میگفت : میدونی بد تر از
گناه کردن چیه ؟
اینکه کلاه شرعی درست کنی و
یه طوری جلوه بدی که انگار
اگه انجام نمیدادی اون گناهو
معصیت کرده بودی !
لااقل بپذیر که گناه کردی !
نگو اگه نمیکردم فلان میشد
بهمان میشد !
اشتباه کردی .
اشتباه !
تو هر شرایطی هم که بودی !...
روزِ دحوالارض رو دریابید :)
اعمالِ امشب و فردا رو فراموش نکنید ..
روزی که زمین گسترده شد و اولین خشکی ها بیرون اومدن که اولینِ خشکی ها زمینِ کعبه بود !
و الارضَ بعدَ ذلکَ دحاها ...
روزی که به فرموده ی حضرتِ امام رضا جانمان میلادِ حضرت عیسی و حضرت ابراهیم بوده و خیلی هم مبارک :)
روزی که روزِ قیامِ حضرتِ حجت معرفی شده ...
روزی که روزه گرفتن در اون برابره با هفتاد سال روزه و احیاء و شب زنده داریش برابر با صدسال عبادت
و اعمالِ دیگه ای مثلِ ذکر، استغفار، غسل و نماز و دعایی که تو مفاتیح نقل شده
خلاصه اینکه این روزا رو .. این بهونه های قشنگِ خدا واسه حرف زدن و حرف شنیدن با بنده هاشُ دریابید :)
مضطر برید درِ خونهش امشب ...
کپی از مطالب کانال
مشکل شرعی داره :)
حتی اگه قبلا رضایت دادم .
مدام هم نیایید بگید
اینور چی ، اونور چی !
شما واسه خودتون استفاده کنید
بقیه رو اگه خیلی دوست دارید
اینجا دعوت کنید .
شاید یه شبی مثلِ امشب خوابش نبرده !
حضرتِ مادر رو میگم ..
لباسِ قشنگ و سادهی عروسیشُ که قراره همون شبِ عروسی بخشیده بشه به فقیر
گذاشته مقابلِ چشماشُ ذوق میکنه براش
نه فقط واسه پوشیدنش ، نه واسه عروس شدن !
واسه عروسِ علی شدن ...
واسه زندگی با کسی که وقتی فهمید ازش خواستگاری کرده
با اون سکوتِ پر از شرم و لبخندِ نمکینش رحمة للعالمین تا تهِ قضیه رو خوند
چند تا خونه اون طرفتر ؛
حتما حضرتِ پدر هم بیداره و مشغولِ عبادت ..
و شکر کردنِ خدایی که خوووب در و تخته رو جور کرد واسه هم
که قراره فردا دستِ سیدة النساءِ العالمینُ بزاره تو دستاش
که حتما بینِ چندتا لباسِ وصله زده ، اما مرتبش ؛
نونوار ترینُ گذشته کنار واسه روز دامادیش
و ذوق میکنه به یادِ اون روزایی که بدجوری به دلبر دل باخته بود و روی گفتن نداشت ..
که آخرش با کلی مِن منُ شرم و خجالت
سرشُ انداخت پایینُ به حبیبش گفت عاشق شدم آقا !
که آخر سر
خودِ خدا هم طاقت نیاورد و واسش آستین بالا زد
چه روزی بشه امروز
چه عقدی بشه عقدِ زهرا و علی
چه عاقدی بشه جبرئیل
چه شاهدی بشه خدا
مبارک باشه مادرِ مادرا .. مبارک باشه پدرِ عالم
جانم فدای ذوقِ امشبِ هردوتون ماه و خورشیدِ دلِ ما..
جانم فدای یازده تا ستارهی پر نورِ حاصلِ پیوندتون
ممنون که شما به هم رسیدین ...
May 11
گفت : من کنارت باشم منتها پشت به تو بشینم
میتونی منو ببینی ؟
گفتم : نه خب نمیشه !
گفت : هممون با امام زمان همینطوری ایم !
پشت به اقا نشستیم ...
و الا اقا کنارمونه :)
به آنکه طناب دورِ گردنش میانداخت،
به آنکه به اسیری او را سوار می کرد،
به مردی که تازیانه بالا برده بود تا تنش را سیاه کند،
به مردمی که ایستاده بودند به تماشا،
به هر کسی که آنجا بود التماس میکرد:
"به حسین بگویید مسلم گفت نیا
مسلم گفت نیا ..
به زنی که دلش رحم آمده بود و آبش داده بود،
به رهگذرانی که نمیشناخت،
حتی به بچهها میگفت!
شمشیر بالا برده بودند گردنش را بزنند،
به مردمی که پایینِ دارالاماره منتظر ایستاده بودند سرش بیفتد پایین التماس میکرد؛
"یکی را روانه کنید
به حسین بگوید که نیا ...
وقتی که یک جوان بلند میشود،
گاهی پینکی میرود، یعنی از خستگی چرت میزند
و سرش به اینطرف و آنطرف میرود،
چانهاش پایین میرود!
پروردگار علّی الاعلی افتخار میکند؛
و درهای آسمان را باز میکند که آی ملائکه:
نگاه بکنید... " أُنظُروا إلى عَبدي "...
ببینید!
این بنده کاری میکند که برایش واجب نکردهام.
ببینیدش!
من سه چیز به او مرحمت میکنم:
یکی اینکه موفق به توبهاش میکنم و به او توفیق توبهی نصوح میدهم.
دو اینکه گناهانش را میآمرزم.
و سه اینکه رزق وسیعی نصیب او میکنم.
[ مواعظ ج ۱ ]
[ تینـو ]
میفرمایند؛ باید مواظب باشید که یک وقت خدای نکرده از سفرِ إلى الله متوقف نشوید!
و...
سفرِ إلی الله این است که
آن رابطهیِ نصف ِشبتان را قطع نکنید ؛
حالا یا به قصدِ تقدّم قبل از خواب بخوانید،
یا اینکه اگر فوت شد، قضا کنید و
در همان روز، نمازِشبتان را بخوانید...
[ مواعظ ج ۲ ]