#یادی_از_شهدا
🌷نماز اول وقت🌷
🌺دوست شهیدمدافع حرم سید میلاد مصطفوی می گفت: مسابقات منطقه ای جودو بود. سید از مدعیان قهرمانی بود.
این بزرگوار مسابقات اولیه را پیروز شد.
برای ادامه مسابقات سید میلاد رو صدا زدند اما نیومد. بار دوم و سوم صدا زدند سیدمیلاد نبود.
🌹 تعجب کردیم سریع دنبال سید میلاد گشتیم. وقت اذان بود دیدیم سید یه کنجی خلوت کرده داره نماز اول وقت می خونه.
🌹 بعد نماز گفتیم سید دارند صدات می زنند واسه مسابقات کجایی پس؟؟؟!
با خنده گفت نماز اول وقت از همه چی مهمتره. بعد وارد سالن شد...
مدافع حرم #شهید_میلاد_مصطفوی از عاشقان #شهید_ابراهیم_هادی بود.
🌹روحمان با یادش شاد.🌹
#شهید_مدافع_حرم_میلاد_مصطفوی
👇👇👇
✅ @telaavat
#یادی_از_شهدا
درسی از شهید کاوه برای مسئولین
🌷🌷🌷حسن گفت:
از مشهد زنگ زدند که خودم را سریع برسونم منزل، اگر اجازه بدین میخواستم دو سه روزی برم مرخصی.
محمود با تعجب خیره شد و گفت: تو که می دونی عملیات داریم و دیگه مرخصی نباید بری.
حسن من و منی کرد و گفت: پس شما اجازه میدین برم.
محمود سرش را از روی پوشهها بلند کرد و با نگاه معناداری گفت: من اجازه نمیدهم، بهتره بری سر مأموریت.
حسن چند لحظه ساکت ماند، بعد نگاه ملتمسانهای به من کرد و رفت بیرون. منظورش را فهمیدم، باید دستبهکار میشدم، رو به محمود گفتم: آقا محمود! کارش واقعاً مهم بود، اجازه میدادید میرفت، زود برمیگشت.
محمود گفت: تو پادگان خیلیها می دونن که حسن برادرخانم منه، چند روز دیگه عملیات داریم. اگر کارش طول کشید و به عملیات نرسید، ممکنه تو ذهن بعضیها این پیش بیاد که کاوه موقع عملیات برادرخانمش را فرستاد مرخصی تا سالم بمونه.
گفتم: خودم ضمانتش را میکنم که به عملیات برسد.
ناراحت گفت: من با کسی عقد اخوت نبستم، دوست هم ندارم که اعتقاداتم به خاطر همین کارها دچار لغزش بشه.🌷🌷🌷
#شهید_محمود_کاوه فرمانده تیپ ۱۵۵ شهدا، یازدهم شهریورماه سال ۱۳۶۵ در سن ۲۵ سالگی در عملیات کربلای ۲ به شهادت رسید.
👇👇👇
✅ @telaavat
#یادی_از_شهدا
🔸 شستن استکان های روضه
هر سال ایام فاطمیه یک ماه در مسجد ما روضه حضرت زهرا (س) برپا می شود که به خاطر دوری راه من نمی توانستم به مجلس روضه بروم، یک روز سر راه از حامد خواستم مرا به مسجد ببرد که حداقل یک روز را پای روضه بنشینم، وقتی رسیدیم روضه تمام شد و خانم ها از مسجد پراکنده شده بودند، به حامد گفتم اشکالی ندارد، حداقل داخل می رویم و برای جمع و جور کردن و تمیز کردن مسجد کمک می کنیم، وقتی می خواستیم داخل شویم به من گفت: مادر جان من یک نیتی کردم شما بروید و استکان های چای روضه را بشویید، حامد به من نگفت نیتش چیست!
اما من به همان نیت استکان ها را شستم، دو سه روز پس از آن به سوریه رفت و خبر مجروحیت و بعد خبر
شهادتش را برایمان آوردند، شک ندارم که آن روز نیتش شهادت بود.
🌷شهید حامد جوانی🌷
راوی: مادر بزرگوار شهید
✅ @telaavat