eitaa logo
کانال رسمی سازمان دارالقرآن الکریم
17.8هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
2.1هزار ویدیو
46 فایل
کانال رسمی و اطلاع رسانی سازمان دارالقرآن الکریم پایگاه اطلاع رسانی: www.telavat.ir شماره تماس سازمان: ۰۲۱۶۶۹۵۶۱۱۰ آدرس: تهران.خیابان حافظ.پایین تر از طالقانی.خیابان رشت.شماره ۳۹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸کلام امیر 🔷نهج البلاغه ✨وَ أَمْسِکْ عَنْ طَرِیقٍ إِذَا خِفْتَ ضَلَالَتَهُ فَإِنَّ الْکَفَّ عِنْدَ حَیْرَةِ الضَّلَالِ خَیْرٌ مِنْ رُکُوبِ الْأَهْوَالِ ✨ 🍃در جاده ای که از گمراهی آن می ترسی قدم مگذار ، زیرا خودداری به هنگام سرگردانی و گمراهی ، بهتر از سقوط در تباهی هاست. 📚 نامه ۳۱ 🌱 @telaavat 🌱
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران 📖 شماره صفحه: 211 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ هر روز خودم پانسمان را عوض میکردم و میدیدم رنگ استخوان عوض میشود و در حال پوسید ن است. تا اینکه یک روز با دست بیرون کشیده و انداختمش دور! دکتر گفته بود باید حدود پنج ماه صبر کنم و دوباره برای عمل بروم. تا مدتی از فکر بینی درآمدم و دوباره با امیر طرح برگشتن به منطقه را ریختیم. با امیر به لشکر برگشتیم. به ما گفتند عملیاتی در پیش است و شما برای آموزش به منطقه ای اعزام خواهید شد تا از آنجا مستقیماً راهی منطقه عملیات شوید. کسی در مورد محل آموزش حرفی نزد. بعد از عملیات خیبر و تا آن روز چند بار عملیات لو رفته بود، از این رو بچه های اطلاعات با قدرت و جدیت روی حفاظت اطلاعات کار میکردند و ما هم اصراری برای پی بردن به محل آموزش نداشتیم. دو سه روز بعد در تاریکی شب سوار ماشینها شدیم. پرده ها کشیده شده بود و حتی بین ما و راننده هم پرده ای بود که بیرون را نبینیم. بعد از مدتها دوری از عملیات، حالا رفتن به آموزش اتفاق خوشایندی بود. در گرگ و میش صبح از ماشینها پیاده شدیم. دوست خوبمان سید علی اکبر مرتضوی بلافاصله گفت: «اینجا هوره!» راست میگفت، کمی بعد فهمیدیم آنجا منطقه ای به نام «کَسور» در هورالهویزه است. در پانزده کیلومتری بستان جاده ای بود که به منطقه ای دور از درگیری میرسید که از نیزار و درختچه ها پوشیده شده بود و رودی آنجا جریان داشت، منطقه ای وسیع و خالی از نیرو. بابا تنها کسی بود که اطمینان داشت آنجا را می شناسد. غیر از او هیچکس نمیدانست کجا هستیم. هوا هنوز کاملاً روشن نشده بود و ما در حال جابه جایی بودیم که سروصدای عجیبی شنیدیم. .ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران 📖 شماره صفحه: 212 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـ صدای شغالهاست! هر چه سعی کردیم میان درختچه ها شغالها را ببینیم، نتوانستیم. هوا داشت روشن میشد که سروکله یک دسته گاومیش هم دور و برمان پیدا شد. گاوها مال کشاورزانی در روستاهای اطراف بستان بودند که بعد از جنگ رها شده و به تدریج خوی اهلی شان را از دست داده بودند. مواجهه با یک گله گاو وحشی خطر داشت. بعدها بچه ها در مورد کشتن گاوها کسب تکلیف کرده بودند. گفته بودند: «کشتن نه، ولی میتوانید از شیرشان استفاده کنید!» دستور کشکی بود. ما جرئت نزدیک شدن به گاوها را نداشتیم چه رسد به اینکه شیرشان را هم بدوشیم! کار از همان روز اول شروع شد. قبل از انتقال گردان امام حسین به منطقه آموزش، عدهای از بچه ها برای شناسایی منطقه آمده و جای گروهانها را مشخص کرده بودند. چادرها زود برپا شد. آنجا فهمیدیم قرار است آموزش شنا ببینیم. در جمع ما عدۀ کمی از بچه ها غواصی میدانستند، چند نفر از بچه ها قبلاً در خیبر آموزش غواصی محدودی دیده بودند. اوایل زمستان 1363 بود و هوا سرد. آنقدر سرد که اول صبح لایه ای از یخ و برف زمین را می پوشاند. کار آموزش شروع شد. اول زهر چشم گرفتند، گفتند میرویم داخل نیزار برای آموزش شنا، بعد غواصی و در منطقه ای که بزرگتر بود، آموزش بلم رانی. قرار بود همۀ نیروهای گردان آموزش غواصی ببیند اما در عملیات عده کمتری به عنوان غواص عمل میکردند. ...ادامه دارد...✒️ 👇👇👇 ✅ @telaavat
🔸🔶 دعای روز پانزدهم ماه مبارک رمضان بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ «اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ طاعَةَ الخاشِعین واشْرَحْ فیهِ صَدْری بإنابَةِ المُخْبتینَ بأمانِکَ یا أمانَ الخائِفین» خدایا در این روز طاعت خاشعان (فروتنان) را به من ده و سینه ام را به توبه فروتنان وسعت ده به امان دادنت ای امان آنان که می‌ترسند 👇👇👇 ✅ @telaavat
Joze 15.mp3
4.15M
🔻جزء پانزدهم قرآن کریم 🔸به روش تندخوانی (تحدیر) 🔹با صدای استاد #معتز_آقايی 👇👇👇 ✅ @telaavat
می خواست تا چشم و چراغ دین، شما باشی بعد از علی میراث دار مصطفی باشی مثل نسیمی مهربان و مثل باران، سبز آمیزه ای از رحمت و جود و سخا باشی 🌷 ولادت با سعادت امام حسن علیه السلام بر شما مبارک🌷 👇👇👇 ✅ @telaavat
👌در روایات متعددی ولادت با سعادت آن حضرت را در شب نیمه ماه مبارک رمضان ذکر شده است و این قول مشهور است. چون امام حسن (ع) متولد شد، حضرت فاطمه زهرا به، پدرش علی (ع) عرض کرد: نامی برای او بگذار؛ علی (ع) فرمود: من در نام گذاری بر این کودک بر رسول خدا (ص) پیشی نمی گیرم. چون رسول خدا (ص) آمدند،، و آن کودک را در پارچه زردی پیچیده ، به نزد آن حضرت بردند. حضرت فرمود: مگر من به شما نگفته بودم که او را در پارچه زرد نپیچید؟ سپس آن پارچه را به کنار زد و پارچه سفیدی گرفته و کودک را در آن پیچید، آنگاه رو به علی (ع) کرده فرموده : آیا او را نامگذاری کرده ای؟  عرض کرد: من در نامگذاری وی به شما پیشی نمی گرفتم! رسول خدا (ص) فرمود : من هم در نامگذاری وی بر خدا سبقت نمی جویم ! در این وقت خدای تبارک و تعالی به جبرئیل وحی فرمود که برای محمد پسری متولد شده ، به نزد وی برو سلامش برسان و تبریک و تهنیت گوی وبه وی بگو : براستی که علی نزد تو به منزله هارون است نزد موسی ، پس او را به نام پسرها هارون نام بگذار! جبرئیل از آسمان فرود آمد و از سوی خدای تعالی به حضرت رسول اکرم (ص) تهنیت گفت و سپس اظهار داشت: خدای تبارک و تعالی تو را مامور کرده که او را به نام پسر هارون نام گذاری. رسول خدا (ص) پرسید: نام پسر هارون چیست؟ عرض کرد: « شَبَر» فرمو: زبان من عربی است؟  عرض کرد: نامش را « حَسَن» بگذار ، و رسول خدا(ص) او حَسَن نامید. طبرى در كتاب ذخائر العقبى روایت كرده، این گونه است كه عمران بن سلیمان گفته: «الحسن و الحسین اسمان من اسماء اهل الجنة، ما سمیتبهما فى الجاهلیة» (حسن و حسین دو نام از نامهاى اهل بهشت است كه در زمان جاهلیتسابقه نداشته است.) ☘🌸☘🌸 📚بحارالانوار،ج 43، ص 238. 📚ملحقان احقاق الحق، ج10،ص448 💫💫💫💫💫💫💫💫💫 ✅ @telaavat 👆👆👆
🔷لحظه ای تفکر 🌹🍃 وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِينَ‌ . . 🌹🍃واز صبر ونماز يارى جوييد واين كار جز براى خاشعان، گران وسنگين است. . . ◀️نکته ها: . . هر چند اين آيه به دنبال خطاب‌هايى كه به يهود شده آمده است، ولى مخاطب آن همه‌ى مردم هستند. در روايات مى‌خوانيم كه حضرت على عليه السلام هرگاه مسئله‌ى مهمى برايشان رخ مى‌داد به نماز مى‌ايستادند واين آيه را تلاوت مى‌كردند. . . ◀️در روايتى از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نقل شده، كه صبر بر سه نوع است: . . 1. صبر در برابر مصيبت. . 2. صبر در برابر معصيت. . 3. صبر در برابر عبادت. «1» . . ◀️بنابراين آنچه در روايات آمده كه مراد از صبر در اين آيه روزه است، اشاره به يكى از مصاديق صبر دارد. . . ♦️نماز براى رسول اللّه صلى الله عليه و آله و امثال او نور چشم است‌ «2» ولكن براى بعضى‌ها كه خشوع ندارند، همچون بارى سنگين است. خشوع، مربوط به قلب و روح و خضوع، مربوط به اعضاى بدن است. . . 🌹نمازِ با توجّه، انسان را به ياد قدرت بى‌نهايت خدا مى‌اندازد و غير او را هر چه باشد كوچك جلوه مى‌دهد. مِهر او را در دل زياد مى‌كند، روحيّه‌ى توكّل را تقويت مى‌كند وانسان را از وابستگى‌هاى مادّى مى‌رهاند. همه‌ى اين آثار، انسان را در برابر مشكلات مقاوم مى‌سازد. . . ♦️صبر و مقاومت، كليد تمام عبادات است. فرشتگان به اهل بهشت سلام مى‌كنند، امّا نه به خاطر عبادت و نماز و حج و زكات آنان، بلكه به خاطر مقاومت و پايدارى آنها؛ . . «1». بحار، ج 71، ص 77. «2». بحار، ج 16، ص 249. جلد 1 - صفحه 108 . . «سلام‌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ» «1» چون اگر مقاومت نباشد، نماز وجهاد وحج وزكات نيز وجود نخواهد داشت. حتّى شرط رسيدن به مقام هدايت و رهبرى الهى، صبر است؛ «جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا» «2» . . ◀️پیام ها: . . 1- صبر ونماز، دو اهرم نيرومند در برابر مشكلات است. «اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ ...» . 2- هر چه در آستان خدا اظهار عجز و بندگى بيشتر كنيم، امدادهاى او را بيشتر دريافت كرده و بر مشكلات پيروز خواهيم شد. «اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ» . 3- استعانت از خداوند در آيه‌ى‌ «إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» منافاتى با استعانت از آنچه به دستور اوست، ندارد. «اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ» . 4- سنگين بودن نماز، گاهى نشانه‌ى تكبّر در برابر خداست. «لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِينَ» . . «1». رعد، 24. «2». سجده، 24. «3». بحار، ج 33، ص 273. 📚تفسير نور حجت‌الاسلام قرائتی (10جلدى)، ج‌1، ص: 109 🆔 @telaavat 👆👆👆
🔸 🌺اعوذ بالله من الشیطان الرجیم🌺 🌸 بسْمِ اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ 🌸 وإِذَا قِيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُواْ فِى الْأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ (11) جزء 1 سوره بقره 🍃ترجمه 🍃 هرگاه به آنان (منافقان) گفته شود در زمین فساد نكنید، مى گویند: همانا ما اصلاحگریم. 🕌پيام ها🕌 1️⃣ گرچه منافقان پندپذیر و نصیحت خواه نیستند، ولى بهتر است با آنها سخن گفت و نهى از منكر كرد. «قیل لهم» 2️⃣ نفاق، عامل فساد است. «لا تفسدوا فى الارض» 3️⃣ منافق چند چهره بودن خود را مردم دارى واصلاح طلبى مى داند. «انمّا نحن مصلحون» 4️⃣ منافق، فقط خود را اصلاح طلب معرّفى مى كند. «انّما نحن مصلحون» (ممكن است كسى در حدّ اعلاى بیمارى روحى باشد، ولى خیال كند كه سالم است.) 5️⃣ منافق با ستایش نابجا از خود، در صدد تحمیق مردم و توجیه خلافكارى هاى خویش است. «انّما نحن مصلحون» 👇👇👇 ✅ @telaavat
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران 📖 شماره صفحه: 213 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ از اسکله ای که با پلهای خیبر تدارک دیده بودند، وارد آب میشدیم. توی آب واقعاً سرما تا مغز استخوانمان اثر میکرد. آنچه در ظاهر میدیدیم این بود که دندانهای همه از شدت سرما به هم میخورد. من احساس میکردم از سرما فلج شده ام. بعد از یکی دو ساعت که از آب بیرون می آمدیم وارد چادری میشدیم که بچه های تدارکات در همان اسکله مهیا کرده و با چراغ والور گرمش کرده بودند. بچه های تدارکات هم دست به کار میشدند و با خرماهایی که به جای هسته داخلش گردو گذاشته بودند، به استقبالمان می آمدند. با این حال مدتی طول میکشید تا به حال عادی برگردیم. بعد از یکی دو روز زخمهای بدنم انگار دوباره جان گرفتند. اذیت میشدم اما دست بردار نبودم. از قبل شنا بلد بودم ولی آموزش غواصی با شنا فرق داشت و من میخواستم حتماً غواصی را هم یاد بگیرم. مربیان آموزش با توجه به شرایط بدنی ام به من سخت نمی گرفتند. من هم با زخمها و دردهایم کنار می آمدم تا بتوانم تا آخر آموزش و عملیات در جمع بچه ها باشم. در روزهای آموزش از نظر غذایی به بچه ها خوب می رسیدند. همه چیز به وفور پیدا میشد؛ مخصوصاً مواد انرژیزا. بچه ها به شوخی میگفتند: خوب می‌رسن که خوب هم خرجمون کنن! زیر آن بارانهای شدید، در سرمای پرسوز و در آموزش سخت غواصی، تغذیه خوب میتوانست تا حدی بدن بچه ها را آماده کند وگرنه همه میدانستیم این شرایط فقط با قدرت ایمان و انگیزه تاب آوردنی است. آن روزها آنقدر تخم مرغ در اختیارمان بود که همه فقط زرده اش را میخوردند. علی شکوهی یادمان داده بود چطور زرده تخم مرغ را با شکر هم بزنیم و نوشجان کنیم. خیلی خوشمزه و مقوی بود. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران 📖 شماره صفحه: 214 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ علی که مادرش دکتر بود به بچه ها خوب میرسید. هر کس احتیاج به آمپول داشت می آمد سراغ او. بچه ها را به چادری که وسطش پتو کشیده بود میبرد و آمپولشان را میزد. بچه باصفایی بود و من هم دوستش داشتم. از قبل در منطقه چادر بهداری هم تدارک دیده بودند و پزشکی آنجا بود که به مشکلات بچه ها میرسید. هر کس مریض می شد تحت مداوا قرار میگرفت، اما گاهی از شدت سرما وضع بعضی از بچه ها بد میشد و اجباراً آنها را به همراه نگهبان به عقبه میبردند و بعد از معالجه برمی گرداندند. تا آن روز آن همه دقت و مراقبت از اطلاعات منطقه را ندیده بودم. تنها چیزی که کم داشتیم حمام بود که به شدت مورد احتیاج بود. بچه ها دست به کار شدند، چند تکه آهن را جوش دادند و بشکه روبازی روی آن گذاشتند. زیر بشکه با شعله موتور گرم میشد. بشکه را با یک لوله کشی ابتکاری به دوش وصل کرده بودیم و می شد در حد ضرورت از آن استفاده کرد، اما مشکل تأمین آب باقی بود، چون آبی که از نزدیکی آنجا میگذشت گل آلود و برای استحمام قابل استفاده نبود. اغلب از آب باران که در چاله ای جمع میشد، توی بشکه می ریختیم و رفع احتیاج میکردیم. حدود پانزده روز از آموزش سپری شده بود. یک روز صبح که بیدار شدیم ناگهان خبر رسید برای مرخصی چهار پنج روزه میرویم. ناراحتی و نگرانی در چهره همه موج میزد: «نکنه باز هم عملیات...!» تا شب ماندیم و شب گفتند با هواپیما به تبریز خواهیم رفت. ...ادامه دارد...✒️ 👇👇👇 ✅ @telaavat