eitaa logo
کانال رسمی سازمان دارالقرآن الکریم
17هزار دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
55 فایل
کانال رسمی و اطلاع رسانی سازمان دارالقرآن الکریم پایگاه اطلاع رسانی: www.telavat.ir شماره تماس سازمان: ۰۲۱۶۶۹۵۶۱۱۰ آدرس: تهران.خیابان حافظ.پایین تر از طالقانی.خیابان رشت.شماره ۳۹
مشاهده در ایتا
دانلود
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران 📖 شماره صفحه: 223 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بالاخره قرار شد شخصاً به دیدن دختر خانمی بروم که مرا با شرایط سختم پذیرفته بود. در خانه یادم میدادند چه کنم و چه بگویم اما همین که آنجا رسیدیم همه چیز یادم رفت. ضمن اینکه در دلم او را که رزمندۀ مجروحی مثل مرا به همسری می پذیرفت تحسین میکردم اما حاضر نبودم وعده و وعید بدهم. اتفاقاً مشکلاتم را کمی هم بزرگتر کردم و با جدیت گفتم: «گاهی پیش میاد که من شش ماه تو جبهه میمونم و به مرخصی نمیام. تو عملیاتها تا زخمی نشدم عقب برنمیگردم مگر اینکه مسئولیتمان رو عوض کنن. تو زمین خدا هیچی ندارم، بدنم هم درب و داغانه و با این حال تا آخر جنگ آگه زنده باشم در خدمت جنگم، بعد از اون هر چی خدا بخواد، به لطف خدا کار میکنیم و صاحب زندگی میشیم!» انصافاً هر چه گفتم پذیرفت. با اینکه فقط شانزده سال داشت اما آماده بود او هم زندگی و آرزوهایش را وقف جبهه کند. حرف دیگری نمانده بود. در عرض سه چهار روز مراسم خواستگاری و مقدمات عقد را با هزینه حدود چهارهزاروپانصد تومان که آن را هم امیر به من قرض داده بود انجام دادیم. 1363/10/10 سر سفرۀ عقد نشستیم. حالا گرچه چهار پنج روز از بچه ها عقب مانده بودم اما در جریان زندگی جلو افتاده و شریک زندگی ام را پیدا کرده بودم. آقاجان که بیش از همه به ازدواج من اصرار میکرد و فکر میکرد با ازدواج پایبند زندگی و کار میشوم، وقتی دید با بدرقه نامزدم به جبهه میروم دیگر هیچوقت با من از ماندن در شهر حرفی نزد. . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران 📖 شماره صفحه: 224 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ فصل نهم کری بدر تنها به سمت منطقه راه افتادم. در دزفول دو سه کیلو شیرینی هم خریدم تا به بچه هایی که در جریان خواستگاری بودند و بعضی با گرفتن عکسم در قضیه مشارکت کرده بودند، سربسته جریان را گفته باشم. در اردوگاه شهدای خیبر دزفول بچه ها با شوخی و متلک ها به استقبالم آمدند: «کهنه اِئولره قاریشدون آسید...» ـ خیلی ببخشید! از این به بعد معلوم میشه کی چند مَرده حلاجه! بعد از گپ و شوخی بچه ها، امیر مرا کناری کشید و اصرار کرد بگویم طرف چه کسی است. وقتی اسم نامزدم را شنید گل از گلش شکفت. معلوم شد آنها با امیر نسبت فامیلی دارند. حالا دیگر دوستی عمیق مان را رابطه خویشاوندی هم رنگ و لعاب میداد. فردای آن روز، باران شدیدی در منطقه باریدن گرفت. گرچه به بارانهای موسمی زمستان در منطقه خوزستان عادت کرده بودیم اما این بار باران با باد و طوفان همراه بود و حسابی اردوگاه را به هم ریخت. سرعت و شدت وزش باد به قدری بود که چادرها را به هوا بلند میکرد و هر چه در آن بود با خود میبرد. برای اینکه چادرمان را باد نبرد، هر دو طرف چادر را کاملاً باز کردیم و از میله افقی وسط چادر آویزان شدیم. باد به کار خود بود! ساکها، لباسها، پتوها و هر چیز ریز و درشتی اسیر دست باد شده بود، اما ما با سماجت تمام میخواستیم چادرمان را حفظ کنیم حتی اگر باد همه وسایلمان را ببرد! همان موقع یکی از بچه ها سر رسید و گفت: «به جز چادر ما فقط چادر مصطفی پیشقدم سالم مانده.» ...ادامه دارد...✒️ 👇👇👇 ✅ @telaavat
🔸🔶 دعای روز بیست و دوم ماه رمضان بسم الله الرّحمن الرّحیم خدایا! درهای فضل خودت را بر من بگشای و برکاتت را در این روز بر من نازل کن و به آنچه خوشنودیت در آن است موفق بدار و در وسط بهشت هایت مرا سُکنا ده، ای اجابت کننده ی خواسته ها و دعاهای بیچارگان 👇👇👇 ✅ @telaavat
Joze 22.mp3
زمان: حجم: 4.06M
🔻جزء بیست و دوم قرآن کریم 🔸به روش تندخوانی (تحدیر) 🔹با صدای استاد #معتز_آقايی 👇👇👇 ✅ @telaavat
🔲 امیرالمومنین امام علی علیه السلام میفرمایند : آدم بد اخلاق بسیار خطا می کند و زندگی اش تلخ می شود. 📚 غررالحکم، ح ۱۶۰۴ 🔷 @telaavat
🕋 🌼 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم🌼 🌟 بسْمِ اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ 🌟 🏴والَّذِينَ كَفَرُواْ وَكَذَّبُواْ بَِايَتِنَآ أُوْلَئِكَ أَصْحَبُ الْجَحِيمِ (86) 🍁جزء 7 سوره مائده 🍁 ❄️ترجمه ❄️ 🕌و كسانى كه كافر شدند و آیات ما را تكذیب كردند، آنان اهل دوزخند. نکته ها كسانى كه پس از فهمیدن حقّ، شجاعانه وصریح وبا صداقت به آن اقرار كنند و از جوّ وهم كیشان نهراسند، از بهترین نیكوكارانند. چون هم به خود نیكى كرده و خویشتن را از عذاب دوزخ رهانده اند، هم با اقرارشان، راه را براى دیگران گشوده اند. 🌴پيام ها 🌴 1️⃣ بعد از شناخت حقّ، «ممّاعرفوا» هیچ عذرى براى ردّ آن نیست. «ومالنا...» 2️⃣ هم نشینى با صالحان، آرمانى مقدّس است. «مع القوم الصالحین» 3️⃣ نشانه ى آرزوى صحیح، ایمان و اقدام عملى است. «و ما لنا لانؤمن... و نطمع» 4️⃣ ایمان به خداوند، از ایمان به وحى جدا نیست. «نؤمن باللّه وما جاءنا من الحقّ» 5️⃣ پاداش ایمان، بهشت است. «ان یدخلنا ربّنا مع القوم الصالحین» (بنابر اینكه مفعول محذوف در «یدخلنا» كلمه «الجنّة» باشد) 6️⃣ یكى از راه هاى كمال، بازگشت به وجدان خویش وسؤال از خود است. «وما لنا... فاثابهم اللَّه بماقالوا» در آیه دیگر مى خوانیم: «ومالى لاأعبد الّذى فطرنى...» 7️⃣ اقرار زبانى به توحید، رسالت پیامبر و حقّانیّت قرآن، امرى ضرورى است. «فاثابهم اللَّه بما قالوا...» 👇👇👇 ✅ @telaavat
🌷کلام امیر ✨الْفِكْرُ مِرْآةٌ صَافِيَةٌ✨ 💠تفكر، آينه شفاف و درخشنده اى است» 📚حکمت ۳۶۵ 🔷 @telaavat
▪️اعمال و آداب مخصوص شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان ✅ @telaavat
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران 📖 شماره صفحه: 225 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مصطفی بعد از رفتن صمد زبردست به یگان دریایی مسئول گروهان دوم شده بود. تعجب کردیم. بچه ها گفتند چادر آنها کره ای است! این را که شنیدم گفتم: «صبر کنید. الان میرم چادر اونا رو هم به باد میدم!» واجب بود زیر آن باران و طوفان شیطنت مان به ثمر برسد. به بهانه کبریت سراغشان رفتم و صدایشان زدم. بالاخره فریادم را شنیدند و زیپ چادر را باز کردند ببینند که هستم و چه می گویم. اما باز کردن زیپ همان و بلند شدن چادر همان! من که همین را میخواستم سریع فرار کردم که مرا نشناسند. معلوم نبود اگر میگرفتند چقدر مشت و مالم میدادند. بدین ترتیب، چادر ما تنها چادری بود که در لشکر سرِ پا مانده بود. البته در حالی که بیست و دو نفره از میله های چادر آویزان شده بودیم، میله ها خم شده و باد همه وسایلمان را برده بود. طوفان که فروکش کرد نیروها را سوار اتوبوسها کرده و به مسجدهای دزفول رساندند. شب شلوغی بود. باد و طوفان حدود هفت هشت ساعت طول کشیده و وسایل همه گم شده بود. در آرامش صبح روز بعد جستوجو برای یافتن وسایل شروع شد. بعضی از چادرها، ساکها و کوله ها کنار خاکریز افتاده و بعضی لباسها به بوته های خار گیر کرده بود ولی خیلی از وسایلمان را نتوانستیم پیدا کنیم. وقتی وسایل باقیمانده را از میان گل و لای جمع کردیم همه را به مرخصی شهری فرستادند تا لباسهایمان را شسته و سر و وضعمان را مرتب کنیم. به دزفول رفتیم و یکی دو روز بعد دوباره دستور آماده باش برای حرکت رسید. این بار حرکت به سمت منطقه آموزش بود. .ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران 📖 شماره صفحه: 226 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ با قوت گرفتن احتمال عملیات، حال بچه ها دیدنی شده بود. دوباره سوار اتوبوس شده و تحت حفاظتهای شدید به منطقه آموزش رفتیم. بعدها فهمیدیم آنجا «کسور» است. نزدیک رودخانه ای که به هور می پیوست و پوششی از نی و درختان انبوه دو ساحلش را پوشانده بود، چادرها برپا شد. برای محفوظ ماندن از دید هلیکوپترهای دشمن و شناسایی هوایی شان بهترین محل استقرار همانجا بود. منطقه، محل آمد و شد حیواناتی بود که در سالهای جنگ رها شده و خوی وحشی پیدا کرده بودند. بعضی جانوران مثل شغال در منطقه خطرات جدی برای ما ایجاد میکردند و لازم بود شبها اطراف چادرها نگهبانی بدهیم. گردانهای امام حسین و سید الشهدا قرار بود آنجا آموزش بلمرانی ببینند. برای رفتن به محل آموزش از کنار چادرها سوار قایقهای موتوری میشدیم و در جهت جریان آب به سوی هور میرفتیم. در قسمتی از هور با تکه های پل خیبر محوطه ای ساخته و چادری هم نصب کرده بودند. برای اولین بار روی پلها که رسیدیم بلمها را دیدیم. اولین بار بود آموزش بلمرانی به نیروها داده میشد؛ استفاده از بلم برای شکستن خط دشمن طرح جسورانه ای بود. بلمها قایقهای سبک سه یا پنج نفره بودند. وسط آنها ـ که عریضترین قسمت شان بود ـ حدود یک متر بود. معمولاً دو نفر در دو سوی نوک بلم و یک تا سه نفر بسته به اندازه بلم، وسط آن می نشستند. روزهای اول، بلمرانی ما دیدن داشت. مربیها از بچه های گردان بودند که مدتی قبل از جمع بچه ها غیب شده و خود برای آموزش بلمرانی رفته بودند. ...ادامه دارد...✒️ 👇👇👇 ✅ @telaavat
4_396157930728063134.pdf
حجم: 694.3K
متن کامل دعای جوشن کبیر به همراه ترجمه فارسی/ دعای سفارش شده برای شبهای قدر التماس دعا 👇👇👇 ✅ @telaavat
💠 دعای قرآن به سر گرفتن در شب قدر از اعمالى كه در هر سه شب ( 19 و 21 و 23 ماه رمضان ) بايد انجام داد یکی قرآن به سر گرفتن می باشد که به طریقه زیر می باشد: قرآن مجيد را باز كند و در برابر خود گرفته و بگويد: اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِكِتَابِكَ الْمُنْزَلِ وَ مَا فِيهِ وَ فِيهِ اسْمُكَ الْأَكْبَرُ وَ أَسْمَاؤُكَ الْحُسْنَى وَ مَا يُخَافُ وَ يُرْجَى أَنْ تَجْعَلَنِي مِنْ عُتَقَائِكَ مِنَ النَّارِ 🔸🔶 سپس هر حاجت كه دارد بخواهد سپس مصحف شریف (قرآن) را بگیرد و بر سر بگذارد و بگوید: اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذَا الْقُرْآنِ وَ بِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ بِحَقِّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِيهِ وَ بِحَقِّكَ عَلَيْهِمْ فَلاَ أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّكَ مِنْكَ پس 🔟 مرتبه بگويد: بِكَ يَا اللَّهُ و 🔟 مرتبه: بِمُحَمَّدٍ و 🔟 مرتبه: بِعَلِيٍ و 🔟 مرتبه: بِفَاطِمَةَ و 🔟 مرتبه: بِالْحَسَنِ و 🔟 مرتبه: بِالْحُسَيْنِ و 🔟 مرتبه: بِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ و 🔟 مرتبه: بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍ و 🔟 مرتبه: بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ و 🔟 مرتبه: بِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ و 🔟 مرتبه: بِعَلِيِّ بْنِ مُوسَى و 🔟 مرتبه: بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍ و 🔟 مرتبه: بِعَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ و 🔟 مرتبه: بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍ و 🔟 مرتبه‌: بِالْحُجَّةِ 🔸🔶 پس هر حاجت كه دارى طلب كن... 📗 به نقل از مفاتیح الجنان 🆔 @telaavat