ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران
📖 شماره صفحه: 377
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به گمانم رحیم وقتی در جعبه مهمات را باز کرده بود یک عراقی را آنجا دیده بود! بنده خدا دستپاچه شده بود، کسی انتظار ندارد از داخل جعبه مهمات، نیروی دشمن بیرون بیاید! بچه ها به موقع به دادش رسیده و عراقی را اسیر گرفته بودند. آنجا «علاءالدین نورمحمد زاده» و بچه ها را هم میدیدم که داخل سنگرهای فرماندهی عراق میرفتند و بیشتر دنبال اطلاعات بودند. علاءالدین آن موقع مسئول محور و مسئول طرح عملیات لشکر بود. تجمع فرماندهان لشکر کنار زیارتگاه بیشتر شده بود و آنها نسبت به ادامه عملیات توجیه میشدند.
روز خوبی بود آن روز. عملیاتی که در شب بیستم بهمن شروع شده بود خوب انجام شده و در روز بیست و دوم بهمن، که روز پیروزی انقلاب بود، شادی ما صد چندان شده بود. از قبل قرار بود ما در بیست و دوم بهمن به پایگاه موشکی عراق حمله کنیم اما آن منطقه را شب قبل بچه های لشکر قم تصرف کرده بودند و آن شب عملیات خاصی نداشتیم. وعده خدا که «اگر بخواهد ضعیف را بر قوی مسلط میکند» محقق شده بود و حتی در بعضی نقاط در همان مرحله اول، مناطق پیشبینی شده در مرحله سوم عملیات هم تصرف شده بود. به جز نیروهای خط شکن غواص، که تلفات زیادی داده بودند، ما تلفاتمان خیلی کم بود. دو نفر از بچه های ما زخمهای سطحی داشتند و چهار پنج نفر از بچه های گردان امام حسین هم زخمی شده بودند. اما قصه بچه های غواص چیز دیگری بود. هر چه می شنیدیم شأن و مقام آنها را در نظر ما بیشتر میکرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران
📖 شماره صفحه: 378
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شب بیست و دوم در حالی که اطرافمان را پاکسازی کرده بودیم و وضع مطلوبی داشتیم در کانالی، که کنار زیارتگاه بود، مستقر شدیم. آن شب استراحت داشتیم اما در آن هوای پرسوز و سرد مگر میشد خوابید! کیپ هم در کانال جا گرفته بودیم و قرار بود دو طرف کانال بچه ها نگهبانی بدهند. سر شب رفتم از بین وسایل عراقیها چراغ والوری که با چهار پنج شعله آبیرنگ روشن میشد، پیدا کردم. یک پتوی عراقی هم آوردم و توی کانال، چراغ والور را روشن کردیم. پتو را روی چوبهایی که آنجا گذاشته بودیم، انداختیم و جای کوچکی مثل کرسی درست شد. همانجا غذایمان را خوردیم. غذا زیاد بود و به راحتی پیدا میشد.
شب قرار شد برادرها به نوبت نگهبانی بدهند و مواظب اطراف باشند. نگهبانی از این قرار بود که باید یک جا می ایستادیم و سرمان را از کانال بالا میگرفتیم و اطراف را می پاییدیم، احتیاجی به راه رفتن و این حرفها نبود. گفتند از ساعت دو تا چهار وقت نگهبانی من است اما من شب که خوابیدم برای نماز صبح بیدار شدم. کسی برای نگهبانی بیدارم نکرده بود و فهمیدم دوست عزیزم امیر جور مرا کشیده و نخواسته بیدارم کند. آنجا در کانال خیلی ها بودند اما من با امیر، رحیم افتخاری و رضا گلولیان کنار هم زیر پتو بودیم. امیر آن روزها نسبت به من طور دیگری شده بود. بیشتر از قبل به من ابراز علاقه میکرد. دور و بر من زیاد میچرخید و میگفت: «سید! خواب دیدم تو شهید شدی، من تنها موندم و دارم سخت گریه میکنم.» همان روزها یک بار از خواب که بیدار شد هراسان به من گفت: «سید! تو امروز شهید میشی!» با خنده گفتم باور نمی کنم، اما امیر با اصرار چند تار مو از سرم کند تا لای دفترش بگذارد. دادم درآمد.
..ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat
﷽
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
🖼️امروز پنجشنبه 24 مرداد ماه 1398
🌞 اذان صبح: 04:48
☀️ طلوع آفتاب: 06:22
🌝 اذان ظهر: 13:09
🌑 غروب آفتاب: 19:55
🌖 اذان مغرب: 20:14
🌓 نیمه شب شرعی00:22
@telaavat
🌸امام صادق علیه السلام:
☘اگر از وقوع چيزى بيم دارى و يا حاجتى مىخواهى، آغاز سخن كن به نام خدا و او را تمجيد كن و ستايش نما چنانچه شايسته آن است، و بر محمد (صلی الله علیه و آله) صلوات فرست و حاجت خود را بخواه و خود را به گريه بدار گرچه به اندازه سر مگسى باشد، زيرا پدرم (علیه السلام) هميشه مىفرمود: نزديكترين حال بنده به خداوند پرورنده عز و جل وقتى است كه او در سجده باشد و گريان باشد
📚أصول الكافی، جلد6، صفحه61
🆔 @telaavat
#تفسیرنور
⏮سوره بقره آيه 35
(بسم الله الرحمن الرحیم)
⤵️وَقُلْنَا يََادَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَداً حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَة فَتَكُونَا مِنَ الظَّلِمِينَ
ترجمه🔻
⤵️و گفتیم: اى آدم! تو با همسرت در این باغ سكونت كن و از (هر كجاى) آن هر چه مى خواهید به فراوانى و گوارایى بخورید، امّا به این درخت نزدیك نشوید كه از ستمگران خواهید شد.
┅════🌦✼🕋✼🌦════┅
👈نکته ها
🌳در فرهنگ قرآن، «شجر» علاوه بر درخت، به «بوته» هم گفته مى شود. مثلاً به بوته كدو مى گوید: «شجرة من یقطین»
🌳 بنابراین اگر در روایات و تفاسیر مى خوانیم كه مراد از شجر در این آیه گندم است، جاى اشكال نیست.
🌳«جنّت» به باغهاى دنیا نیز گفته مى شود، چنانكه در سورهى قلم آیه 17 آمده است: «انّا بلوناهم كما بلونا أصحاب الجنّة» ما صاحبان باغ را آزمایش نمودیم.
🌳آنچه از آیات دیگر قرآن و روایات استفاده مى شود، باغى كه آدم در آن مسكن گزید، بهشت موعود نبوده است زیرا:
1🌱آن بهشت، براى پاداش است و آدم هنوز كارى نكرده بود كه استحقاق پاداش داشته باشد. «ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لمّا یعلم اللّه الّذین جاهدوا منكم»
2🌱 كسى كه به بهشت وارد شود، دیگر خارج نمى شود. «و ما هم بمخرجین»
3 🌱در آن بهشت، امر و نهى و ممنوعیّت و تكلیف نیست، در حالى كه آدم از خوردن درخت نهى شد. به علاوه در روایات اهل بیت علیهم السلام نیز آمده است كه بهشت آدم، بهشت موعود نبوده است.
🌳این نهى كه براى حضرت آدم شد، نهى تكلیفى نبود كه انجامش حرام باشد، بلكه جنبه ى توصیه و راهنمایى داشت.
┅════🌦✼🕋✼🌦════┅
👈پيام ها ⚡️📨
1🌱 در مسكن، زن تابع مرد است. «انت و زوجك»
2🌱در شیوهى تربیت، هرگاه خواستید كسى را از كار یا چیزى باز دارید، ابتدا راههاى صحیح، باز گذاشته شود و سپس مورد نهى اعلام شود. ابتدا فرمود: «كُلا منها رغداً حیث شئتما» سپس فرمود: «لا تقربا»
3 🌱نزدیك شدن به گناه همان، و افتادن در دامن گناه همان. «لا تقربا فتكونا»
4🌱 تخلّف از راهنمایى هاى الهى، ظلم به خویشتن است. «فتكونا من الظّالمین» آدم و همسرش نیز براى توبه گفتند: «ظلمنا انفسنا» البتّه با توجّه به عصمت انبیا مراد از ظلم در این قبیل موارد، ترك اولى است.
🌳در مسأله امر و نهى، وسوسه و اخراج از بهشت، آدم و همسرش یكسان مورد خطاب قرار گرفته اند؛ »كلا، شئتما، لاتقربا، تكونا، أزلّهما، اخرجهما« امّا در مسأله ى مسكن، بجاى »اسكنا« فرموده است: »اُسكن انت و زوجك...«
@telaavat👈
5.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 #مناسبتی_درک_نشده
🔸 قسمت اول
🍃💠 چه تناسبی بین امام زمان و ظهور آن حضرت و عید غدیر وجود دارد
💠 گوش دادن به این فایل ترک نشود
@telaavat
9.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 شرح خطبه غدیر🍃
🔹حجت الاسلام #مهدوی_ارفع
♦️قسمت اول
📣 مبلغ #غدیر باشیم❗️
🍃🌺🍃
@telaavat