eitaa logo
تلک الایام
1.5هزار دنبال‌کننده
30 عکس
2 ویدیو
1 فایل
این روزها که می گذرد هر روز.... در انتظار آمدنت هستم @telkalayam
مشاهده در ایتا
دانلود
پنج نماز صبح را خوانده ایم و صبحانه را هم خورده ایم و از میزبانها خداحافظی کرده ایم و راه افتاده ایم به سمت طریق. وسط های کوچه یک نخلستان است و چند تا گاو مشغول علف خوردن. حیدر و فاطمه جلوتر می دوند تا گاوها را تماشا کنند. حیدر حسابی مشغول صحبت کردن با گاوهاست. فاطمه می گوید دیوانه، اینها که حرف های تو را نمی فهمند اینها عربند. @telkalayyam
شش سیدمحمد را اولین بار توی طریق دیدیم از ما قول گرفته بود که وقتی رسیدیم کربلا حتما برویم خانه اش دومین بار هم توی طریق دیدیمش سومین بار هم. ما هیچ وقت به سیدمحمد زنگ نمی زنیم همیشه آنجایی که به استیصال می افتیم او پیدا می شود. اسمش را گذاشته ایم مأمور امام حسین. توی این چند سال، دیگر با همه ی اقوام و عشیره اش دوست شده ایم. خانه ی کوچکی دارد که خیلی خیلی به حرم دور است خانه ی خودشان در ناصریه است.. با اندک سهم الارثی که داشته خانه ی محقری در کربلا خریده که در خدمت زوار باشد. ما که به کربلا می رسیم سیدمحمد هم با اهل و عیالش تازه از راه رسیده. همیشه هر وقت که ما به کربلا برسیم او هم به کربلا می رسد. با همان خستگی باید برود دنبال اسباب پذیرایی. غروب اربعین خودش با اهل و عیالش برمی گردد به ناصریه و کلید را تحویل ما می دهد، یخچال را هم پر از مواد غذایی می کند. به سیدمحمد می گویم چرا امسال ایران نیامدی؟ ما خیلی منتظر بودیم. می گوید چهار تا از بچه هایم جامعه خاص درس می خوانند. جامعه خاص یک چیزی شبیه دانشگاه آزاد خودمان است. می گوید دیگر پس اندازی برای اینکه بیاییم ایران باقی نمی ماند. آن آقایی که کلاه و شال سبز دارد سید محمد است @telkalayyam
هفت به زهیر می گویم تو چرا هیچ وقت ایران نمی آیی؟ ایران خیلی ارزان است. می گوید خب کارمندم. مرخصی نمی دهند. می گویم یعنی توی یک سال یک هفته هم مرخصی نداری که بیایی ایران؟ می گوید همه ی مرخصی هایم را نگه می دارم برای ایام اربعین و پذیرایی از زوار. @telkalayyam
هشت ما هر چقدر هم که سال به سال زبان عراقی ها را بهتر و بیشتر بفهمیم و یادبگیریم باز هم یک جاهایی هست که گیر می افتیم و منظور هم را متوجه نمی شویم. فقط خانه ی یک زن و شوهر پیر هست که آنجا هیچ مشکلی از این بابت نیست. حتی اگر یک کلمه هم عربی بلند نباشی باز هم آنجا به راحتی می توانی حرفت را بزنی و حرفشان را بفهمی. زن و شوهری که هر دو کر و لال هستند اما زبان اشاره ای دارند که اختراع خودشان است. آنها با حرکات و نمایش دست به راحتی منظورشان را به تو منتقل می کنند تو هم هر جوری که با دست هایت اشاره کنی آنها منظورت را می فهمند بدون اینکه نیاز به تکرار باشد. @telkalayyam
... نُه در این که زیارت اربعین را باید با خانواده برویم تردیدی نداشتیم. مشکل این بود که خانم تا سر کوچه حتی نمی توانست راه برود و کارش به سرُم می کشید. از بین همه ی داروهای کم خونی فقط یکی به ایشان می ساخت که توی داروخانه ها نایاب شده بود. از بین انواع مسکن ها هم یک قرص خارجی. خانم تماس گرفته بود با کارخانه ای که داروی آهن را تولید می کرد و گفته بودند که اصلاً تولید این دارو متوقف شده. خیلی اصرار کرده بود و گفته بودند فقط سیزده تا از این دارو توی انبار هست و خلاصه پول واریز کردیم و همه ی موجودی انبار را برایمان پست کردند. قرص مسکن را هم خریدیم و کوله ها را بستیم. نزدیکی های اهواز فهمیدیم که همه ی داروها را جا گذاشته ایم. داروی آهن را که کاری نمی شد کرد اما زنگ زدیم به سیدمحمدمهدی که از داروخانه های اهواز قرص مسکن را پیدا کند . سیدمحمدمهدی نتوانسته بود قرص را پیدا کند. توی طریق مشکلی که داشتیم این بود که تا می خواستیم چند دقیقه یک جا استراحت کنیم یا توی صفِ غذایی چیزی بایستیم خانم صدایش بلند می شد که تو را به خدا معطل نکنید راه بیایید. :: به خانم می گویم چی شد؟ شما که تا سر کوچه هم نمی توانستی راه بیایی؟ راستی سردردهایت کو؟ می گوید می بینی؟ باورم نمی شود.... و آرام اشک می ریزد... می گویم معلوم می شود این راه هایی که ما می رفتیم راه نبودند وگرنه راه اگر راه باشد پاهای ما هر جوری که باشد می آیند. @telkalayyam
هدایت شده از تلک الایام
… کریم به کسی می گویند که با لبخند، در را به روی تو باز کند بی آنکه از صدای در خاطره ی خوشی داشته باشد... @telkalayyam
فجاسوا خلال الدیار اسرا/5 این از آیه های همان قرآنی ست که آتش زدید... @telkalayyam
هدایت شده از شعر و کودکی
_می‌خوای در آینده چه کاره بشی؟ +من نمی‌تونم در آینده کاره‌ای بشم چون می‌خوام تو بچگی شهید بشم. محمد/هشت‌ونیم ساله @sherokoodaki
هدایت شده از تلک الایام
… از امشب یک نفر پشت در خانه هایمان نان و خرما می گذارد… یک نفر که نمی شناسیمش… @telkalayyam
داشتم فکر می کردم اگر به جای کتاب سال بخواهیم کتاب قرن را معرفی کنیم، به کدام کتاب خواهیم رسید؟ شیطان توی سال ها و قرن ها و هزاره های مهلتی که از خدا گرفته، حیات دنیا را با مناسک سازی اداره کرده. از آیین های جعلی پرستش بگیر تا طواف عریان دور کعبه و مکاء و تصدیه، تا بلک پارتی و وایت پارتی و رد پارتی و هالوین و ولنتاین و.... زندگی چه مؤمنانه باشد چه غیر مؤمنانه، بدون مناسک هویت و قوام پیدا نمی کند. داشتم فکر می کردم نزدیک صد سال است که یک کتاب به زندگی های مؤمنانه هویت داده و آن را در حد وسع هر کس پر از مناسک کرده. به زیارت رونق داده؛ برای ایام الله و شب های قدر ما سین برنامه چیده؛ اجازه نداده چرخش زمین، ما را از گردش لیل و نهار و طلوع و غروب ماه و خورشید و کامل شدن ماه غافل کند؛ بارها و بارها در مناسبت های معین مؤمنین را دور هم جمع کرده؛ خلوت های سحرگاهی و صبحگاهی ما را آذین بسته و پربار کرده؛ برای ساعت به ساعت ما برنامه ی پیشنهادی داشته؛ تسبیح را وارد سبد زندگی و بندگی کرده؛ برای انواع و اقسام حاجت های مادی و معنوی ما راه حل نشان داده و نسخه تجویز کرده؛ شاید خدوم ترین دولت ها و وزرا و وکلا به اندازه ی او گره از کار مؤمنین باز نکرده اند؛ غم ها و شادی های ما را مدیریت کرده؛ دلهایمان را سبک کرده، غصه ها را از دلمان دور کرده، غریبه تر ها را با زندگی مؤمنانه آشتی داده؛ رفیق و همراه خیلی از شهدا بوده؛ چقدر پای سفره ی او نشسته ایم و با یکدیگر هم نوا شده ایم شب های جمعه با یا نور یا قدوس... صبح های جمعه با این الحسن این الحسین شب های چهارشنبه با یا وجیها عندالله... شب های قدر با خلصنا من النار یارب... روزهای عرفه با لک العتبی لک العتبی... و...و... و... خلاصه اینکه دستمریزاد آقای شیخ عباس قمی @telkalayyam
هدایت شده از تلک الایام
… در نامت حلاوتی است و در تکرار نامت حلاوتی دیگر... حسین حسین حسین @telkalayyam
نزدیک قله برف زیاد است... @telkalayyam