#شنبه ۵/۹
صفحه اول بیانات در آخرین دیدار رئیسجمهور و هیئت دولت دوازدهم
۱۴۰۰/۵/۶
بسم الله الرّحمن الرّحیم
والحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
عید سعید غدیر بر همهی مسلمانها، بر همهی مؤمنین، بر شما دوستان و بر ملّت ایران انشاءالله مبارک باشد. [عید غدیر] عید بسیار مهمّی است. حادثهی غدیر جزو حوادث و وقایع تردیدناپذیر است؛ حالا در جزئیّات و گوشهکنارههایش در طول تاریخ بعضی از نویسندگان و تاریخنویسان و امثال اینها سعی کردهاند یک تردیدهایی ایجاد بکنند -که همهی اینها پاسخ داده شده- لکن در اصل این واقعه و اینکه رسول مکرّم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در این حادثه امیرالمؤمنین را با این عنوان «مَن کُنتُ مَولَاهُ فَهَذَا عَلیٌّ مَولَاه»(۲) معرّفی کرد هیچ تردیدی نیست و این جزو وقایع تردیدناپذیر است؛ نه اینکه حالا این را ما بگوییم؛ این را علمای بزرگ اهل سنّت، نویسندگان، روشنفکران [میگویند]. مثلاً آن نویسندهی معروف مصری محمّد عبدالغنی حسن که یکی از تقریظنویسهای بر الغدیرِ علّامهی امینی است، از جملهی چیزهایی که میگوید [این است که] «هیچ تردیدی در واقعهی غدیر نمیشود داشت»؛ [بنابراین عید غدیر] یکی از مسائل مهم است.
عید غدیر هم از همان قرون اوّل اسلامی یک عید رایج بوده. مواردی در تاریخ هست که مرحوم علّامهی امینی (رضوان الله علیه) در الغدیر ذکر میکنند که در فلان جا نوشته این حادثه اتّفاق افتاد «و کان ذلک یوم الغدیر» یا مثلاً «یوم ثامن عشر من ذیالحجّه»؛ یعنی موارد متعدّدی را در تاریخ اسلام، از همان صدر اوّل، در [دوران] خلفای فاطمی در مصر، در جاهای دیگر، به عنوان عید غدیر ذکر کردهاند.
و مرحوم علّامهی امینی این روایت غدیر را از ۱۱۰ نفر از صحابه نقل میکند؛ یعنی روایات متعدّدی با سندهای معتبر وجود دارد که به ۱۱۰ نفر از صحابه میرسد. این چیز مهمّی است که این عدّهی قابل توجّه از صحابه این حدیث را و این حادثه را نقل کردهاند. علاوه بر این، احتجاجات خود امیرالمؤمنین هم خیلی مهم است؛ یعنی امیرالمؤمنین، آن زبان صادق، آن بیان ناطق عنالله در موارد متعدّدی در مقابل مخالفین خودش، به ماجرای غدیر احتجاج کرده؛ از جمله امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) در صفّین یک خطبهای برای اصحاب خودشان میخوانند و آنجا شرح میدهند حادثهی غدیر را و میگویند پیغمبر این جور گفت و این جور ایستاد و مانند اینها، بعد گفت «قُم یا عَلیّ»، علی جان بلند شو؛ من بلند شدم، دست من را گرفت و گفت که خدا ولیّ ما است، من را ولیّ شما قرار داده و هر کسی که من ولیّ او و مولای او هستم، این علی مولای او است؛(۳) این را خود امیرالمؤمنین ذکر میکند.
انشاءالله که این عید بر همهی مسلمانان مبارک باشد، بر مردم عزیز ما هم مبارک باشد و انشاءالله که مردم دلهای خوشی پیدا کنند و مشکلاتی که هست، انشاءالله برطرف بشود.
خب؛ این جلسه برای خستهنباشید به آقایانِ اعضای دولت است، چه آنهایی که هشت سال بودند، چه آنهایی که کمتر بودند. و این را بدانید هر کسی که به قصد خدمت یک حرکتی انجام داده -خدمت به مردم و کار در راه خدا- این در دیوان الهی فراموششدنی نیست. ممکن است آن زحمتی که یکی کشیده، حرصی که خورده برای یک مسئلهای، تلاشی که کرده، کسی هم نداند، جایی هم ثبت نشود و گفته نشود، امّا کرامالکاتبین میدانند و علم خدای متعال احاطهی به همه چیز دارد. هر کسی برای خدا کار کرده، برای خدمت به مردم کار کرده، با اخلاص کار کرده، بداند که سعیاش ضایع نشده است و انشاءالله نزد خداوند متعال مأجور است. ذخیرهی واقعی این است؛ ذخیرهی واقعیِ دوران مسئولیّت این است.
#آخرین_دیدار_رئیسجمهور
#مقرری
#صفحه_اول
#یکشنبه ۵/۱۰
صفحه دوم بیانات در آخرین دیدار رئیسجمهور و هیئت دولت دوازدهم
۱۴۰۰/۵/۶
اهل دنیا از مسئولیّتِ ریاست و وزارت و مدیریّت و امثال اینها استفاده میکنند برای اینکه برای دنیای خودشان یک چیزی ذخیره کنند، یک جایی جاپایی برای خودشان درست کنند، یک ممرّی برای آیندهی خودشان درست کنند. میبینید دیگر؛ در دنیا معمول است این کار. در منطق دین و فرهنگ اسلامی این جوری نیست؛ ذخیره، ذخیرهی اخروی است. امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در فرمان به مالک اشتر یک عبارتی دارند که من یادداشت کردهام؛ در همان اوایل فرمان به مالک اشتر -که میدانید دیگر، خیلی طولانی و مفصّل است- در همان فِقرات اوّل، عبارتی که ذکر میکنند این است که میفرمایند: فَلیَکُن اَحَبَّ الذَّخائِرِ اِلَیکَ ذَخیرَةُ العَمَلِ الصّالِح؛(۴) بهترین یا محبوبترین ذخیرهای که در این مأموریّتی که به تو دادیم، تو برای خودت میخواهی فراهم بکنی، ذخیرهی عمل صالح باشد؛ یعنی کار خوب انجام بده، عمل صالح انجام بده، برای خدا کار کن، تلاش کن، این را ذخیره نگه دار؛ خدای متعال این را برای تو نگه میدارد و حفظ میکند. مسئله این است؛ این را توجّه داشته باشید. چه من و امثال من بدانیم، چه ندانیم، چه تشکّر بکنیم، چه نکنیم، آن کسی که برای خدا کار کرده، کار صالح کرده، آن ذخیره برای او محفوظ است.
خب؛ عملکرد دولت جناب آقای روحانی در بخشهای مختلف یکسان نبوده؛ آنچه ما در این برههی زمان دیدیم، بعضی جاها بر طبق انتظارات بود، بعضی جاها بر طبق انتظارات نبود؛ بالاخره بخشهای مختلف تلاشهایی کردند، کارهایی انجام دادند که حالا جناب آقای رئیسجمهور تفاصیلی را ذکر کردند. به هر حال، فرصت خدمت یک نعمت است؛ اینکه من و شما فرصت پیدا کنیم که خدمت کنیم به مردم، این یک نعمت بزرگ خدا است. خیلیها هستند میخواهند به مردم خدمت کنند، امکانش را ندارند؛ مثلاً پول لازم دارد، پول ندارند؛ قوای بدنی لازم دارد، آن را ندارند؛ نفوذ اجتماعی لازم دارد، آن را ندارند؛ جایگاه مؤثّر و اثرگذار لازم دارد، آن را ندارند. شما که یک جایگاه اثرگذاری پیدا کردید، بایستی این را قدر بدانید؛ این نعمت بزرگی است که خدا داده و هر نعمتی هم شکری دارد؛ شکرش این است که در این فرصت از همهی توان برای خدا استفاده کنید، محض رضای خدا، برای امتثال امر پروردگار و در کشور ما و در جامعهی ما برای پیشبرد اهداف انقلاب؛ اساس این است.
من آن روز هم به جناب آقای روحانی گفتم که مبنای کارها بایستی پیشبرد اهداف انقلاب باشد. ما یک کشور انقلابی هستیم، ما انقلاب کردهایم، این مردم انقلاب کردهاند، جان دادهاند، تلاش کردهاند، سالهای سال زحمت کشیدهاند، با این همه خطر مواجه شدهاند و برخورد کردهاند و ایستادگی کردهاند برای خاطر اهداف انقلاب و مبانی انقلاب؛ باید برای این اهداف کار کرد؛ تلاش و هدف بایستی این باشد و با آن اهداف تطبیق بکند.
دیگران باید از تجربههای شما استفاده کنند. خب حالا یک تجربه را من بخصوص یادداشت کردهام، حرفی است که من مکرّر [در گفتگو] با شماها و با مردم تکرار کردهام، حالا هم همان حرف را تکرار میکنم؛ این تجربه عبارت است از بیاعتمادی به غرب؛ آیندگان باید از این تجربه استفاده کنند. در این دولت معلوم شد که اعتماد به غرب جواب نمیدهد؛ به ما کمک نمیکنند و هر جا بتوانند ضربه میزنند؛ آنجایی که ضربه نمیزنند، آنجایی است که امکانش را ندارند؛ هر جا امکان داشتهاند ضربه زدهاند؛ این تجربهی بسیار مهمّی است. مطلقاً نبایستی برنامههای داخلی را به همراهی غرب موکول کرد و منوط کرد، چون قطعاً شکست میخورَد، قطعاً ضربه میخورَد. شماها هم هر جایی که کارهایتان را منوط کردید به [همراهی] غرب، ناموّفق ماندید؛ هر جایی که بدون اعتماد به غرب، خودتان قد عَلَم کردید و حرکت کردید موفّق شدید. نگاه کنید کار را؛ کارکرد دولتهای یازدهم و دوازدهم این جوری است. هر جا شما موضوعات را به توافق با غرب و به مذاکرهی با غرب و با آمریکا و مانند اینها موکول کردید، آنجا ماندید و نتوانستید پیش بروید؛ چون آنها کمک نمیکنند، دشمنی [میکنند]، دشمنند دیگر؛ هر جا شما از آنها قطع نظر کردید، خودتان راه افتادید و از شیوههای مختلف [استفاده کردید] -هزار راه وجود دارد و این جور نیست که یک راه [باشد]؛ نه، راههای مختلف وجود دارد؛ [اگر] انسانها فکر کنند، راههای گوناگونی برای زندگی شخصی و اجتماعی و مدیریّتی پیدا خواهند کرد- هر جا این جوری حرکت کردید، پیشرفت کردید.
#آخرین_دیدار_رئیسجمهور
#مقرری
#صفحه_دوم
#دوشنبه ۵/۱۱
صفحه سوم بیانات در آخرین دیدار رئیسجمهور و هیئت دولت دوازدهم
۱۴۰۰/۵/۶
در [مورد] همین مذاکرات اخیر هم بد نیست یک جملهای گفته بشود؛ آقایان هم غالباً در جریان مسائل هستید. در همین مذاکراتی که اخیراً در جریان بود، خب این همه دیپلماتهای ما زحمت کشیدند، بعضی از دیپلماتهایمان واقعاً در این قضیّه خوب ظاهر شدند، [امّا] آمریکاییها بر سر موضع عنادآمیز خودشان محکم ایستادند و یک قدم جلو نیامدند. روی کاغذ یا در مقام وعده میگویند بله، ما تحریمها را برمیداریم، [امّا] برنداشتند و برنمیدارند هم؛ شرط میگذارند؛ میگویند اگر میخواهید تحریمها برداشته بشود، باید الان در همین توافق یک جملهای را بگنجانید که این جمله به معنای آن باشد که بعداً باید دربارهی این موضوعات با شما صحبت کنیم و توافق کنیم؛ اگر چنانچه این جمله را نگنجانید ما الان با همدیگر توافقی نخواهیم داشت. این جمله چیست؟ این جمله یک بهانهای است برای مداخلات بعدی؛ دربارهی خود برجام، تمدید برجام، دربارهی مسائل گوناگون، دربارهی موشک، دربارهی منطقه، که اگر شما بعداً گفتید که نه من در این مورد بحث نمیکنم یا مثلاً سیاست کشور اجازه نمیدهد یا مجلس اجازه نمیدهد، خواهند گفت خیلی خب شما نقض کردید، پس هیچ، توافق بیتوافق. الان روش اینها و سیاست اینها این است؛ کاملاً ناجوانمردانه و خباثتآلود برخورد میکنند و هیچ اِبائی هم از اینکه آنچه را قول دادند نقض کنند ندارند؛ هیچ.
یک بار توافقها را نقض کردند و کاملاً بیهزینه نقض کردند. و الان هم که [به آنها] گفته میشود شما بایستی قول بدهید، تضمین بدهید که نقض نمیکنید، میگویند نه، ما تضمین نمیدهیم؛ این را الان صریح به دوستان ما و به دیپلماتهای ما میگویند که ما تضمین نمیدهیم نقض نکنیم؛ نمیتوانیم چنین تضمینی بدهیم. اینها این جوری هستند. این تجربه است؛ این تجربه [است برای] دولت آینده، دولتمردان آینده، مردان فعّال در صحنه؛ مردان فعّال در صحنهی سیاسی -ممکن است کسی جزو مسئولین دولتی هم نباشد امّا در عرصهی سیاسی فعّال باشد- باید همیشه این را در نظر داشته باشند؛ این تجربهی بسیار مهمّی است که ما در این دولت و همیشه -البتّه این تجربه را این دولت بیشتر داشت- پیدا کردیم و فهمیدیم.
امیدواریم که خداوند متعال کمک کند. وقت تمام شد؛ [البتّه] حرف هست، حرف برای گفتن زیاد است، منتها دیگر مجال نیست؛ یک مقداری از وقت مقرّرمان هم گذشت. امیدواریم که انشاءالله خداوند به همهی دوستان و برادران کمک کند و توفیق بدهد که در هر جا که هستند بتوانند به وظایف دینی و انقلابیشان عمل کنند، و هر جا هستند به معنای واقعی کلمه انقلابی باقی بمانند و برای پیشرفت به سمت اهداف انقلاب انشاءالله کار کنند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
#آخرین_دیدار_رئیسجمهور
#مقرری
#صفحه_سوم
بازشناسی هدف قیام امام حسين علیهالسلام
🔹 اصل قضیه در باب نهضت امام حسين علیهالسلام
البته دوران تاریخ، اوقات مختلفی است. گاهی شرایط آماده است و گاهی آماده نیست. زمان امام حسین آماده بود، زمان ما هم آماده بود. امام همان کار را کرد. هدف یکی بود. منتها وقتی انسان به دنبال این هدف راه میافتد و میخواهد علیه حکومت و مرکز باطل قیام کند، برای اینکه اسلام و جامعه و نظام اسلامی را به مرکز صحیح خود برگرداند، یک وقت است که وقتی قیام کرد، به حکومت میرسد؛ این یک شکل آن است - در زمان ما بحمداللَّه اینطور شد - یک وقت است که این قیام، به حکومت نمیرسد؛ به شهادت میرسد.
آیا در این صورت، واجب نیست؟ چرا؛ به شهادت هم برسد واجب است. آیا در این صورتی که به شهادت برسد، دیگر قیام فایدهای ندارد؟ چرا؛ هیچ فرقی نمیکند. این قیام و این حرکت، در هر دو صورت فایده دارد - چه به شهادت برسد، چه به حکومت - منتها هرکدام، یک نوع فایده دارد. باید انجام داد؛ باید حرکت کرد.
این، آن کاری بود که امام حسین انجام داد. منتها امام حسین آن کسی بود که برای اوّلین بار این حرکت را انجام داد. قبل از او انجام نشده بود؛ چون قبل از او - در زمان پیغمبر و امیرالمؤمنین - چنین زمینه و انحرافی به وجود نیامده بود، یا اگر هم در مواردی انحرافی بود، زمینه مناسب و مقتضی نبود. زمان امام حسین، هر دو وجود داشت. در باب نهضت امام حسین، این اصلِ قضیه است.
پس میتوانیم اینطور جمعبندی کنیم، بگوییم: امام حسین قیام کرد تا آن واجب بزرگی را که عبارت از تجدید بنای نظام و جامعه اسلامی، یا قیام در مقابل انحرافات بزرگ در جامعه اسلامی است، انجام دهد. این از طریق قیام و از طریق امر به معروف و نهی از منکر است؛ بلکه خودش یک مصداق بزرگِ امر به معروف و نهی از منکر است. البته این کار، گاهی به نتیجه حکومت میرسد؛ امام حسین برای این آماده بود. گاهی هم به نتیجه شهادت میرسد؛ برای این هم آماده بود.
🔹 خداحافظی با اسلام با وجود حاکمی چون یزید
ما به چه دلیل این مطلب را عرض میکنیم؟ این را از کلمات خود امام حسین به دست میآوریم. من در میان کلمات حضرت ابیعبداللَّه علیهالسلام، چند عبارت را انتخاب کردهام - البته بیش از اینهاست که همه، همین معنا را بیان میکند - اوّل در مدینه؛ آن شبی که ولید حاکم مدینه، حضرت را احضار کرد و گفت: معاویه از دنیا رفته است و شما باید با یزید بیعت کنید! حضرت به او فرمود: باشد تا صبح، «ننظر و تنظرون اینا احق بالبیعة و الخلافه» (۷) برویم فکر کنیم، ببینیم ما باید خلیفه شویم، یا یزید باید خلیفه شود! مروان فردای آن روز، حضرت را در کوچههای مدینه دید، گفت: یا اباعبداللَّه، تو خودت را به کشتن میدهی! چرا با خلیفه بیعت نمیکنی؟ بیا بیعت کن، خودت را به کشتن نده؛ خودت را به زحمت نینداز!
حضرت در جواب او، این جمله را فرمود: «اناللَّه و انا الیه راجعون و علیالاسلام السّلام، اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید» (۸)؛ دیگر باید با اسلام، خداحافظی کرد و بدرود گفت؛ آن وقتی که حاکمی مثل یزید بر سر کار بیاید و اسلام به حاکمی مثل یزید، مبتلا گردد! قضیه شخص یزید نیست؛ هرکس مثل یزید باشد. حضرت میخواهد بفرماید که تا به حال هرچه بود، قابل تحمّل بود؛ اما الان پای اصل دین و نظام اسلامی در میان است و با حکومت کسی مثل یزید، نابود خواهد شد. به این که خطر انحراف، خطر جدّی است، اشاره میکند. مسأله، عبارت از خطر برای اصلِ اسلام است.
حضرت ابی عبداللَّه علیهالسّلام، هم هنگام خروج از مدینه، هم هنگام خروج از مکه، صحبتهایی با محمّدبن حنفیه داشت. به نظر من میرسد که این وصیّت، مربوط است به هنگامی که میخواست از مکه خارج شود. در ماه ذیحجّه هم که محمدبن حنفیه به مکه آمده بود، صحبتهایی با حضرت داشت. حضرت به برادرش محمد بن حنفیه، چیزی را به عنوان وصیّت نوشت و داد.
🔹 واجبی که قبل از امام حسین علیهالسلام انجام نشده بود
آن جا بعد از شهادت به وحدانیّت خدا و چه و چه، به اینجا میرسد: «و انی لم اخرج اشرا ولا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً»؛ یعنی کسانی اشتباه نکنند و تبلیغات چی ها تبلیغ کنند که امام حسین هم مثل کسانی که این گوشه و آن گوشه، خروج میکنند برای این که قدرت را به چنگ بگیرند - برای خودنمایی، برای عیش و ظلم و فساد - وارد میدان مبارزه و جنگ میشود! کار ما از این قبیل نیست؛ «و انّما خرجت لطلبالاصلاح فی امّة جدّی» (۹). عنوان این کار، همین اصلاح است؛ میخواهم اصلاح کنم. این همان واجبی است که قبل از امام حسین، انجام نگرفته بوده است.
#نهضت_عاشورا
#هدف_قیام
#مقرری
#صفحه_ششم
بيانات حضرت آقا در خطبههای نمازجمعه ۱۳۷۴/۳/۱۹
💚@thamenbuinzahra1💚
دوشنبه ۸ شهریور
🔰 تأثیرات نهضت عاشورا در تاریخ اسلام
راه حسين(عليه السلام)؛ يعنى نترسيدن از خصم و تن دادن به مبارزه
آنچه که من امروز میخواهم عرض کنم این است: شما برادران و خواهران عزیز و همه ملت بزرگ ایران باید بدانید که کربلا الگوی همیشگی ماست. کربلا مثالی است برای اینکه در مقابل عظمت دشمن، انسان نباید دچار تردید شود. این، یک الگوی امتحان شدهاست. درست است که در روزگار صدر اسلام، حسین بن علی علیهالسّلام، با هفتاد و دو نفر به شهادت رسید؛ اما معنایش این نیست که هرکس راه حسین علیه السّلام را میرود و همه کسانی که در راه مبارزهاند، باید به شهادت برسند؛ نه. ملت ایران، بحمداللَّه امروز راه حسین علیه السّلام را آزمایش کرده است و با سر بلندی و عظمت، در میان ملتهای اسلام و ملتهای جهان، حضور دارد. آنچه که شما پیش از پیروزی انقلاب انجام دادید و رفتید، راه حسین علیه السّلام؛ یعنی نترسیدن از خصم و تن دادن به مبارزه با دشمن مسلّط بود. در دوران جنگ نیز همینطور بود. ملت ما میفهمید که در مقابل او، دنیای شرق و غرب و همه استکبار ایستاده است؛ اما نترسید. البته ما شهدای گرانقدری داریم. عزیزانی را از دست دادیم. عزیزانی از ما، سلامتیشان را از دست دادند و جانباز شدند. عزیزانی، چند سال را در زندانها گذراندند. عدّهای هنوز هم در زندان بعثیها هستند. اما ملت با این فداکاریها به اوج عزّت و عظمت رسیده است؛ اسلام عزیز شده است؛ پرچم اسلام بر افراشته شده است. این، به برکت آن ایستادگی است.
درسی که ما باید از محرم و صفر بگیریم
در ایام محرّم و صفر، ملت عزیز ما باید روح حماسه را، روح عاشورایی را، روح نترسیدن از دشمن را، روح توکّل به خدا را، روح مجاهدت فداکارانه در راه خدا را، در خودشان تقویت کنند و از امام حسین علیهالسّلام مدد بگیرند. مجالس عزاداری برای این است که دلهای مارا با حسینبنعلی، علیه السّلام و اهداف آن بزرگوار نزدیک و آشنا کند. یک عدّه کج فهم نگویند که «امام حسین علیه السّلام شکست خورد.» یک عده کج فهم نگویند که «راه امام حسین علیه السّلام معنایش این است که همه ملت ایران کشته شوند.» کدام انسان نادانی، چنین حرفی را ممکن است بزند؟! یک ملت از حسینبنعلی علیهالسّلام باید درس بگیرد. یعنی از دشمن نترسد؛ به خود متّکی باشد؛ به خدای خود توکّل کند؛ بداند که اگر دشمن با شوکت است، این شوکت، ناپایدار است. بداند اگر جبهه دشمن، به ظاهر گسترده و قوی است، اما توان واقعیاش کم است. مگر نمیبینید که نزدیک چهارده سال است که دشمنان خواستهاند جمهوری اسلامی را از بین ببرند و نتوانستهاند! این چیست جز ضعف آنها و قدرت ما؟ ما قوی هستیم. ما به برکت اسلام، قدرت داریم. ما به خدای بزرگ متوکّل و متّکی هستیم. یعنی نیروی الهی را با خودمان داریم. دنیا در مقابل چنین نیرویی نمیتواند بایستد.
#نهضت_عاشورا
#تأثیرات_نهضت_عاشورا
#مقرری
#صفحه_سوم
صفحه ۲۲ و ۲۳ پیدیاف نهضت عاشورا
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم ۱۳۷۱/۴/۱۰
پنجشنبه ۱۸ شهریور
بیانات رهبر انقلاب در نخستین دیدار هیئت دولت سیزدهم
۱۴۰۰/۰۶/۰۶
انصافاً آمریکا در پشت صحنهی دیپلماسی، یک گرگ درنده است؛ ظاهر، دیپلماسی است و لبخند و حرف زدن و حرفهای گاهی اوقات حقبهجانب ادا کردن، امّا باطن قضیّه یک گرگ، یک گرگ وحشیِ درنده که در خیلی از جاهای دنیا انسان مشاهده میکند؛ البتّه گاهی گرگ، گاهی روباهِ حیلهگر؛ به شکلهای مختلف درمیآید. یک مظهرش امروز وضعیّت افغانستان است. افغانستان کشور برادر ما است؛ همزبان، همدین، از لحاظ فرهنگی همفرهنگ؛ و واقعاً مشکلات افغانستان و مصیبتهای افغانستان انسان را بشدّت متأثّر میکند. این حوادثی که دارد پیدرپی پیش میآید، این حادثهی روز پنجشنبه(۵) این کشتارها، این مشکلات، این سختیهایی که اینها میکشند، اینها کار آمریکا است. بیست سال آمدند افغانستان را اشغال کردند و در این بیست سال انواع و اقسام ظلمها را به افغانها کردند؛ مجلس عزایشان را، مجلس عروسیشان را بمباران کردند، جوانهایشان را کشتند، عناصر فراوانی از اینها را بیجهت به زندانهای گوناگون انداختند، دهها برابر -چندده برابر- تولید موادّ مخدّر را در افغانستان افزایش دادند؛ این کارها را کردند، یک قدم هم برای پیشرفت افغانستان برنداشتند؛ یعنی افغانستان امروز از لحاظ پیشرفتهای مدنی و پیشرفتهای عمرانی و مانند اینها از آن زمان اگر عقبتر نباشد جلوتر نیست؛ یعنی هیچ کار نکردند. حالا هم که دارند میروند با این فضاحت [همراه است]؛ وضع فرودگاه کابل، این اجتماع مردم و این مشکل. آن کسانی از افغانها را که میبرند -آن کسانی که در این سالهای طولانی بهاصطلاح با اینها همکاری میکردند- و میخواهند از افغانستان خارج کنند، گزارشهایی وجود دارد که وضع آنجایی که اینها را میبرند از افغانستان بدتر است؛ مشکلات فراوان در آن مراکزی که اینها را دارند آنجا اسکان میدهند [وجود دارد]؛ این وضع آمریکا است.
به هر حال در مورد افغانستان ما طرفدار ملّت افغانیم؛ دولتها میآیند و میروند؛ انواع و اقسام دولتها در این سالها در افغانستان سر کار آمدهاند. دولتها میآیند و میروند، آن که باقی میماند ملّت افغانستان است؛ ما طرفدار ملّت افغانستان هستیم. نوع رابطهی ما با دولتها هم به نوع رابطهی آنها با ما بستگی دارد. و امیدواریم که انشاءالله خدای متعال خیر مقدّر بفرماید برای مردم افغان و آنها را از این وضعیّت نجات بدهد و انشاءالله وضعشان را به بهترین وجهی قرار بدهد و تفضّلات خودش را بر آنها نازل کند و بر ما انشاءالله.
دعا میکنیم خداوند ملّت ایران را موفّق کند؛ مشکلات را برطرف کند و دعا میکنیم که شما مسئولین محترمِ دولتِ جدید در کارهایی که در پیش گرفتهاید موفّق بشوید، بر مشکلات فائق بیایید، بتوانید انشاءالله آنچه را گفتید عمل کنید و مردم را از مشکلاتشان خلاص کنید و مردم را از خودتان راضی کنید انشاءالله. رضایت مردم انشاءالله رضایت خداوند متعال را هم در پی خواهد داشت؛ نیّتهای خالص و نیّت خدمت، نیّت خدایی انشاءالله به شما کمک خواهد کرد. رحمت خدا بر شهدای عزیزمان، رحمت خدا بر امام بزرگوارمان و رحمت خدا بر همهی بندگانی که در راه حق و برای خدا کار کردند و تلاش کردند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
#دولت_سیزدهم
#مقرری
#صفحه_نهم
پنجشنبه ۱۱ آذر
مبارزه میزا کوچک خان با روسها، انگلیسها و عوامل رضاخان
امروز رسانههای غربی با برنامهریزیهای میلیاردی، در تبلیغات رسانهای خود - چه در تلویزیونشان، چه در رادیوشان، چه در مصاحبههایی كه دائماً میكنند و متأسّفانه بعضی از عناصر داخلی هم فریب آنها را میخورند و اسیر و نوكر آنها میشوند؛ حرفهایی كه آنها مایلند، اینها بر زبان جاری میكنند - میكوشند تا به شما جوانان ایرانی تفهیم كنند كه یك ظرف خالی هستید و مظروف ندارید؛ مظروف شما را ما باید بدهیم؛ ما باید این ظرف را پُر كنیم؛ شما امروز این مایه را ندارید، دیروز هم نداشتید، طبعاً فردا هم نخواهید داشت! تاریخ شما را هم منكر میشوند؛ میخواهند گذشتهی شما را هم زیر پا لگد كنند؛ نه فقط تاریخِ قدیمِ چند صدساله را، بلكه تاریخِ بیستسالهی اخیر را هم میخواهند زیر پا لگد كنند و آن را انكار نمایند. آنها میخواهند فرهنگسازی و الگوسازی كنند؛ آنها میخواهند جوان ایرانی و نسل نوی ایرانی، یك نسل تحقیرشدهی توسریخور باشد تا بتوانند روی او سوار شوند و به او دیكته كنند و آن كاری را كه آنها میخواهند، انجام دهد. برای اینكه كسی را به زیر مهمیز بكشند، بهترین راه این است كه بگویند تو چیزی نیستی، تو كسی نیستی و گذشتهای نداری. مفاخر یك ملت را انكار میكنند، برای اینكه او احساس كند چیزی نیست.
میرزا كوچك، مرد تنهایی بود كه به دو قدرت بزرگ آن روز دنیا- یعنی روسها و انگلیسیها- یك نهی بزرگ گفت. نه با روسها ساخت، نه با انگلیسیها؛ اما در كنار او كسانی بودند كه میخواستند با دستگاه حكومتِ آن روز- بعد هم با رضا خان كه تازه میخواست سرِ كار بیاید- مبارزه كنند، اما به روسها پناه میبردند؛ به باكو رفتند و بندوبستهایشان را كردند و به ایران برگشتند و سرسپردهی آنها شدند. اما میرزا كوچكخان قبول نكرد و حاضر نشد سازش كند؛ او، هم با انگلیسیها جنگید، هم با قزّاقهای روس جنگید، هم با لشكر رضاخانی- و قبل از رضا خان، آن كسانی كه بودند- مبارزه كرد؛ با احسان اللّه خان و دیگران هم كنار نیامد. وقتی جوان گیلانی سرِ قبر میرزا كوچكخان میرود و میبیند این مرد تنها، این مرد باایمان و باصفا، اگرچه در وسط جنگلهای گیلان در مظلومیت مُرد، اما شخصیت خودش را در تاریخ ایران تثبیت كرد؛ مُرد، اما یك مشعل شد. ما در دوران مبارزهی خودمان، هر وقت نام میرزا كوچكخان را به یاد میآوردیم و شرح حال او را میخواندیم، نیرو میگرفتیم. او از همت و اراده و شخصیت و هویّت خود خرج كرد، برای اینكه به یك نسل هویّت و شخصیت و نیرو و اراده ببخشد. این بسیار ارزش دارد. امثال او تعدادی بودند كه در غربت مبارزه كردند، در غربت هم مُردند؛ اما میبینید كه امروز غریب نیستند. جریان تاریخ، جریان عجیبی است. نگذاشت و نخواهد گذاشت شیخ فضلاللّهها و میرزا كوچكخانها و خیابانیها و امثال اینها، همچنان كه غریب مُردند، غریب بمانند. دشمنان میخواهند این مفاخر را از دست جوان ایرانی بگیرند.
۱۳۸۰/۰۲/۱۲
بیانات در دیدار جوانان و فرهنگیان در مصلّای رشت
#مقرری
#میرزا_کوچکخان
#صفحه اول #یکشنبه ۱۱ اردیبهشت
بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان
۱۴۰۱/۰۲/۰۶
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی برای من مایهی خرسندی و خوشحالی است دیدار حضوری با شما ــ جلسهای بعد از دو سال محرومیّت از این جلسهی شیرین و صمیمی ــ و همچنین سخنرانیهایی که انجام گرفت. البتّه این را من بگویم که بعضی از آقایان چون خیلی تندتند صحبت کردند ــ بجز آخرین نفر، آقای پناهی که یک مقداری با طمأنینه صحبت کردند و من حرفها را بیشتر فهمیدم، دوستان دیگر خیلی تند صحبت کردید ــ من یک نکاتی را فهمیدم، نکاتی را هم نفهمیدم؛ باید آن نوشتهتان را حتماً به من بدهید تا من بعد آنها را نگاه کنم.
آنچه من میخواهم در آن مورد فقط یک کلمهی کوتاه عرض کنم و بعد وارد بحث خودمان بشویم، این است که مجموع این مطالبی که گفتید، حرفهای دلی است؛ حرفهای دل است و انسان دوست میدارد بشنود این حرفها را، منتها خیلی از این سؤالات پاسخهای قانعکننده دارد؛ خیلی از این انتقادها پاسخهای حلکنندهی مشکل دارد؛ این جور هم نیست که واقعاً این اشکالی که حالا به ذهن خودتان یا مجموعهتان رسیده و اینجا بیان کردید، این واقعاً یک بنبست باشد؛ نه، خیلی از اینها پاسخ دارد. البتّه در صحبتهای شما پیشنهادهایی هم بود که ممکن است بعضی از آن پیشنهادها واقعاً عملی و امکانپذیر باشد لکن عمده اشکال و انتقاد بود. در خیلی از اشکالها و انتقادها ــ نمیگویم همه ــ مشکل ما این است که شماها با مسئولین مربوطه گفت و شنود ندارید؛ این باید حل بشود.
خب من ــ صحبت حالا نیست، صحبت چهل سال پیش است ــ هر هفته یک روز میرفتم دانشگاه تهران ــ بدون استثناء ــ و دانشجوها جمع میشدند سؤالاتشان را مطرح میکردند، من جواب میدادم؛ خیلی از گرهها باز میشد، خیلی از عقدهها حل میشد. یک جاهایی هم بود که اشکال، پاسخ نداشت؛ ما میفهمیدیم که مثلاً بایستی برویم یک کاری بکنیم. این را یک جوری باید درست کرد. من خب سفارش کردم به مسئولین؛ هم وزرا باید بیایند با شماها صحبت کنند، هم مسئولین دستگاههای مختلف ــ حالا مثلاً اسم ستاد کل آورده شد، اسم سپاه آورده شد ــ خب بیایند حرف بزنند، بیایند بگویند. خیلی از این حرفها قابل توضیح است. بله، یک جاهایی هم ممکن است قابل توضیح نباشد، خب طرف مقابل میفهمد که باید برود یک کاری بکند، اقدامی بکند. این یک نکتهای بود که خواستم این را عرض بکنم که به این معنا توجّه داشته باشید.
و ضمناً حالا صحبت مجلس شد و اعتراض به مجلس و درخواست از من که عنوان انقلابیگری را از این مجلس پس بگیرم.(۲) خب [نمایندگان] این مجلس، خیلیهایشان همین جوانهای دیروز در جایگاه شما هستند؛ یعنی خیلیشان جوانهایی هستند که چند سال قبل از این مثل شما میآمدند میایستادند، انتقاد میکردند، حرف میزدند، اشکال میکردند؛ انقلابیاند، این جور نیست که انقلابی نباشند. من البتّه یکایک را که نمیشناسم، [بلکه] روی مجموعه قضاوت میکنم؛ مجموعه بد نیست، خوب است؛ هم در دولت، هم در مجلس و در بعضی از بخشهای دیگر، مجموعه خوب است. حالا ممکن است بر بعضیها یک اشکالاتی وارد باشد.
به هر حال من امروز از حرفهای شما لذّت بردم، این را بدانید؛ از اینکه شماها مینشینید، فکر میکنید، جوانب مسائل را مطالعه میکنید، به یک نتیجهای میرسید و اینجا با صراحت بیان میکنید، این برای من چیز مطلوب و مفیدی است.
و امّا مطالبی که من میخواهم عرض بکنم؛ اوّلین مطلب یک کلمه موعظه است، میخواهم به شما عزیزان یک موعظه بکنم. امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) در نامهای که به فرزند عزیز خودش امام حسن نوشت،(۳) نوشته است که «اَحیِ قَلبَکَ بِالمَوعِظَه»؛ دلت را با شنیدن موعظه زنده کن! این را امیرالمؤمنین میگوید، آن هم به کسی مثل امام حسن، فرزند بزرگش، فرزند محبوبش؛ و جالب است بدانید این نامه را امیرالمؤمنین در راه برگشت از صفّین در آن بحبوحهی مسائل گوناگونی که روی سر ایشان ریخته بود نوشته؛ نامهای که در نهجالبلاغه است، بد هم نیست که مراجعه کنید، نگاه کنید بخوانید. اَحیِ قَلبَکَ بِالمَوعِظَه؛ حالا موعظه لازم است.
#مقرری
#دیدار_با_دانشجویان
#صفحه پنجم #چهارشنبه ۱۸ خرداد
۱۴۰۱/۰۳/۰۴
بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی
یکی از کارهایی که فرماندهان نظامی مراقبند که در میدان جنگ انجام نگیرد پهلو دادنِ به دشمن است؛ مراقب باشیم پهلو به دشمن ندهیم. خب، این حالا راجع به مسائل کلّی مجلس.
ما گفتیم «مجلس انقلابی»! یک عدّهای خوششان نیامد؛ ولی ما حقیقت را گفتیم؛ حالا بعضیها خوششان میآید، بعضیها خوششان نمیآید عیبی ندارد. حقیقت همین بود که این مجلس با شعارهای انقلاب تشکیل شد؛ مردم نگاه کردند، گزینههایی را انتخاب کردند که حرکتشان، جهتگیریشان، شعارشان، حرفشان، حرف انقلاب بود؛ پس مردم هم طرفدار همین گرایش و همین حرکتی هستند که شما عنصر انقلابی در شهر خودتان، در منطقهی خودتان شعارش را دادید، حرفش را زدید. بنابراین مجلس انقلابی یعنی این دیگر. شعارهای انقلاب به نفع کشور است؛ بر خلاف کسانی که میخواهند وانمود کنند که انقلاب برای کشور دردسر است، نه بعکس، انقلاب و شعارهای انقلابی و آرمانهای انقلابی ــ که البتّه هنوز به آرمانها نرسیدهایم؛ امّا توجّه به این آرمانها و رفتن به سمت این آرمانها ــ درمان دردهای کشور است؛ دردسر نیست، رفع دردسر است؛ انقلاب این جوری است. خب حالا البتّه در فضای مجازی، در فلان روزنامه، در فلان نوشته، کسی یک عقیدهای دارد میگوید عیب ندارد بگویند امّا حقیقت قضیّه همین است که حرکت، حرکت انقلابی بود، مجلس هم انقلابی است.
البتّه برادران عزیز، خواهران عزیز! یک نکتهی اساسی انقلابی ماندن است. ببینید جلسه، جلسهی صمیمی و خصوصی است دیگر، جلسهی برادرانه است. الان کاملاً جلوی چشم بنده هست که کسانی بودند که مثلاً سال ۵۸ ــ که بنده عضو شورای انقلاب بودم و آن وقتها هنوز رئیسجمهور هم نبودم ــ میآمدند پیش ما که حالا خودمان جزو بچّههای انقلاب بودیم و مثلاً با سوابق مبارزاتی فلان، مینشستند حرفهایی میزدند تند، داغ، آتشین که ما چشممان خیره میماند که اینها چه کسانی هستند دیگر! یعنی به تعبیر فرنگیمآبها سوپر انقلابی؛ بعد برگشتند و انقلابی نماندند. همان افراد با آن شیوهی برخورد، با آن شیوهی نگاه، نتوانستند خط را ادامه بدهند، طاقت نیاوردند. ببینید حقیقت قضیّه این است که طاقت نیاوردند! اینکه کسی بخواهد وانمود کند که ما نگاه کردیم، دیدیم این انتخاب بهتر از آن انتخاب است؛ نخیر، این حرفها نیست. رفتن در این راه، ماندن در این راه طاقت میخواست، طاقت نیاوردند. اگر من حافظهام خطا نکرده باشد، امام (رضوان الله علیه) راجع به سورهی هود، این آیهی شریفه که [میفرماید:] «فَاستَقِم کَما اُمِرتَ وَمَن تابَ مَعَک»،(۸) هم خودت استقامت کن و ایستادگی کن در این راه، هم کسانی که با تو به سمت خدا حرکت کردند، آنها ایستادگی کنند، به نظرم این جور میآید ــ نشده مراجعه کنم ــ فرمودند اینکه حضرت رسول فرمودند «شَیَّبَتنی سورَةُ هود»،(۹) این آیه این بزرگوار را پیر کرد؛ این آیه پیر کرد؛ این قدر سخت است! فَاستَقِم کَما اُمِرت؛ بِایست، بمان، ادامه بده راه را. خب، پس ببینید مشکلتر از انقلابی بودن و گرایش انقلابی داشتن، انقلابی ماندن است؛ چه فرد، چه جمع، که کلّ مجلس باشد.
خب حالا انقلابی چیست؟ من چند تا شاخص برای نمایندهی انقلابی عرض کردم. شماها الحمدلله موفّقید دیگر، خدای متعال به شما توفیق داده، در مجلس هستید، دارید کارهای خوبی میکنید؛ این گزارش جناب آقای قالیباف را هم من شنیدم. البتّه هم در بیرون، این نمایشگاه را و این بهاصطلاح تصویرهایی را که همین گزارش را توضیح میداد نگاه کردیم،(۱۰) هم گزارشهایی که قبلاً دست من رسیده، همینهایی را که ایشان در این گزارشها گفتند دیدیم؛ بحمدالله مشغولید لکن در عین حال تذکّر خوب است. بدانیم اگر بخواهیم نمایندهی انقلابی بمانیم چه کار کنیم. من چند نکته را اینجا نوشتهام.
اوّلش سادهزیستی است؛ اسیر تجمّلات و اعیانمنشی و امثال اینها نشدن؛ شما قبل از اینکه بیایید در مجلس، یک جور زندگیای داشتید؛ حالا که آمدید مجلس، نباید فکر کنید که دیگر حالا ما نمایندهایم، مثلاً باید این جوری زندگی کنیم؛ نخیر؛ سادهزیست، همان زندگی معمولیای که داشتید، همان را ادامه بدهید. یکیاش امانتداری است؛ امانتداری خیلی مهم است؛ این آیهای که این قاری عزیزمان اینجا خواند: اِنّا عَرَضنَا الاَمانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَ الاَرضِ وَ الجِبالِ فَاَبَینَ اَن یَحمِلنَها وَ اَشفَقنَ مِنها وَحَمَلَهَا الاِنسان،(۱۱) انسان امانت را قبول کرده، امانت الهی را. بخشی از این امانت الهی همینی است که الان دست شما است. بخشی از آن امانت، همینی است که الان در اختیار شما است! این امانت را باید درست حفظ کنید.
#مقرری
#نمایندگان_مجلس