eitaa logo
ثقلین🏴
204 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
4هزار ویدیو
41 فایل
💫 *دختران زهرایی پسران علوی*💫 😍🌸 *اللهم_عجل_لولیک_الفرج*🌸😍 *به لطف حضرت فاطمه (سلام الله علیها ) فاطمی ام*🧕 *به لطف حضرت علی (علیه السلام ) علوی ام*🧔 *کپی باذکر صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در فرج آقا و مولایمان آزاده*. 🌹@thaqalain🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اللّٰھم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2_144145974893140288.mp3
11.81M
❥✺﷽ ✺ 'علیه‌السلام' در 🎤حاج میثم ‌مطیعی 🏴🏴🏴🏴🏴
اللّٰھم‌‌العن‌قتله‌أمیرالمؤمنین
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم✨🌹
8026019990392.mp3
4.27M
🍃 تند خوانی جزء بیستم قرآن کریم 🕰زمان: ۳۳ دقیقه 🎤 استاد معتز آقایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍸مشروب خورده بود و مست کرده بود و داد و فریاد می کشید، رسید به تابلو هیئت ما، شب اول قدر بود، با همون شیشه که دستش بود محکم زد و تابلو هیئت مارو شکست... 😔و شروع کرد به فحش دادن و هی می گفت جمع کنین این بساطتون روووو ❌❌ (این داستان واقعی...)❌❌ به بچه ها گفتم کاریش نداشته باشین بذارین بره... مست متوجه نیست... بعضیا با صدای آروم بهش فحش میدادن!!!😐 نمیدونم چرا ولی یاد سفارش امام صادق افتادم که برای گناهکار دعا کنین هدایت شه (با خودم گفتم چقدر سخته بخدااا آدم اذیت بشه ازشون فحش بخوره و بعدش هم دعا کنه؟!!!) با این حال که سخت بود به بچه ها گفتم امشب براش دعا کنیم؟؟ 🤔 مسخره ام کردن که این مگه آدم میشه؟؟؟ گفتم : بیاییم توکل کنیم دعا کنیم ما وظیفه مون رو انجام بدیم دیگه، هااا؟ گفتن: بااااااااش😒 خیلی عجیب بود! یک روز نشد دوباره پیداش شد و منو پیدا کرد، بغض کرده بود و خیلی شرمنده😞 .... گفت من .... اضافی خوردم غلط کردم ، گفتم عزیزم به من ربطی نداره مجلس مال اهل بیت بوده ،،، زد زیر گریه گفت چطور جبران کنم؟؟؟ گفتم می تونی تابلو رو درست کنی؟! گفت آره که درست می کنم ، اصن یک شب شام هم می خوام بدم همرو قبوله؟ یه شب شام هیئت امام علی با من؟😢 گفتم چه عااالی شغلت چیه؟ گفت: برق ساختمون گفتم میای به جلسه ما؟؟؟ گفت نه تو نمیام جای من نیست... گفتم : هست پاشو بیا گفت : نه من یه گناهایی کردم که روم نمیشه... گفتم : اگر نیای تو جلسه شب قدر شامتم قبول نمی کنم🤨 گفت: باشه پس میام ولی زشت نیست من دست و صورتم خالکوبیه😰 گفتم : تو بیا میزبان من و رفیقام نیستیم که !!! خداست ... اومد ... خیلی عجیب شد اون شب ! صدای گریه این دوستمون از هممون بیشتر بود به پهنای صورت گریه میکرد 😭 بلند بلند فریاد میکشید خدایا غلط کردم، از صدای گریه اون بچه ها گریه می کردن😭😭 اون شب قدر گذشت.... بعد از دو سال اتفاقی دیدمش پشت فرمون پژو پارس، خیلی شاد و سرحال بود و بلند سلام کرد و گفت: حاجیییییی مشروب رو خیلی وقته گذاشتم کناااار نمازامو می خونم و عجیب برکتی افتاد تو کارم😎 مادرم همش داره برام دعا می کنه، الان می فهمم اون زندگی قبل شب قدر چقدر بازی کثیفی بود الان دو ساله زنده شدم .... ✅ این داستان واقعی بود و دوست داشتم باهات به اشتراک بذارم... آره رفیق هدایت دست خداست ولی یه جاهایی منو شما رو آزمایش می کنه با رفتارهای بقیه، فحش بدیم یا دعا کنیم براشون😊🍸مشروب خورده بود و مست کرده بود و داد و فریاد می کشید، رسید به تابلو هیئت ما، شب اول قدر بود، با همون شیشه که دستش بود محکم زد و تابلو هیئت مارو شکست... 😔و شروع کرد به فحش دادن و هی می گفت جمع کنین این بساطتون روووو ❌❌ (این داستان واقعی...)❌❌ به بچه ها گفتم کاریش نداشته باشین بذارین بره... مست متوجه نیست... بعضیا با صدای آروم بهش فحش میدادن!!!😐 نمیدونم چرا ولی یاد سفارش امام صادق افتادم که برای گناهکار دعا کنین هدایت شه (با خودم گفتم چقدر سخته بخدااا آدم اذیت بشه ازشون فحش بخوره و بعدش هم دعا کنه؟!!!) با این حال که سخت بود به بچه ها گفتم امشب براش دعا کنیم؟؟ 🤔 مسخره ام کردن که این مگه آدم میشه؟؟؟ گفتم : بیاییم توکل کنیم دعا کنیم ما وظیفه مون رو انجام بدیم دیگه، هااا؟ گفتن: بااااااااش😒 خیلی عجیب بود! یک روز نشد دوباره پیداش شد و منو پیدا کرد، بغض کرده بود و خیلی شرمنده😞 .... گفت من .... اضافی خوردم غلط کردم ، گفتم عزیزم به من ربطی نداره مجلس مال اهل بیت بوده ،،، زد زیر گریه گفت چطور جبران کنم؟؟؟ گفتم می تونی تابلو رو درست کنی؟! گفت آره که درست می کنم ، اصن یک شب شام هم می خوام بدم همرو قبوله؟ یه شب شام هیئت امام علی با من؟😢 گفتم چه عااالی شغلت چیه؟ گفت: برق ساختمون گفتم میای به جلسه ما؟؟؟ گفت نه تو نمیام جای من نیست... گفتم : هست پاشو بیا گفت : نه من یه گناهایی کردم که روم نمیشه... گفتم : اگر نیای تو جلسه شب قدر شامتم قبول نمی کنم🤨 گفت: باشه پس میام ولی زشت نیست من دست و صورتم خالکوبیه😰 گفتم : تو بیا میزبان من و رفیقام نیستیم که !!! خداست ... اومد ... خیلی عجیب شد اون شب ! صدای گریه این دوستمون از هممون بیشتر بود به پهنای صورت گریه میکرد 😭 بلند بلند فریاد میکشید خدایا غلط کردم، از صدای گریه اون بچه ها گریه می کردن😭😭 اون شب قدر گذشت.... بعد از دو سال اتفاقی دیدمش پشت فرمون پژو پارس، خیلی شاد و سرحال بود و بلند سلام کرد و گفت: حاجیییییی مشروب رو خیلی وقته گذاشتم کناااار نمازامو می خونم و عجیب برکتی افتاد تو کارم😎 مادرم همش داره برام دعا می کنه، الان می فهمم اون زندگی قبل شب قدر چقدر بازی کثیفی بود الان دو ساله زنده شدم .... ✅ این داستان واقعی بود و دوست داشتم باهات به اشتراک بذارم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_1986178145.mp3
11.65M
؟ عبادت اگر صحیح باشد ؛ در ما اُنس ایجاد خواهد کرد! یعنی، قلب ما، برای عباداتِ بعدی ، به تپش می‌اُفتد، منتظر می‌شود، و با رسیدن وقت عبادت، آرام می‌گیرد... # صوتی شجاعی ❤️🍃❤️🍃 ❤️🍃