#خاکریز_خاطرات ۱۰۳
✍ فرماندهی خاکی یعنی این ...
متن خاطره:
رفتم دستشویی و دیدم آفتابهها خالیه. تا رودخانهی هور فاصلهی زیادی بود و نزدیکتر هم آب پیدا نمیشد. زورم می آمد این همه راه رو برم برای پُر کردنِ آفتابه. به اطرافم نگاه کردم و یک بسیجی دیدم. بهش گفتم: دستت درد نکنه! میری این آفتابه رو آب کنی؟ بدون هیچ حرفی قبول کرد و رفت تا آب بیاره. وقتی برگشت ، دیدم آبی که آورده کثیفه. بهش گفتم: برادر جان! اگه از صد متر بالاتر آب برمیداشتی، تمیزتر بودا... دوباره آفتابه رو برداشت و رفت آبِ تمیز آورد. بعداً که اون بسیجی رو شناختم، شرمنده شدم. آخه ایشون آقا مهدی زین الدین بود؛ فرماندهی لشکرمون....
✍خاطره از زندگی سردار شهید مهدی زینالدین
📚منبع: کتاب آقا مهدی، صفحه ۹۹
#اخلاص #فرمانده #شهیدزین_الدین #تواضع #تقوا
#شهدا
@thaghlain 🌹