❣️امام صادق علیه السلام
✨...مَنْ سَرَّهُ اَنْ يَكُونَ مِنْ اَصْحابِ الْقائِمِ فَلْيَنْتَظِرْ، وَلْيَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحاسِنِ الاَْخْلاقِ وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ.
✨ كسى كه مايل است جزء ياران حضرت مهدى(عج) قرار گيرد بايد منتظر باشد و اعمال و رفتارش در حال انتظار با تقوى و اخلاق نيكو توأم گردد
✍️[بحارالأنوار، ج 52، ص 140 .]
📍همیشه یادمون باشه:
با همه بدی ها و کم و کاستی هامون، با همه نامهربونی هامون، با همه بدی هامون...
☘یه نفر هست به فکرمونه
☘یه نفر هست بدون هییییییچ انتظاری، دوستمون داره
☘یه نفر هست توی سختی ها بدون منّت دستمون رو می گیره،
☘یه نفر هست همه چیزهای خوب رو برامون دعا می کنه.
💞 با وجود چنین کسی، ما نباید هییییییچ وقت احساس تنهایی کنیم.
❤️یا صاحب الزمان ❤️
هر درس از آگاهی بایستی در زندگی موردِ استفاده قرار گیرد.
این است معنیِ یادگیری.
اینگونه است که تغییر را حس خواهیم کرد.
درس های معنوی وقتی تبدیل به آگاهی می شوند که در لحظه لحظه ی زندگیمان نمود پیدا کنند.
این موضوع، نیاز به یک اهرم دارد.
در واقع آگاهی نیاز به اراده دارد.
درس های معنوی با قدرتِ اراده است که در زندگی به کار بسته می شوند.
اراده، یک بخشِ جدا ناپذیر از تغییر است.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
💌 #استغفار حمام نفس است همون طور که اگر کسی استحمام نکند دیگران و خودش از بوی او عذاب می کشند.
💚اگر کسی هم در طی روز استغفار نداشته باشه روحش گندیده میشه اون وقته که غم ،غصه،اضطراب،بی حوصلگی،عصبانیت،تنگ خلقی ،زود رنجی و حساسیت به سراغش می اد.
✨پیامبر می فرمودند: روی قلب من هم گردی مینشینه و من هر روز۷۰ بار استغفار می کنم تا این گرد از بین برود.
✅ذکر یا #غفور 💯 بار صبح و شب با توجه و روبه قبله به شما #قدرت و #آرامش میدهد.
💌غفور کسی است که نه تنها اشتباهات دیگران را می بخشد بلکه به روی خودش هم نمی آورد همون کاری که خداوند با ما می کند .
✅راهکار موثر برای درمان استرس و ترس و غصه و خوابها و خیالات پریشان
#استغفار و #صدقه است.
با این دو راهکار علاوه بر آرامش نفس ظرفیت آن نیز افزایش پیدا می کند.
سعی کنید برای دریافت رحمت و آرامش الهی همیشه نفستان را پاک نگه دارید و با طهارت و #وضو باشید.
#پای_درس_استادمحمدشجاعی
#پاکسازی_روح
▪️حــدیـثــانـه▪️
امام سجاد (عليه السلام) فرمودند👇
◾️لايَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ تَقوى وَكَيفَ يَقـِلُّ مايُتقَبَّلُ.
▪️كارى كه با تقوا همراه باشد اندك نيست، چگونه آنچه مقبول خـدا قرار گرفته، انـدك محسـوب شـود
📚 تحف العقول، صفحه 318.
#پارت_یازدهم
#سلام_بر_ابراهیم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
«ابراهیم هادی رزمنده ای با خصائص پوریای ولی.»
💢در مسابقات قهرمانی، ابراهیم نفر سوم شد.
🍃 پسری که حریف ابراهیم در مسابقات بود از خاطراتِ خودش با ابراهیم برایم تعریف می کرد.
او میگفت؛ یکی از پاهایم در مسابقه آسیب دیده بود. به ابراهیم گفتم؛ رفیق هوای مارو داشته باش! پایم آسیب دیده. 😑
ابراهیم هم گفت : باشه داداش چشم! 🙂
میدانستم شگرد ابراهیم، فن هایی بود که روی پا میزد. اما او اصلاً به پای من نزدیک نشد.
ولی من، در کمال نامردی به خاک زدمش و خوشحال از این پیروزی به فینال رفتم.
ابراهیم خیلی زود می توانست مرا شکست دهد اما این کار را نکرد. فکر میکنم او میخواست من برنده بشم!
او از شکست خودش ناراحت نبود، چون قهرمانی برای او تعریف دیگری داشت.
☘️اما توی فینال بااینکه حریفم دوست هم محله ای مون بود و میدونست پای من آسیب دیده، اما با اولین حرکت دقیقا همان پای من را گرفت. آه از نهاد من بلند شد، بعد هم مرا روی زمین زد. آن سال من دوم شدم و ابراهیم سوم اما من شک نداشتم حق ابراهیم، قهرمانی بود.
✍️کتاب سلام بر ابراهیم
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#پارت_دوازدهم
#سلام بر_ ابراهیم
💢پوریای ولی💢
🦋جوایز مسابقات قهرمانی باشگاه ها، هم جایزه نقدی بود، هم به انتخابی کشور می رفت.
ابراهیم خیلی خوب کشی میگرفت و همه ی حریفان خود را یکی یکی شکست داد.
من به رفقا میگفتم؛ مطمئن باشید امسال داش ابرام میره تیم ملی.
ابراهیم با اقتدار به فینال رفت.
حریف پایانی او آقای (محمود. ک) بود که همان سال قهرمان ارتش های جهان شده بود.
🍃قبل از شروع فینال به رختکن رفتم و با ابراهیم درمورد حریفش گفتم. مربی هم آخرین توصیه هارا به ابراهیم گوشزد کرد.
🍁ابراهیم سمت تشک رفت و به حریف خود با لبخند سلام کرد و دست داد. حریف ابراهیم چیزی در گوش او گفت و ابراهیم هم به نشانه تایید سرش را تکان داد.
🌱با سوت داور مسابقه شروع شد. ابراهیم خیلی بد کشی و همش دفاع میکرد. بیچاره مربی انقد داد زد و راهنمایی کرد که صداش گرفت.
✨حریف ابرهیم مرتب حمله میکرد و ابراهیم باخونسردی مشغول دفاع بود که در پایان سه اخطار از داور گرفت و باخت.
🍃وقتی داور دست حریف را بالا میبرد، ابراهیم خوشحال بود. انگار که خودش برنده شده! بعد هردو کشتی گیر همدیگه رو بغل کردند. 🎖️🏆
🥀از دست ابراهیم خیلی عصبانی بودم رفتم رخت کن و همش به سرش داد زدم و به بازویش مشت زدم.
بعداز نیم ساعت که آرام شدم از ورزشگاه زدم بیرون، حریف ابراهیم را دیدم که با لبخند سمت من آمد و سلام کرد.
من با عصبانیت جواب سلامش را داد و گفتم فرمایش؟ 😬
بدون مقدمه گفت؛ عجب رفیق با مرامی دارید. من قبل مسابقه به آقا ابرام گفتم شک ندارم که شما میبرید. اما هوای مارو داشته باش. مادر و برادرم بالا نشستند و کاری کن ما خیلی ضایع نشیم.
☘️بعد ادامه داد :نمیدونی مادرم چقد خوشحاله. راستش من تازه ازدواج کردم و به پول این مسابقه خیلی احتیاج داشتم. نمیدونی چقد خوشحالم😄
🌸اصلا نمیدونستم چی بگم. ودر راه همش به کار ابراهیم فکر می کردم.یاد تمرین های سخت ابراهیم که در این مدت کشیده بود افتادم.
(ابراهیم مانند پوریای ولی از خودگذشتگی کرده)
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
اصلی ترین محتوای اسلامی بر گرفته از آیات و روایات معتبر در کانال ثقلین 👇همراه با محتوای تولیدی نوجوانان پسندانه🌹
🌹@thaqalain🌹 کانال ثقلین در ایتا
کانال ثقلین در روبیکا 👇
┏━━━━━━ •ثقلین ✿ • ━━━━━━┓
🆔 https://rubika.ir/joing/CIDJGEDB0BSIPCMVDTBRUQIRIMAEMXQI
┗━━━━━━ • ✿ • ━━━━━━┛
*کپی باذکر صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در فرج آقا و مولایمان آزاده*.
هدایت شده از 🌹کانال شهید محمود رضا بیضایی
394_18285281884308.mp3
4.76M
🎧 #شنیدنی | کج رسانهها👆
خبرهای مربوط به ایران را با انواع و اقسام دروغهای حرفهای مخلوط میکنند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅بسیار مهم👆✅💫
🚩🚩🚩پیامی رسیده از ارباب دو عالم حسین علیه السلام
《قسمت دوم 》
ضمن عرض سلام ،خسته نباشید به محضر تک،تک، همه شما عاشقان اهلبیت وقرآن 🙏
سپاس از حضور سبز ،معنوی شما بزرگواران محترم👋
ان شاءالله عاقبت بخیر ومحشور باشید با اهلبیت سلام الله علیها💫🌺🍃
@thaqalain
https://rubika.ir/joing/CIDJGEDB0BSIPCMVDTBRUQIRIMAEMXQI
CQACAgQAAx0CR7uQigACM-9kW8wJVmhR10o92Y64CaV6dcE3DQACNBQAAl4j0VIpeCX6gqb5IS8E.mp3
5.13M
بهجایمنمتوکربلاقدمبزنید..💔
اربعین محرم
🦋💐💚💐 💐💚💐🦋
بدون_تو_هرگز 39
❣ "برمی گردم..."
🔷 وجودم آتش گرفته بود ... می سوختم و ضجه می زدم ... محکم علی رو توی بغل گرفته بودم ... صدای ناله های من بین سوتِ خمپاره ها گم می شد ...
از جا بلند شدم ... بین جنازه شهدا ... علی رو روی زمین می کشیدم ... بدنم قدرت و توان نداشت ...
🌷 هر قدم که علی رو می کشیدم ... محکم روی زمین می افتادم ... تمام دست و پام زخم شده بود ... دوباره بلند می شدم و سمتِ ماشین می کشیدمش ...
🔸آخرین بار که افتادم ... چشمم به یه مجروح افتاد ... علی رو که توی آمبولانس گذاشتم، برگشتم سراغش ...
💢 بینِ اون همه جنازه شهید، هنوز یه عدّه باقی مونده بودن ... هیچ کدوم قادر به حرکت نبودن ... تا حرکت شون می دادم... ناله درد، فضا رو پر می کرد ...
🔵 دیگه جا نبود ... مجروح ها رو روی همدیگه می گذاشتم ... با این امید که با اون وضع فقط تا بیمارستان زنده بمونن و زیرِ هم، خفه نشن ...
نفس کشیدن با جراحت و خونریزی ... اون هم وقتی یکی دیگه هم روی تو افتاده باشه ...😔
آمبولانس دیگه جا نداشت ...
❤️ چند لحظه کوتاه ایستادم و محوِ علی شدم ... کشیدمش بیرون ... پیشونیش رو بوسیدم ...
- بر می گردم علی جان ...
برمی گردم دنبالت .....
🔹و آخرین مجروح رو گذاشتم توی آمبولانس ...
📝(نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا
💠حدیث
🔸 امام صادق علیه السلام :
در آخرالزمان مردم ریاست را بخاطر رسیدن به دنیا طلب می کنند و خود را به بد زبانی مشهور می سازند تا از آنها بترسند و کارها را به ایشان واگذار کنند.
نماز سبک شمرده میشود. پلیدی زیاد شده و مردم نسبت به آن رغبت نشان می دهند و نمازگزار برای اینکه مردم او را ببینند، نماز میگزارد و فقیه به منظور دنیا و ریاست و غیر دین تحصیل فقه میکند.
📚 کافی/ج8/ص37/ح7
🦋💐💚💐 💐💚💐🦋
بدون_تو_هرگز 40
🌷 "خون و ناموس..."
🔥آتیشِ برگشت سنگین تر بود ... فقط معجزه مستقیمِ خدا ما رو تا بیمارستان سالم رسوند ...
از ماشین پریدم پایین و دویدم توی بیمارستان تا کمک کنم ...
⭕️ بیمارستان خالی شده بود ... فقط چند تا مجروح با همون برادرِ سپاهی اونجا بودن ... تا چشمش بهم افتاد با تعجب از جا پرید ... باورش نمی شد من رو زنده می دید ...
🔹مات و مبهوت بودم ...
- بقیه کجان؟ ... آمبولانس پر از مجروحه ... باید خالی شون کنیم دوباره برگردم خط ...
🔶به زحمت بغضش رو کنترل کرد ...
- دیگه خطی نیست خواهرم ...خط سقوط کرد ...الان اونجا دست دشمنه ...😔
✅ یهو حالتش جدی شد ...
- شما هم هر چه سریع تر سوارِ آمبولانس شو برو عقب ... فاصله شون تا اینجا زیاد نیست ... بیمارستان رو تخلیه کردن ... اینجا هم تا چند دقیقه دیگه سقوط می کنه ...
یهو به خودم اومدم ...
- علی ... علی هنوز اونجاست ... ❤️
و دویدم سمت ماشین ...
🔷 دوید سمتم و درحالی که فریاد می زد، روپوشم رو چنگ زد ...
- می فهمی داری چه کار می کنی؟ ... بهت میگم خط سقوط کرده ...
هنوز تو شوک بودم ...
❇️ رفت سمتِ آمبولانس و درِ عقب رو باز کرد ... جا خورد ... سرش رو انداخت پایین و مکثِ کوتاهی کرد ...
- خواهرم سوار شو و سریع تر برو عقب ... اگر هنوز اینجا سقوط نکرده بود ... بگو هنوز توی بیمارستان مجروح مونده... بیان دنبال مون ...
من اینجا، پیششون می مونم ...
🔸سوتِ خمپاره ها به بیمارستان نزدیک تر می شد ... سر چرخوند و نگاهی به اطراف کرد ...
- بسم الله خواهرم ... معطل نشو ... برو تا دیر نشده ...
🚐 سریع سوارِ آمبولانس شدم ... هنوز حالِ خودم رو نمی فهمیدم ...
- مجروح ها رو که پیاده کنم سریع بر می گردم دنبالتون ...
✅ اومد سمتم و در رو نگهداشت ...
- شما نه ... اگر همه مون هم اینجا کشته بشیم ... ارزشِ گیر افتادن و اسارتِ ناموسِ مسلمان ، دستِ اون بعثی های از خدا بی خبر رو نداره ...
"جون میدیم ... ناموسِ مون رو نه ..."
یا علی گفت... و در رو بست ...
🔷 با رسیدنِ من به عقب ، خبرِ سقوطِ بیمارستان هم رسید ...😞
✍🏼 پ.ن: "شهید سید علی حسینی" در سن ۲۹ سالگی به درجه رفیعِ شهادت نائل آمد ... پیکرِ مطهر این شهید هرگز بازنگشت ....
جهتِ شادی ارواحِ طیبه شهدا صلوات...🌷
📝(نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
#شهیدانه
🌸میگفت: بچه بودم پیرمردی در کوچه روی زمین سرد خوابیده بود و نمیتوانستم کمکش کنم. آن شب رختخواب آزارم داد از فکر پیرمرد و روی زمین سرد خوابیدم تا شریک رنجش باشم، سرما به بدنم نفوذ کرد و مریض شدم اما روحم شفا پیدا کرد... چه مریضی لذت بخشی!
#شهید_چمران
یادمان باشد ، اعتبارات دنیا وفا نمی کنند ،
و اگر هم وفا بکنند تا دم قبر است و بعد از
آن ماییم و ابد ما !
کآشدرصحـرآی محشر . . .
وقتیخداپرسید:
بندهی من روزگارت را
چـگونه گذراندی؟!-
مـھدی فآطمه برخـیزدوگـوید:
منتـظرمنبود💔...!-
#ܝߺ̈ߺߺࡋܢߺ߭ࡏަܝߊܢߺ߭ܣ
{🖤🖇}
•
•
جمله ای بس سنگین از #شهید_آوینی:
کربلا به رفـــتن نیست...
به شـــدن است ...!
که اگر به رفـــتن بود!
شمر هم کربلایی است!
(("فلذا، صرفا اینکه بگیم خدایا ببرم کربلا،
در کنارش یکم تلاش کنیم، زندگیمون، رفتارمون، اعمالمون کربلایی بشه "))
#محرم #امام_حسین
•
•
{↻ #تلنگرانه ‹.🙂💛.›
#اَلَّلهُمـّ_عجِّللِوَلیِڪَالفَرَج