eitaa logo
تلک الایام
1.5هزار دنبال‌کننده
30 عکس
2 ویدیو
1 فایل
این روزها که می گذرد هر روز.... در انتظار آمدنت هستم @telkalayam
مشاهده در ایتا
دانلود
توی سال های پدر بودن از کارهای دوست داشتنی ام لالایی خواندن و گاه لالایی ساختن برای بچه هایم بوده. و باز از نغمه های دوست داشتنی ام لالایی ای ست که به روایتی جبرئیل پای گهواره ی امام حسین علیه السلام می خوانده. وقتهایی که حضرت زهرا سلام الله علیها مشغول دستاس گردانی و کارهای خانه بوده… نمی دانم پارسال بود یا پیارسال که بیت لالایی جبرئیل را ترجیع قرار دادم و یک لالایی کودکانه ساختم با نغمه ای که موقع ساختن لالایی برایم خیلی دلنشین و مناسب بود. شعررا هم دوست داشتم از آن جهت که با همه ی ضعف هایش بی هیچ صراحتی تداعی روضه های طفل شیرخواره را داشت. راستش وقتی لالایی را می خواندم توی ذهنم پر می شد از پس زمینه ی تصاویر کودکان مظلوم غزه و یمن… نغمه را خیلی زود فراموش کردم و هر چه از آن به بعد نگاه میکردم دیگر متن شعر با بیت ترجیع تناسبی از جهت موسیقی نداشت… امروز دوباره چشمم به آن لالایی افتاد… گفتم به اشتراک بگذارم. شاید برود و خودش نغمه ی گم شده اش را پیدا کند… چی می شه صدای کفش پاش بیاد بخوابه… در بزنن… باباش بیاد زیر بارون عمو با داداش بیاد لالایی طفل زبون بسته ی من إنَّ فی الجنّة نهرا مِن لَبَن لِعَلیِّ و حسینٍ و حسن قاصدک! فصل گلای پرپره «خونه ی ابر بهار کدوم وره؟» پسرم شبا خوابش نمی بره لالایی هی لباتو به هم نزن إنَّ فی الجنّة نهرا مِن لَبَن لِعَلیِّ و حسینٍ و حسن الهی مرد خدا بشی یه روز عصای دست بابا بشی یه روز شب بخیر گلم! که وا بشی یه روز لالایی قربون اون لب و دهن إنَّ فی الجنّة نهرا مِن لَبَن لِعَلیِّ و حسینٍ و حسن کم توی چشام نیگا کن عزیزم هوا تاریکه لالا کن عزیزم کاشکی صب بشه دعا کن عزیزم لالایی چشات دارن بسته می شن إنَّ فی الجنّة نهرا مِن لَبَن لِعَلیِّ و حسینٍ و حسن خواب دیده عموش اومد… باباش رسید چی براش آورده؟ یه اسب سفید اسبه تشنه شه… بهش آب نمی دید؟ لالایی بیا بریم…اینا بدن إنَّ فی الجنّة نهرا مِن لَبَن لِعَلیِّ و حسینٍ و حسن …. @telkalayyam
... این روزها توی خانه که هستم یک گوشه ی دلم خرابه ی شام است چقدر فرق است بین اینکه سرت را به دامن دخترت بگذاری تا این که سرت را به دامن دخترت بگذارند.... ... @telkalayyam
بهش می گم کوچولو! اسم اماما رو بگو ببینم! می گه: امام زمان امام علی امام هادی امام اصغری می گم: امام اصغری دیگه کیه؟ می گه : همون امامی که حرمله با تیر زد توی گلوش دیگه... @telkalayyam
یادداشت سال ۱۳۹۱ قراره برم مسافرت... یه مسافرت یه روزه... صندلی رو می ذاره جلوی در که روش وایسه و منو از زیر قرآن رد کنه... قرآنو بالا میاره و روی انگشتاش می ایسته که قدش بلندتر بشه... همین که بهش نزدیک می شم بغضش می ترکه.... بلند بلند گریه می کنه و خودشو می اندازه توی بغل من... محکم بغلش می کنم... چی شده دخترم؟ چرا گریه می کنی؟.... - بابا نرو...من طاقت دوری تو ندارم... دوباره براش توضیح می دم... زود برمی گردم بابا جون... آخه کارم واجبه.... - می دونم اما چی کار کنم طاقت دوری تو ندارم نازش می کنم...بوسش می کنم...دلداریش می دم... دوس داری وقتی برگشتم چی برات بخرم؟... بالاخره آروم می شه... خداحافظی می کنم میام دم در سوار ماشین می شم... ماشین روشن می شه.... راه می افته... پابرهنه با گریه ی بلند می دوه جلوی ماشین.... گریه هاش جوریه که انگار همین الان قلبش از حرکت... شیشه رو پایین می کشم... چی شد دوباره بابا جون؟ - بابایی نرو...نرو... بابا جون آخه نمی شه که نرم...باید برم... - پس یه دیقه پیاده شو منو محکم بغل کن بعد برو.... ... @telkalayyam
… مادرها معمولاً برای بوسیدن فرزندشان مشکلی ندارند. هرچقدر هم که فرزندشان بزرگ شود به محض دلتنگی و دیدار تازه کردن آنها را در آغوش می کشند و می بوسند. بابا ها ولی این طور نیستند. مخصوصاً اگر فرزندشان پسر باشد. تا وقتی کوچک است راحت بچه را می بوسند و در آغوش می گیرند اما وقتی پسر بچه بزرگ می شود آداب خاصی بین روابط عاطفی پدر و پسر حکم فرما می شود. نمی توانم روی این حس پدر و فرزندی اسمی بگذارم. یک چیزی بین حیا و شاید غرور و چند حس دیگر است که باعث می شود یک پدر هرچقدر هم که جوانش را دوست داشته باشد و توی دلش قربان صدقه ی او برود اما در ظاهر یک رفتار سنگین از خودش ابراز کند. ممکن است پسر طوری تربیت شده باشد که هر از گاهی دست یا پیشانی پدر را ببوسد اما پدرها از این هم محدودترند... یک پدر معمولاً نمی تواند هر وقت که دلش خواست پسر نوجوان یا جوانش را در آغوش بکشد و ببوسد. همیشه باید یک بهانه ای برای این کار دست بدهد... باید یک فرصتی پیدا شود... یک بهانه ای مثل برگشت از سفر؛ مثل خداحافظی؛ مثل خدای نکرده بیماری و گرفتاری شدید... یا خلاصه از این قبیل... @telkalayyam
... دختر داشته باشی... هی صدایش کنی.... هی جواب ندهد... دوباره صدایش کنی.... اسمش هم فاطمه باشد... @telkalayyam