♦️ کجا نیستی؟
از در مسجد وارد صحن جمکران شدیم.
از بلندگو کسی با امام زمان علیه السلام درد و دل میکرد :
"مولا جان کاش می دانستیم کجا تشریف دارید....؟"
آیت الله بهجت زیر لب زمزمه میکرد :
"کجا تشریف ندارند؟!"
(پ ن:امام عصر عجل الله در همه جا و در هر لحظه حاضر و ناظرند و در حقیقت این ما هستیم که در غیبت به سر میبریم)
🔻به شیوه ی باران، خاطراتی از سبک زندگی آیتالله بهجت ، ص 40
♦️تذکرة الاولیاء
@tezkar
هدایت شده از شعله ی طور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
شاکله یک حقیقت فوق العاده عجیب و غریب در وضعیّت روحانی انسان دارد. وقتی شاکلهی انسانی ایجاد شود از یک جایی به بعد بسته میشود. برای اینکه شما بتوانید تغییرش بدهید باید یک سری اعمال خاصّی انجام دهید. طبق روایات، کثرت تلاوت قرآن شاکله را عوض می کند. گریه بر سیدالشهدا نیز تأثیر بسیار دارد. ولی باید تداوم داشته باشد! دقت کنید وقتی شاکله بسته شود، بعد از آن، کار سخت میشود.
#جلسات
♦️المحاضرات فی النجف الاشرف
@m_h_esfahani
علامه طباطبایی ره :
در روایتی آمده است : گاهی خداوند ، بنده را یک ماه به بیماری مبتلا می کند تا روز سی و یکم ، یک یا الله از روی اخلاص بر زبان او جاری کند.
در محضر علامه طباطبایی - ص216
♦️تذکرة الاولیاء
@tezkar
و من لا یصفی لبه عن قشوره
یموت بموت النشأة الجسدیة
و للناس اطوار بتخلیص لبهم
لیحیو حیاة النشأة الأقدسیة
پس هر کس که به تزکیه و تصفیه و مجاهدات نفسانیه لبّ روح را از قشر خود که بدن است تصفیه و تخلیص نکرده هر آینه او خود به موت طبیعی جسدی خواهد مرد ، و لیکن مردمان صاحب معرفت را اطواری [اطوار قلبیه] به جهت تخلیص لبّ روح از قشر جسد است ، تا در نشأة اقدسیه ، حیات ابدی و بقای سرمدی حاصل کنند و ایشان را خلع بدن به اختیار خود میسر گردد.
میزان الصواب در شرح فصل الخطاب
شیخ ابوالقاسم امین الشریعه خویی
♦️تذکره الاولیاء
@tezkar
♦️ علل سنگینی روح و دل
#کربلایی_احمد_تهرانی (ره)
یکی از علّتهایی که ما توفیق سحرخیزی نداریم و در وقت آن سنگین هستیم و گویا گوشهایمان صدای مَلَک منادی را که همهی اولیاء الله را بیدار میکند نمیشود، این است که روح و قلب ما به خاطر دو مسأله سنگین میشود و مثل گنجشکی که به دو پایش وزنه آویختهاند، به وقت سحر نمیتواند برخیزد و به ملاقات یار پر بزند؛ و یا در عبادات خود، روح بالا نمیرود و لذّت عبادت را نمیچشد:
یکی از آن دو عامل، لغو و لهو و زیاد حرف زدن است؛ و دیگری که خیلی انسان را سنگین میکند، غیبت کردن است. من عیناً دیدم که غیبت شب، توفیق سحرخیزی را از انسان سلب میکند.
پندهای آسمانی، ص ۱۸۸
♦️تذکرة الاولیاء
@tezkar
♦️مرگ اختیاری
مرحوم شیخ محمد حکیم هیدجی از علمای تهران بود که تا آخر عمر حجره ای در مدرسه منیریه متصل به قبر امامزاده سید ناصرالدین داشت، و فعلاً آن مدرسه به واسطهٔ توسعه خیابان خراب شده است.
مردی حکیم و عارف و منزه از رویهٔ اهل غرور، و مراقب بوده، ضمیری صاف و دلی روشن و فکری عالی داشته است.
حکیم هیدجی تا آخر عمر به تدریس اشتغال داشت. هر کس از طلاب علوم دینیه هر درسی می خواست او میگفت، «شرح منظومهٔ» سبزواری، «أسفار» ملاصدرا، «شفا»، «اشارات» و حتی دروس مقدماتی عربیت مانند «جامع المقدمات» را میفرمود. هیچ دریغ نداشت و برای دروس دینیه همه را میپذیرفت.
میگویند مرحوم هیدجی منکر مرگ اختیاری بوده است و خلع و لباس اختیاری را محال میدانسته، و این درجه و کمال را برای مردم ممتنع میپنداشته است، و در بحث با شاگردان خود جداً انکار مینمودہ و رد میکردہ است.
یک شب در حجرهٔ خود بعد از بجا آوردن فریضهٔ عشاء رو به قبله مشغول تعقیب بوده است که ناگهان پیرمردی دهاتی وارد شده، سلام کرد و عصایش را در گوشهای نهاد و گفت: جناب آخوند! تو چه کار داری به این کارها؟ هیدجی گفت: چه کارها؟
پیر مرد گفت: مرگ اختیاری و انکار آن؛ این حرفها به شما چه مربوط است؟ هیدجی گفت: این وظیفهٔ ماست، بحث و نقد و تحلیل کار ماست. درس میدهیم، مطالعات داریم، روی این کارها زحمت کشیدهایم؛ سر خود نمیگوئیم!
پیرمرد گفت: مرگ اختیاری را قبول نداری؟!
هیدجی گفت: خیر قبول ندارم.
پیرمرد در مقابل دیدگان او پای خود را به قبله کشیده و به پشت خوابید و گفت : انّا لله و انّا الیه راجعون و از دنیا رحلت کرد، گوئی هزار سال است که مرده است.
حکیم هیدجی مضطرب شد. خدایا این بلا بود که امشب بر ما وارد شد؟ حکومت ما را چه میکند؟ میگویند مردی را در حجره بردید، غریب بود و او را کشتید و سم دادید یا خفه کردید. بیخودانه دوید و طلاب را خبر کرد، آنها به حجره آمدند و همه متحیر و از این حادثه نگران شدند. بالاخره بنا شد خادم مدرسه تابوتی بیاورد و شبانه او را به فضای شبستان مدرسه ببرند تا فردا برای تجهیزات او و استشهادات آماده شویم. که ناگاه پیرمرد از جا برخاست و نشست و گفت: بسم الله الرحمن الرحیم و سپس رو به هیدجی کرده و لبخندی زد و گفت: حالا باور کردی؟ هیدجی گفت: آری باور کردم؛ به خدا باور کردم؛ اما تو امشب پدر مرا درآوردی، جان مرا گرفتی!
پیرمرد گفت: آقا جان! تنها به درس خواندن نیست؛ عبادت نیمه شب هم لازم دارد، تعبد هم میخواهد، چه میخواهد، چه میخواهد ... فقط تنها بخوانید و بنویسید و بگویید و بس، مطلب به این تمام میشود؟!
از همان شب حکیم هیدجی رویهٔ خود را تغییر میدهد، نیمی از ساعات خود را برای مطالعه کردن و نوشتن و تدریس کردن قرار میدهد و نیمی را برای تفکر و ذکر و عبادت خدای جل و عز. شبها از بستر خواب پهلو تهی میکند و خلاصهٔ امر به جائی میرسد که باید برسد. دلش به نور خدا منور و سرّش از غیر او منزه، و در هر حال انس و الفت با خدای خود داشته است. و از دیوان شعر فارسی و ترکی او میتوان حالات او را دریافت.
معاد شناسی، ج۱، صص ۱۰۴-۱۰۶.
♦️ تذکرة الاولیاء
@tezkar
هدایت شده از شعله ی طور
29.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸️لایو کوتاه
چند کلمه ای حرف.
وادی السلام
مزار آیت الله سیدعلی قاضی طباطبایی ره
🔻المحاضرات فی النجف الاشرف
@m_h_esfahani
♦️کار آسان
حاج اسماعیل دولابی ره :
دو سه شب ، نیمه های شب را بیدار بمان و نماز شب بخوان ، بعد از آن اگر توانستی ، دیگر نماز شب نخوان ، دو سه روز ، روزه بگیر ، پس از آن اگر توانستی ، دیگر روزه نگیر. سایر اعمال خیر هم به همین ترتیب .
🔸 کار ما خیلی کم است ؛ کار ما همان دو سه بار اول انجام دادن است.
♦️ تذکرة الاولیاء
@tezkar
مرحوم آیت الله سید علی آقا قاضی ره در یکی از نامه هایشان چنین می نگارند :
بعد از تصحیح تقلید یا اجتهاد مواظبت تامه به فرائض خمسه و سایر فرائض در احسن اوقات؛ و سعی کردن که روز به روز خشوع و خضوع بیشتر گردد؛و تسبیح صدیقه طاهره صلوات الله علیها بعد از هر نماز و خواندن آیه الکرسی و سجده شکر و خواندن سوره "یس" بعد از نماز صبح و "واقعه" در شب ها؛ و مواظبت بر نوافل لیلیه؛ و قرائت مسبحات در هر شب قبل از خواب و خواندن معوذات در شفع و وتر و استغفار هفتاد مرتبه در آن.
مدتی به این مداومت نمایید بلکه حالی رخ دهد که طالب استقامت شوید.
ان شاءالله
♦️ تذکرة الاولیاء
@tezkar
♦️بیداری سحر
بزرگی می فرمود :
بیداری سحر ، خاصیتی دارد که اگر یک کافر هم نیم ساعت قبل از اذان صبح بیدار باشد ، بهتر از هم کیشان خود زندگی می کند.
♦️تذکرة الاولیاء
@tezkar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضرت زینب (س) دست رد به سینه کسی نمی زند....
آیت الله ناصری
@tezkar
ولادت #حضرت_زینب (س)
زینت پدر
زینب، یعنی زینت پدر و این نامی است که خداوند برای دختری انتخاب کرد، که با انجام رسالت خویش زینت بخش تاریخ شد و موجب افتخار و سرافرازی خاندان وحی و ولایت گشت. و این است که نام زینب در تاریخ کربلا که تاریخ جاودانگی اسلام و تشییع است، به خاطر فداکاریهایش، زیبا، درخشان و جاودانی آن حضرت.
مراسم نامگذاری این ولایت را در تاریخ این گونه می خوانیم:
هنگام ولادت زینب کبری (س) چون رسول خدا در سفر بود، فاطمه از همسرش علی درخواست کرد که نامی برای فرزندشان انتخاب کند:
علی (ع) در جواب فرمود: من بر پدرت سبقت نمی گیرم، صبر می کنیم تا پیامبر از سفر برگردد. چون پیامبر بازگشت و خبر ولادت نوزاد زهرا را از زبان علی (ع) شنید فرمود: فرزندان فاطمه فرزندان منند ولی خداوند درباره آنان تصمیم می گیرد.
بعد از آن جبرئیل نازل شد و پیام آورد که خداوند سلام می رساند و می فرماید: نام این دختر را زینب بگذار که این نام را در لوح محفوظ نوشته ام.
آن گاه رسول خدا زینب را گرفت و بوسید و فرمود: توصیه می کنم که همه این دختر را احترام کنند، که او مانند خدیجه کبری است.
یعنی همان گونه که فداکاریهای خدیجه در پیشبرد اهداف پیامبر و اسلام بسیار ثمر بخش بود، ایثار صبر و استقامت زینب در راه خدا نیز در بقا و جاودانگی اسلام از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
کتاب زيباترين شكيب زندگانى حضرت زينب( س)، ص 20
🔺کانال تذکرة الاولیاء
@tezkar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از امام صادق علیهالسّلام روایت شده:
«هر کس سوره واقعه را در هر شب جمعه بخواند :
خداوند او را دوست دارد،و نزد همه مردم محبوبش میکند.
هرگز در دنیا ناراحتی نمیبیند، فقر و فاقه و آفتی از آفات دنیا دامنگیرش نمیشود،
و از دوستان امیرالمومنین علی علیهالسّلام خواهد بود✨💚
@tezkar
آیت الله سید علی قاضی ره در اهمیت نماز شب می فرموده است:
سر برود ،اما سحر نرود!
♦️تذکرة الاولیاء
@tezkar
ما تو را نگه داشتیم
عاشق دل سوخته مرحوم #کربلایی_احمد_تهرانی فرمود:
در جوانی چند ماهی کربلا بودم و زندگی می کردم، چندین موقعیت گناه برایم فراهم شد، ولی از آنها سر باز زدم. حتی در یک روز، چند بار، شرایط معصیت فراهم شد ولی روی گرداندم و مطمئن بودم اینها امتحان است.
از خود بیخود شدم و به حرم عباس رفتم و عرض کردم: بنده به خاطر تقترب به شما از لذت معصیت چشم پوشی کردم.
حضرت ابوالفضل در جواب فرمودند:
گمان نکن که تو با دست خودکاری انجام داده ای! ما تو را نگه داشته ایم و به تو اراده سرباز زدن از گناه را دادیم و الا تو به خودی خود هیچ نیستی.
ایشان در تکمیل این مطلب فرمود:
«دست ولایت است که مثل ما ورشکسته هایی را نگه داشته و الا اگر ما را به خودمان واگذار کنند، عاقبت، همه ما طلحه و زبیر از کار در می آییم.»
رند عالم سوز ص 143
♦️تذکرة الاولیاء @tezkar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آماده سفری؟!
آیت الله مجتهدی تهرانی
@tezkar
آیتالله میرزا جواد آقای ملکی تبریزی (رحمةاللهعلیه) در اسرار الصلوة میفرماید:
استادم ملا حسینقلی همدانی، به من فرمود:
فقط متهجدین و شب زنده داران هستند که به مقاماتی نائل میگردند و غیر آنان هیچ جائی نخواهند رسید.»
@tezkar
شهید علی رضا کریمی
علی رضا از نماز خواندن خیلی لذت می برد و برای آن وقت می گذاشت.
ظهر یکی از روزها که علی رضا می خواست نمازش را در خانه بخواند، مهمان داشتیم و خانه خیلی شلوغ بود. علی رضا به یکی از اتاق ها رفت و در خلوت مشغول نماز شد.
طوری نماز می خواند که انگار خدا را می بیند و با او مشغول صحبت است. نماز ظهر و عصرش نیم ساعت طول کشید.
بعدها وقتی صحبت نماز پیش می آمد، می گفت:
«اشکال ما این است که برای همه وقت می گذاریم به جز خدا. می خواهیم با سریع خواندن نماز زرنگی کنیم؛ اما نمی دانیم آن کسی که به وقت ما برکت می دهد خداست».
کتاب مسافر کربلا
@tezkar
هدایت شده از شعله ی طور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گدایی نگاه از دیگران
♦️المحاضرات فی النجف الاشرف
@m_h_esfahani
انس با قرآن
شهيد مهدی توسن
مهدی انس خاصی با قرآن کریم داشت. همیشه قبل از خواب و نماز صبح قرآن می خواند و به دوستانش هم توصیه می کرد قرآن بخوانند. یک قرآن جیبی داشت که تا لحظه شهادت از خودش جدا نکرد.
برش اول:
با یکی از بچه ها بحثش شده بود و خیلی عصبانی بود. فورا از سر جایش بلند شد و قرآنش را برداشت و از چادر زد بیرون. تا دو سه ساعت ازش خبر نداشتیم. رفته بود توی بیابان های اطراف خودش را با قرآن آرام کند. وقتی برگشت خیلی آرام شده بود. با اینکه مقصر نبود؛ اما از آن شخص مقابل عذرخواهی کرد.
برش دوم:
مهدی در گرماگرم آتش و خون هم انس با آیات قرآن انس داشت. گاهی که آتش دشمن به طرف بچه های خودی زیاد می شد، با دست به بچه ها اشاره می کرد و آیه وجعلنا «وَ جَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ» را می خواند.
زمانی هم که بچه ها می خواستند سمت دشمن سلاح سنگین به کار ببرند، آیه و ما رمیت «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لٰکِنَ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَ مَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لٰکِنَ اللَّهَ رَمَى وَ لِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلاَءً حَسَناً إنَ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» را می خواند و با دست به سمت دشمن اشاره می کرد.
کتاب خاکریز هزار و یک ؛ خاطرات شهید مهدی توسن
@tezkar