نمی دونم فیلم قهرمان اصغر فرهادی رو دیدید یا نه...
اما من که هر بار فیلم های اصغر فرهادی رو دیدم تقریبا این حالت ثابت رو در خودم دریافت کردم...
دائم منتظرم که تو فیلم یه اتفاق بد بیفته...
یه اتفاق بد...
بدتر از روال بدی که در جریان هست...
یه جمله ی سنگین...
جمله ای که سنگینی ذهن مخاطب رو بیشتر کنه...
یعنی از ابتدای فیلم کارگردان گلوی مخاطب خودش رو گرفته و به او اجازه ی راحت نفس کشیدن را نمی ده، اما یک جاهایی این فشار گلو را بیشتر می کند تا تهمانده ی رمق مخاطبش رو هم بگیره.
به نظرم این فشار مضاعف لحظه ای بود که تنابنده گفت:
اینا هر روز یه قهرمان از خودشون درست می کنند تا گندکاری هاشون رو بپوشونن...
این جمله ی تنابنده روی سرم هوار شد...
به خود گفتم الان، تو این زمانه چه کسی بیشتر از هر کسی #قهرمان_من است؟
فیلم می خواد بگه، اون قهرمان رو که خیلی هم دوستش داری رو رسانه ها ساخته اند...
البته داره دروغ میگه...
مثل همه ی سیاه نمایی های قبلی...
فیلم حرف خودش رو داره می زنه، طعنه و متلک خودش رو می گه، این وسط مائیم که ناخودآگاه تطبیقات ذهنی رو ایجاد می کنیم... حقیقت نوری #قهرمان_من حقیقتی نیست که با این حرفها لکه دار شود.
عرض خود میبری و زحمت ما می داری
✍رامین باباحسینی