هدایت شده از کنکور فرهنگی یار | دانشگاه فرهنگیان
🔰 کنکور تک مرحلهای شد
🔹️ رئیس سازمان سنجش: سال ۱۴۰۵ فقط یک کنکور برگزار میشود
در مسیر معلم شدن... 🌱💚
✅ @CFUkonkur | کنکور فرهنگی یار
آبی.
شاید بیشترین دلیلی که غزل سعدی رو دوست ندارم، معشوقهای سعدی هستن! واقعا موجودات بدردنخوریان که جز
من از حضرت طلب مغفرت دارم.
هدایت شده از Motivation🇮🇷🇵🇸☝🏻
لباساتو میپوشی. صدای بابات میاد که آماده ای؟ میگی الان. طبق عادت قبل از بیرون رفتنت صورتتو میشوری و دندوناتو مسواک میزنی، مثل همیشه؛ اما یه چیزی تو قلبت هی داره سنگینی میکنه و وول میخوره.
توی آینه با دقت چک میکنی که مرتب باشی و بعد با رضایت خودتو ورانداز میکنی، مثل همیشه؛ اما یه چیزی تو قلبت هی داره سنگینی میکنه و وول میخوره.
به دلقک بازی برادرت و تیکه های بابات از ته دل میخندی و خودتم شوخی میکنی، مثل همیشه؛ اما یه چیزی تو قلبت هی داره سنگینی میکنه و وول میخوره.
تو ماشین میشینی و غرق میشی تو تماشای خیابون و آدما و ساختمونا و ماشینای دیگه، مثل همیشه؛ اما یه چیزی تو قلبت هی داره سنگینی میکنه و وول میخوره.
ایرپادتو میذاری توی گوشت و تو این شرایط روحیت آهنگای معدودی قابل شنیدنن، مثل همیشه؛ چون یه چیزی تو قلبت هی داره سنگینی میکنه و وول میخوره.
میرسی به جاهایی که ندیدی تا الان و ناخودآگاه معماری و خیابونا و زیبایی های بصری مختلف رو هم تو دل خودت هم پیش همراهات تحسین میکنی، مثل همیشه؛ اما یه چیزی تو قلبت هی داره سنگینی میکنه و وول میخوره.
از نسیم خنک و هوای تمیز و آزاد و تماشای موج مکزیکی رفتن درختای مختلف توی باد لذت میبری، مثل همیشه؛ اما یه چیزی تو قلبت هی داره سنگینی میکنه و وول میخوره.
از دیدن بچه ها تو اینور و اونور و اداها و کاراشون لذت میبری و از ته دل لبخند میاد رو لبت و دلت گرم میشه، مثل همیشه؛ اما یه چیزی تو قلبت هی داره سنگینی میکنه و وول میخوره.
با خودت فکر میکنی اینجا قیمت خونه ها بهتر از شهر خودمه و محاسبات مالی و یه شهر دیگه خونه خریدنو تحلیل و سبک سنگین میکنی، مثل همیشه؛ اما یه چیزی تو قلبت هی داره سنگینی میکنه و وول میخوره.
به آینده نزدیک و دور فکر میکنی و برنامه هایی که چیدی و دنبال راه حلی برای مشکلات احتمالی ای که خواهی داشت و خوشبینانه ترسیم میکنی همه چیو، مثل همیشه؛ اما یه چیزی تو قلبت هی داره سنگینی میکنه و وول میخوره.
گوشیتو برمیداری و بی هدف و با هدف میچرخی توش و سرت گرم میشه، مثل همیشه(؟) اما یه چیزی تو قلبت هی داره سنگینی میکنه و وول میخوره.
دوستاتو میبینی و میگی و میخندی و مسخره بازی درمیاری، مثل همیشه؛ اما یه چیزی تو قلبت هی داره سنگینی میکنه و وول میخوره.
لباساتو واسه خوابگاه جمع میکنی و میچپونی تو کوله و کیف لپ تاپ و کتابای درسیتو آماده میکنی، مثل همیشه؛ اما یه چیزی تو قلبت هی داره سنگینی میکنه و وول میخوره_هرچند تشخیص نمیدی این سنگینی قلبت تو این مورد به خصوص همون سنگینی همیشگی موقع خوابگاه رفتنه یا اون سنگینی اخیر و به این نتیجه میرسی که "خب شایدم هردوش".
با خانواده حرفت که میشه زودتر از کوره در میری و چون نزدیک ترینتن طبق معمول ترکش احوالت دامن گیر اون بنده خداها میشه اول، مثل همیشه؛ چون یه چیزی تو قلبت هی داره سنگینی میکنه و وول میخوره.
با خدا و خلیفه های روی زمینش که تنها درمان واقعی ان حرف میزنی و کمک میخوای، مثل همیشه؛ و میگی در حال حاضر یه چیزی تو قلبت هی داره سنگینی میکنه و وول میخوره.
اینا افسردگی نیست و تو افسردگی رو میشناسی، فقط یه چیزی تو قلبت هی داره سنگینی میکنه و وول میخوره و تو میدونی که بالاخره سبک میشه و آروم میگیره، درست مثل همیشه:)
_هارمهر.
#hope