#صفرنامه
#طریقیت_یاموضوعیت
#جواریب
دو
سلام سلام!
شما به یکی که اسمش سلام باشد چه جوری سلام می کنید؟
من هر وقت سلام را می بینم یا تلفنی با هم حرف می زنیم می گویم سلام سلام
بعد با هم می خندیم.
سلام برادر کوچک زهیر است و خادم حرم حضرت عباس علیه السلام
ما به طور عادی هیچ وقت سلام را نمی بینیم چون خادم حرم است و از اول ماه صفر تا اربعین مرخصی ندارد.
دوستی ما برمی گردد به سال اولی که مهمان خانه شان بودیم.
یعنی خانه ی ابوزهیر
از خانه ی ابوزهیر تا کربلا دو روز راه است.
موقع خداحافظی من طبق عادت معهود موبایلم را جا گذاشتم و وقتی متوجه شدم که نزدیک طویریج بودیم و به خاطر ازدحام هیچ ماشینی نمی توانست ما را به کفل برگرداند.
سید سلمان زنگ زد به زهیر که ببیند گوشی من منزل آنها جا مانده یا جای دیگری آن را گم کرده ام؟
گوشی منزل زهیر بود اما کاری نمی شد کرد.
خلاصه زهیر گوشی را فرستاده بود کربلا برای سلام و سلام، پرسان پرسان و ستون به ستون نزدیک مدینةالزائرین ما را پیدا کرده بود و گوشی را تحویل داده بود.
پارسال هم که منزل ابوزهیر بودیم، خانم از ام زهیر پرسیده بود شما که پسرتان خادم حرم است از این آب های دور قبر قمربنی هاشم علیه السلام ندارید که من تبرکی ببرم؟ و آنها هم گفته بودند نه.
فردا صبح ما خداحافظی کرده بودیم و راه افتاده بودیم اما چند ساعت بعد سلام زنگ زده بود که کجایید و خلاصه نزدیک های غروب توانسته بود ما را پیدا کند و آب متبرک را به ما برساند تا مادرش شرمنده ی مهمان هایش نماند.
امسال هم ظهر یکی از روزهای پیاده روی مهمان یکی بودیم به اسم حاج موسی.
گرما که کمی فروکش کرد خداحافظی کردیم و طبق معمول شماره موبایل رد و بدل کردیم و راه افتادیم.
نزدیک غروب اخوی یادش آمد که جواریب و این جور چیزها را روی بند رخت خانه ی حاج موسی جا گذاشته. گفتم اگر می خواهی برگردیم.
گفت نه ارزشش را ندارد.
از آن شب تا دو سه روز هی حاج موسی زنگ می زد.
تماسش را جواب ندادم.
معلوم نبود اگر جواب می دادم پیرمرد می خواست به خاطر جواریب و این جور چیزها چند روز دنبال ما بگردد.
@telkalayyam