهان متغیر، متحرک، در تبدیل و تبدل، محدود و پدیده است» و این که چنین جهانی باید خدائی داشته باشد، از موضوع کار من خارج است.
اگر جهان محدود نیست، پس این قانون اصیل و بس بزرگ فیزیک به نام «قانون گسترش جهان»، چه معنی دارد؟! مگر یک چیز نامحدود می تواند گسترش یابد؟
مگر یکی از مسائل به جای مانده و حلّ نشده برای دانشمندان فیزیک از آن جمله خود اینشتین، این نیست که «آیا پایان این گسترش چه خواهد بود؟ آیا جهان دوباره منقبض و جمع خواهد شد؟». اگر من توان درک اصول مسلّم و معروف و اجماعی فیزیک را نتوانم به خوبی درک کنم، آیا مجاز هستم بزرگان فیزیک را به حماقت متهم کنم؟
اینشتین و حتی هاوکینگ و دیگران، به عنوان فیزیکدان به چنین قوانینی رسیده اند، نه به عنوان دیگر. و لذا همگی بدون استثناء به وجود خدا رسیده اند. و اگر یکی دو نفر از افراد خرده پا نظر دیگری ابراز کرده اند، یا دچار بیماری شخصیتی بوده اند و یا انگیزه های دیگر مانند انگیزۀ سیاسی و غیره داشته اند. و در حقیقت بر دانش فیزیک ستم کرده اند.
هر فیزیکدان کامل، در اثر معلومات فیزیکی و بر اساس قوانین و قواعد فیزیکی، از خود می پرسد: «آن سوی این جهان بزرگ و در حال گسترش که در عین حال محدود است، چیست؟ آیا عدم است؟ عدم که عدم است» و نمی شود گفت «عدم هست». اگر این پرسش به ذهن یک فیزیکدان کیهان شناس نرسد، اشکال از خودش است. گرچه پاسخ کامل و همه جانبه برای آن نیابد، لیکن می داند که باید آن سوی فیزیک نیز «وجود» باشد؛ وجود غیر فیزیکی، وجود نامحدود، وجود غیر متغیر.
بلی یک فیزیکدان به عنوان فیزیکدان به این اصل می رسد، نه به عنوان دیگر. فرض کنید در عالم هستی غیر از دانش فیزیک هیچ علمی نباشد، باز فیزیکدان به این اصول می رسد. زیرا این اصول نتایج مسلّم این علم است. مگر این که کسی هم فیزیکدان باشد و هم سوفسطائی و شکاک در همه چیز حتی در همان دانش فیزیک و قوانینش.
#با_دانشجویان_فیزیک_و_کیهان_شناسی
@tebyan314
http://binesheno.com
علم یک «حقیقت واحد» است و تقسیم آن به علوم مختلف به دلیل ضعف و عجز بشر است. و این بشر است که نمی تواند علم را بدون جراحی (فونکسیونالیسم یا فانکشنالیسم) و تقسیم بندی، بیاموزد.
خوشبختانه: این مطلب در زمان ما بیش از هر زمان دیگر روشن شده است؛ پیدایش علومی با عنوان «میان رشته ای» نشان می دهد که دو رشته از علم رابطۀ تنگاتنگی با هم دارند و در واقع یک امر واحد هستند. و اگر فرضاً این روند گام دیگر بردارد و رشته های میان رشته ای، در میان دو رشتۀ میان رشته ای، پدید آید، حتی برای عوام نیز روشن می گردد که علم یک حقیقت واحده است.
بنابر این: اگر خدا شناسی از حیطه و مسؤلیت یک علم خارج باشد، از حیطه و مسؤلیت همۀ علوم (بدون استثناء) خارج می شود؛ خدا شناسی و دین، از اصل و اساس یک امر غیر علمی می گردد.
مکتب قرآن و اهل بیت(علیهم السلام)، علم را یک «واقعیت واحد» می داند و در عین حال تفکیک رشته های علمی را لازم و ضروری می داند، اما خود قرآن هرگز سبک و سیاق جراحی رشته ها از همدیگر و روش فونکسیونالیسم را برنگزیده است. زیرا همان طور که گفته شد تفکیک علوم به دلیل ضعف بشر است که بدون تفکیک نمی تواند علم اندوزی کند. اما خدای قرآن که عاجز نیست تا به مباحثه علمی به صورت تفکیک و جراحی شده بپردازد. و قرآن «امّی» است به همین معنی؛ یعنی دچار جراحی نیست هم علمش و هم تعلیمش امّی و مادری است که همۀ علوم را در بر دارد.
#با_دانشجویان_فیزیک_و_کیهان_شناسی
@tebyan314
http://binesheno.com
امام صادق (علیه السلام):
سپس ظاهر می شود علم در شهری که نامش قم است، شهری که معدن علم و فضل می شود، حتی (در اثر آن) هیچ کسی «مستضعف در دین» نمی ماند حتی خانم های پرده نشین در حجله های شان. و این در نزدیکی های ظهور قائم ما (علیه السلام) خواهد بود. پس خداوند، قم و اهلش را جانشین حجّة خواهد کرد. و اگر چنین نبود زمین اهل خود را فرو می برد. در حالی که حجّتی در زمین نمانده باشد. پس علم فوران می کند از قم به دیگر سرزمین ها در مشرق و مغرب، و تمام می شود حجت خداوند بر خلق، تا احدی در روی زمین نماند، که علم و دین به او نرسیده باشد. سپس ظاهر می شود قائم (علیه السلام) و سیر می کند و سبب نقمت و سخط خدا بر کسان (ی که در صدد حجت بودند و حجّت قم را نپذیرفتند) می شود. زیرا خداوند از بندگانش انتقام نمی گیرد مگر پس از آنکه حجت را انکار کنند.
(بحارالانوار جلد ۵۷ صفحه ۲۱۳)
توضیح:
۱- مستضعف
انسان مستضعف به چند نوع است:
الف: مستضعف در خلقت: کسی که بدلیل صغر سنّ و یا نقص هوش و استعداد، دچار ضعف باشد.
ب: مستضعف جسمی: کسی که در خلقتش یا در اثر سانحه ای و یا چیزی توان جسمی نداشته باشد.
ج: مستضعف سیاسی: کسی یا جامعه ای که قدرت های سیاسی نا حق بر او مسلط باشند.
د: مستضعف دینی: کسی که پیام دین به او نرسیده باشد.
ه: مستضعف فرهنگی: کسی که در یک فرهنگ باطل متولد شود و در آن بزرگ شود و از معایب آن اطلاع نداشته باشد.
۲- مراد از جمله «حَتَّى لَا يَبْقَى فِي الْأَرْضِ مُسْتَضْعَفٌ فِي الدِّينِ»، یعنی کسی در جهان نمی ماند که در صدد دین شناسی باشد و به حقانیت دین قم نرسد. و دیگر کسی از دین شناسان، مکتب شناسان، جامعه شناسان، نمی تواند بگوید: مستضعف بودم و نتوانستم دین صحیح را شناسائی کنم، گرچه چنین کسی یک خانم باشد که در این مسیر کار تحقیقی می کند، حتی اگر از خانه خودش خارج نشود، زیرا وسائل ارتباط جمعی در خانه اش نیز هست.
۳- و جمله «وَ لَمْ يَبْقَ فِي الْأَرْضِ حُجَّةٌ»: در حالی که هیچ حجتی در زمین نمانده باشد. این جمله خیلی مهم و دارای معنی و پیام بزرگی است:
تا چهار دهه گذشته هر روز یک «ایسم» پیدا می شد؛ مارکسیسم با گونه های مختلفش از قبیل کمونیسم، نئوکمونیسم، سوسیالیسم، سوسیال دمکراتیسم.
و لیبرالیسم با گونه های متعددش از قبیل لیبرالیسم انگیسی، فرانسوی، بویژه لیبرالیسم سوئدی و سوئیسی که افتخارش کمونیسم جنسی است. و فلسفه های مختلف از قبیل دکارتیسم، کانتیانیسم، وبریسم و... تا برسد به پوپریسم.
و هر کدام از آنها برای خودشان استدلال، احتجاج و حجت داشتند، اینک نه یک ایسمی در دنیا مانده و نه حجتش؛ همگی عملاً به بطلان خودشان رسیده اند، و نه یک ایسم جدید می آید که برای جامعه بشر نسخه بدهد؛ توبره ابلیس ته کشیده و دیگر چیزی در آن نمانده است.
«وَ لَمْ يَبْقَ فِي الْأَرْضِ حُجَّةٌ» براستی این جمله یک معجزه است.
و تنها تشیع است که در سرتاسر جهان داعیه مکتب دارد و مدعی حجت است. و اینک مراکز قدرت کابالیسم در جهان در برابر مکتب قم درمانده اند و لذا همه شعارهای بظاهر زیبای مدرنیته را زیر پا گذاشته و به شرارت تروریسم و اسلحه روی آورده اند.
#آسیب_شناسی_حوزه_علمیه
@tebyan314
http://binesheno.com
⚠️
یادآوری:
کانال تبیان هیچ گونه ارتباطی با وب سایت و پایگاه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان به نشانی www.tebyan.net ندارد.
@tebyan314
همراهان گرامی و مشتاقان مکتب قرآن و اهل بیت علیهم السلام
سلام علیکم ، وقتتون به خیر.
از اینکه در خدمت شما هستیم خوشحالیم و افتخار میکنیم.
از شما خواهشمندیم دیگران را هم به این کانال دعوت کنید و در نشر علوم مکتب و آشنایی بیشتر شیعیان و محبان اهل بیت علیهم السلام با مکتب اصیل تشیع سهیم شوید.
مخاطبان ما شامل دانشجویان دانشگاهها و حتی نوجوانان دبیرستانی و طلاب حوزه و عموم مردم اهل تفکر و اندیشه و اهل مطالعه در هر رشته ای چه علوم انسانی و چه رشته های فنی و تجربی میباشند. به عبارت دیگر همه کسانی که به دنبال شناخت بیشتر و بهتر مکتب تشیع هستند مخاطب ما هستند.
با ما همراه باشید.
@tebyan314
هدایت شده از تحریریه تبیان
تبیان
کانالی برای آشنایی بهتر و بیشتر با مکتب اصیل قرآن و اهل بیت علیهم السلام
با ما همراه شوید.
@tebyan314
پدیده ها و انگیزشهایی که از روح فطرت نشأت میگیرند:
✅ خداجویی
✅ حیا
✅ عقل
✅ اخلاق (هنجار و ناهنجار - خوب و بد)
✅ خانواده
✅ جامعه
✅ مودت و رحمت
✅ خنده و گریه
✅ پشیمانی
✅ لباس
✅ زیبایی خواهی
✅ هنر
✅ صنعت
✅ زبان و بیان
✅ شبکه تحریم جنسی (تعریف محارم)
@tebyan314
http://binesheno.com
در هستی و کائنات (غیر از خداوند) هیچ چیزی وجود ندارد که مشمول فیزیک نباشد. و اصطلاح متافیزیک یا ماوراء الطبیعه، غیر از خدا هیچ مصداقی ندارد. زیرا همه چیز (غیر از خدا) یا ماده است و یا مادّی. حتی روح و فرشته. چون هر چیز (غیر از خدا) مکانمند و زمانمند است، و مکان و زمان (فضا- زمان) هر دو عین فیزیک هستند. این که می گوئیم غیر از خدا همه چیز در مسیر تکامل است حتی روح و فرشته، یعنی همه چیز در تغییر است و تغییر عین زمان و مکان است، نه فقط محتاج مکان و زمان است.
اصطلاح متافیزیک و ماوراء الطبیعه، وقتی درست می شود (آنهم با کاربرد مجازی) که مراد از آنها اشیائی باشند که در دسترس حواس پنجگانه نیستند. و الاّ طبیعت یعنی کل کائنات.
اسلام به جای تقسیم هستی به فیزیک و متافیزیک یا به طبیعت و ماورا طبیعت، اشیاء جهان را به «غیب و عیان» تقسیم می کند و تاکید دارد که جهان و پدیده هایش منحصر به محسوسات نیست و بخش عمده آن غایب از حس بشر است. برخی از همین غیب ها نیز به وقت خود برای انسان عیان می شود، مانند روح که غایب از حواس است اما در عالم برزخ روح ها با همدیگر آشنا خواهند بود، و مانند بهشت و دوزخ که امروز هر دو از حواس ما غایب هستند و در آخرت عیان خواهند بود.
@tebyan314
http://binesheno.com
مکاتبی که به وجود روح فطرت در انسان اعتقاد ندارند و یا آن را با روح غریزه یکسان میدانند مجبورند برخی از پدیده ها و موضوعات اصیل (مانند خانواده - جامعه - اخلاق - حیا) را قراردادی تلقی کنند. زیرا انگیزشهای فطری با انگیزشهای غریزی ضدیت دارند و چون نمیتوانند منشا این پدیده ها را در غریزه پیدا کنند لذا آنها را قراردادی میدانند. چیزی به نام خانواده دقیقا ضد غریزه جنسی است که میخواهد بدون حد و مرز و با هر روشی به خواسته خود برسد. چیزی به نام جامعه دقیقا مخالف آزادیها و امیال غریزی انسان است.
این مکاتب ادعا می کنند که انسانها در طول تاریخ با گذشت زمان به این نتیجه رسیده اند که مثلا باید خانواده تشکیل دهند یا باید جامعه داشته باشد یا اینکه برخی چیزها را خوب بدانند و برخی چیزها را بد بدانند.
نتیجه این میشود که همین انسان ممکن است در زمان یا مکان دیگری به این نتیجه برسد که مثلا هم جنس بازی خوب است و تاکنون به اشتباه آن را بد تلقی میکرده است یا اینکه الان اقتضای کمال و پیشرفت او در این است. بلایی که امروز بر سر بشریت آمده همین قراردادی انگاری مفاهیمی است که اصالت داشته و ریشه در نهاد فطرت انسان داشته اند.
@tebyan314
http://binesheno.com
اهمیت نگاه حسی و تجربی در مطالعه جهان و پدیده ها
قرآن به «نگاه کردن»، «دیدن» و «نگریستن» دعوت می کند، حتی می گوید آنان که در دنیا اهل دقت در نگرش نیستند، در آخرت کور و نابینا محشور می شوند: «قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَني أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصيراً»: می گوید پروردگارا، چرا مرا کور محشور کردی در حالی که در دنیا بصیر بودم. همیشه قرآن به مطالعه در اشیاء جهان با نگاه ژرف حسی دعوت کرده است.
یک مراجعه به واژۀ «بصر» و مشتقات بس فراوان آن در قرآن، روشن می کند که حتی در مواردی که بصیرت به معنی «بینش قلبی» آمده باز نوعی کشش به سوی اصالت «دیدن چشم» و دقت در دیدن و نگریستن، در آنها هست. و همچنین است واژۀ «سمع» و مشتقات فراوان آن در قرآن.
و همینطور واژه های مشتق از «رأی». و به حدی به رؤیت چشمی و حسّی اهمیت می دهد که پیامبرش را برای مطالعۀ کیهان، سپس برای مطالعۀ هفت آسمان، به معراج می برد، در حالی که می توانست علم بر همۀ آنها را در همان خانه اش و بدون مشاهدۀ عینی، به آن حضرت بدهد. علت و حکمت معراج، دیدن حسّی از نزدیک است «لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا»: تا نشان دهیم به او نشانه های قدرت خودمان (در آفرینش) را. و «ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى- لَقَدْ رَأى مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى»: نه چشمش لغزیده سطحی نگر شد و نه چشمش دچار طغیان (عدم دقت) گشت و به تحقیق مشاهده کرد از نشانه های بزرگ قدرت پروردگارش.
و می گوید: آنچه را که چشمش دید قلبش نیز آن را بر گرفت و تایید کرد: «ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى»: قلب حساس، آنچه را که (چشم) دیده بود تکذیب نکرد - دچار شک و تردید نشد.
این موضوع حتی مطابق نظر آنان که در اثر آلودگی ذهن شان با بینش های غیر اسلامی، به معراج روحانی معتقد هستند نه جسمانی، باز این سفر روحانی برای دیدن کیهان و آسمان ها از نزدیک بوده است.
@tebyan314
http://binesheno.com
✅ فلسفه چیست؟
فلسفه یعنی هستی شناسی= خداشناسی، کائنات شناسی (جهان شناسی)، انسان شناسی و شناخت رابطۀ این محورها با همدیگر که نتیجه می دهد نظام و تنظیم رفتار انسان با خودش، با خدایش، با جهان و با افراد دیگر را.
انسان و فلسفه: انسان و هر فرد از انسان هرگز نمی تواند بدون فلسفه باشد؛ محال است که انسانی خالی از فلسفه باشد.
حتی آن پیرزن بی سواد دور افتاده در دورترین روستا نیز برای خودش یک فلسفه ای دارد گرچه محدودتر، تقلیدی تر، موروثی تر. زیرا او نیز یک فهم و برداشت کلّی از هستی دارد (غلط یا درست) و بر اساس همان برداشت رابطۀ خود را با جهان هستی برقرار می کند و بر اساس آن رفتار و زندگی می کند. تا چه رسد به اندیشمندان بزرگ و مغزهای متفکر.
✅ علم چیست؟
علم، شناخت پدیده ها و روابط حاکم بین آنهاست اما در مقیاس ریزتر و دقیقتر. یکی از تفاوتهای فلسفه و علم در مقیاسی است که به جهان نگاه میکنند. فلسفه، کل هستی را میبیند اما علم فقط یک بخش خاص که از آن کل، جدا و جراحی شده است را مطالعه میکند.
⬅️ با این مقدمه دو نوع فلسفه داریم:
✅ فلسفه مقدم و فلسفه موخر.
@tebyan314
http://binesheno.com