eitaa logo
کانال رسمی سازمان دارالقرآن الکریم
17هزار دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
55 فایل
کانال رسمی و اطلاع رسانی سازمان دارالقرآن الکریم پایگاه اطلاع رسانی: www.telavat.ir شماره تماس سازمان: ۰۲۱۶۶۹۵۶۱۱۰ آدرس: تهران.خیابان حافظ.پایین تر از طالقانی.خیابان رشت.شماره ۳۹
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸🔶 صفحه 424 قرآن کریم 👇👇👇 ✅ @telaavat
هدایت شده از a
جزء 20 صفحه/424424.mp3
زمان: حجم: 1.05M
🔸🔶 تلاوت صفحه 424 قرآن کریم 👇👇👇 ✅ @telaavat
کانال رسمی سازمان دارالقرآن الکریم24.mp3
زمان: حجم: 6.15M
در سی روز ماه مبارک رمضان 🔹 ترتیل جزء بیست و چهارم - استاد منشاوی 👇👇👇 ✅ @telaavat
🗓 تقویم روز 👇👇👇 🔸 شنبه 🔸 ۱۹ خرداد سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی 🔸۲۴ رمضان المبارک سال ۱۴۳۹ هجری قمری 🔸 ۹ ژوئن سال ۲۰۱۸ میلادی ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «یا رب العالمین» 🗒 مناسبت‌ها: 🔻استان شدن قم به صورت رسمی و قانونی (1375 ش) 🔻شورش مردم تبریز علیه خودکامگی "محمدعلی شاه قاجار" (1287 ش) 🔻رحلت فقیه بزرگوار آیت‌الله "سید محمدحسن الهی طباطبایی" (1347 ش) 🔻درگذشت آیت‌الله شریعتمداری جهرمی (1390 ش) 🔻نان در سراسر کشور جیره‌بندی شد. (1321 ش) 🔻آغاز دعوت "ابومسلم خراسانی" علیه حکومت بنی‌امیه (129 ق) 🔻درگذشت "قطب‌الدین شیرازی" پزشک، منجم و دانشمند بزرگ ایرانی (710 ق) 🔻تولد "پترکبیر" نامورترین امپراتور روسیه (1672 م) 🔻اشغال سرزمین پاراگوئه در امریکای جنوبی توسط ارتش اسپانیا (1535 م) 🔻پایان کار کنگره تاریخی وین پس از سقوط ناپلئون بُناپارت (1815 م) 🔻لغو قانون برده‌داری در امریکا توسط "آبراهام لینکلْن" (1862 م) 🔻درگذشت "چارلْزْ دیکنز" نویسنده و رمان‌نویس شهیر انگلیسی (1870 م) 🔻اختراع آنتن امواج صوتی توسط "گولیلمو مارکونی" (1896 م) 🔻آتش‌سوزی بزرگ دانشگاه الجزیره و نابودی 500 هزار جلد کتاب نفیس (1962 م) 👇👇👇 ✅ @telaavat
🔸🔶 دعای روز بیست و چهارم ماه مبارک رمضان 👇👇👇 ✅ @telaavat
امام صادق عليه السلام: هيچ مردى نيست كه تكبّر يا گردنفرازى كند، مگر به خاطر ذلّتى كه آن را در خويش مى يابد 📚 الكافی جلد 2 صفحه 312 👇👇👇 ✅ @telaavat
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🔴🔵 فضیلت و ثواب روز بیست و چهارم ماه مبارک رمضان برای روزه داران این روز طبق روایت پیامبر اکرم (ص) : 🌺 روز بیست و چهارم، هیچ یک از شما از دنیا بیرون نمیرود مگر آن‌که جایگاه خود را در بهشت مى بیند و به هر یک از شما ثواب هزار مریض و ثواب هزار غریب که در راه اطاعت خدا بیرون آمده اند، ارزانى مى دارد و پاداش آزاد کردن هزار برده از فرزندان اسماعیل علیه‌السلام را به شما عطا مى کند. 📚 امالی صدوق /مجلس دوازدهم/ص 49 👇👇👇 ✅ @telaavat
💟 نیایشی بسیار زیبا ...⁉️ امام سجاد عليه السلام: اَللّهُمَّ ارْزُقْنى عَقْلاً كامِلاً وَ عَزْما ثاقِبا وَ لُبّا راجِحا وَ قَلْبا زَكيّا وَ عِلْما كَثيرا وَ اَدَبا بارِعا، وَ اجْعَلْ ذلِكَ كُلَّهُ لى وَ لاتَجْعَلْهُ عَلَىَّ، بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ!؛ 🔻خدايا! مرا عقلى كامل، تصميمى نافذ، خردى برتر، دلى پاك، دانشى فراوان و ادبى والا، روزى كن و تمام اينها را به سود من قرار ده، نه به زيانم، اى مهربان ترين مهربانان! 📚صحيفه سجاديه، از دعاى 22. وَ هَبْ لى نُورا اَمْشى بِه فِى النّاسِ، وَ اهْتَدى بهِ فِى الظُّـلُماتِ، وَ اسْتَضى ءُ بِهِ مِنَ الشَّكِّ وَ الشُّبُهاتِ؛ 🔻[خداوندا!] مرا نورى بخش تا با آن، در ميان مردم گام بردارم و به واسطه آن، در تاريكى ها راه يابم و در پرتو آن، از شكّ و شبهات به درآيم. 📚 صحيفه سجاديه، از دعاى 22. 👇👇👇 ✅ @telaavat
آیت الله فاطمی نیا: اگر در این ماه رمضان توبه کردید ، دیگر دل نشکنید ؛ اگر در این ماه توبه کردید ، دیگر غیبت نکنید. اگر توانستید نور اعمال ماه رمضان امسال را به ماه رمضان سال بعد برسانید ،این علامت رستگاری است. 👇👇👇 ✅ @telaavat
در این ساعات افطار برای صدای شما دعابه درگاه خداوند برای چشمان شما رحم و شفقت برای قلب شما سلامتی خواهانم... التماس دعا "طاعات و عباداتتون قبول حق" 👇👇👇 ✅ @telaavat
قسمت :صدوپنجم با این بی کسی چطور می توانم از پس این همه کار و بچه بربیایم. خدایا لااقل چاره ای برسان. برای خودم همین طور حرف می زدم و گریه می کردم. وقتی خوب سبک شدم، رفتم خانه. بچه ها خانه خانم دارابی بودند وقتی می خواستم بچه ها را بیاورم، خانم دارابی متوجه ناراحتی ام شد. ماجرا را پرسید. اول پنهان کردم، اما آخرش قضیه را به او گفتم. دلداری ام داد و گفت: « قدم خانم! ناشکری نکن. دعا کن خدا بچه سالم بهت بده.» با ناراحتی بچه ها را برداشتم و آمدم خانه. یک راست رفتم در کمد لباس ها را باز کردم. پیراهن حاملگی ام را برداشتم که سر هر چهار تا بچه آن را می پوشیدم. با عصبانیت پیراهن را از وسط جر دادم و تکه تکه اش کردم. گریه می کردم و با خودم می گفتم: «تا این پیراهن هست، من حامله می شوم. پاره اش می کنم تا خلاص شوم.» بچه ها که نمی دانستند چه کار می کنم، هاج و واج نگاهم می کردند. پیراهن پاره پاره شده را ریختم توی سطل آشغال و با حرص در سطل را محکم بستم. خانم دارابی، که دلش پیش من مانده بود، با یک قابلمه غذا آمد توی آشپزخانه. آن قدر ناراحت بودم که صدای در را نشنیده بودم. بچه ها در را برایش باز کرده بودند. وقتی مرا با آن حال و روز دید، نشست و کلی برایم حرف زد. ده بودند، همان طور که اسباب بازی ها دستشان بود و لباس ها بالای سرشان، خوابشان برد. فردا صبح وقتی صمد به سپاه رفت، حس قشنگی داشتم. فکر می کردم چقدر خوشبختم. زندگی چقدر خوب است. اصلاً دیگر ناراحت نبودم. به همین خاطر بعد از یکی دو ماه بی حوصلگی و ناراحتی بلند شدم و خانه را از آن بالا جارو کردم و دستمال کشیدم. آبگوشتم را بار گذاشتم. بچه ها را بردم و شستم. گفتم: «نمی روم. یا با هم برویم، یا اصلاً ولش کن. من چطور با این بچه ها بروم.» سمیه را زمین گذاشت و گفت: «اول آبگوشتمان را بیاور که گرسنه ام. اسمت را نوشته ام، باید بروی. برای روحیه ات خوب است. خدیجه و معصومه را من نگه می دارم. تو هم مهدی و سمیه را ببر. اسم شینا را هم نوشتم.» گفتم: «شینا که نمی تواند بیاید. خودت که می دانی از وقتی سکته کرده، مسافرت برایش سخت شده. به زور تا همدان می آید. آن وقت این همه راه! نه، شینا نه.» گفت: «پس می گویم مادرم باهات بیاید. این طوری دست تنها هم نیستی.» گفتم: «ولی چه خوب می شد خودت می آمدی.» گفت: «زیارت سعادت و لیاقت می خواهد که من ندارم. خوش به حالت. برو سفارش ما را هم به امام رضا(ع) بکن. بگو امام رضا(ع) شوهرم را آدم کن.» گفتم: «شانس ما را می بینی، حالا هم که تو همدانی، من باید بروم.» یک دفعه از خنده ریسه رفت. گفت: «راست می گویی ها! اصلاً یا تو باید توی این خانه باشی یا من.» همان شب ساکم را بستم و فردا صبح زود رفتیم سپاه. قرار بود اتوبوس ها از آنجا حرکت کنند. توی سالن بزرگی نشسته بودیم. سمیه بغلم بود و مهدی را مادرشوهرم گرفته بود. ادامه دارد...✒️ 👇👇👇 ✅ @telaavat