🌴تنهامسیری های استان خوزستان🌴
🔶 صحبت های دکتر حبشی در مورد رابطه صحیح زن و شوهر در خانواده "بخش بیستم" 🌹 حضور باید همراه با "توج
👆🏼 این فایل رو همه عزیزان با دقت گوش بدن
ادامش رو الان تقدیم حضورتون میکنم. انصافا فوق العاده زیباست...👇🏼👇🏼
021.mp3
1.65M
🔶 صحبت های دکتر حبشی در مورد رابطه صحیح زن و شوهر در خانواده
"بخش بیست و یکم"
🌹 روش درست توجه بخشی به اطرافیان
💥 دکتر حمید #حبشی
•┈•❀🍃🌸🍃❀•┈•
#تنهامسیراستانخوزستان⇩
@tmasirkhoozestan
🌴تنهامسیری های استان خوزستان🌴
#رمان شب #بدون_تو_هرگز ۲۲ "علی زنده است" 🔹 ثانیه ها به اندازه یک روز ... و روزها به اندازه یک ق
#رمان شب
#بدون_تو_هرگز ۲۳
" آمدی جانم به قربانت "
🌻شلوغی ها به شدت به دانشگاه ها کشیده شده بود ...
اونقدرک اوضاع به هم ریخته بود که نفهمیدن یه زندانی سیاسی برگشته دانشگاه ...
منم از فرصت استفاده کردم...
با قدرت و تمام توان درس می خوندم ... ترم آخرم و تموم شدن درسم با فرار شاه و آزادی تمام زندانی های سیاسی همزمان شد ...
التهاب مبارزه اون روزها ...
شیرینی فرار شاه ، با آزادی علی همراه شده بود ...
🌻صدای زنگ در بلند شد در رو که باز کردم ...
علی بود ... علی 26 ساله من ... 😭
مثل یه مرد چهل ساله شده بود ...
چهره شکسته ...
بدن پوست به استخوان چسبیده ...
با موهایی که می شد تارهای سفید رو بین شون دید ...
و پایی که می لنگید ...
🌻زینب یک سال و نیمه بود که علی رو بردن ...
و مریم هرگز پدرش رو ندیده بود ...
حالا زینبم داشت وارد هفت سال می شد و سن مدرسه رفتنش شده بود ...
و مریم به شدت با علی غریبی می کرد ...
می ترسید به پدرش نزدیک بشه و پشت زینب قایم شده بود ...
🌻من اصلا توی حال و هوای خودم نبودم ...
نمی فهمیدم باید چه کار کنم ...
به زحمت خودم رو کنترل می کردم ...
🌻دست مریم و زینب رو گرفتم و آوردم جلو ...
- بچه ها بیاید ... یادتونه از بابا براتون تعریف می کردم ... ببینید ... بابا اومده ... بابایی برگشته خونه ...
🌻علی با چشم های سرخ، تا یه ساعت پیش حتی نمی دونست بچه دوم مون دختره ...
خیلی آروم دستش رو آورد سمت مریم ...
مریم خودش رو جمع کرد و دستش رو از توی دست علی کشید ...
چرخیدم سمت مریم ...
- مریم مامان ... بابایی اومده ...
علی با سر بهم اشاره کرد ولش کنم ...
چشم ها و لب هاش می لرزید ... دیگه نمی تونستم اون صحنه رو ببینم ... چشم هام آتش گرفته بود و قدرتی برای کنترل اشک هام نداشتم ...
صورتم رو چرخوندم و بلند شدم ...
میرم برات شربت بیارم علی جان ...
چند قدم دور نشده بودم ... که یهو بغض زینبم شکست و خودش رو پرت کرد توی بغل علی ... بغض علی هم شکست ...
😭😭😭😭
محکم زینب رو بغل کرده بود و بی امان گریه می کرد ...
من پای در آشپزخونه ... زینب توی بغل علی ... و مریم غریبی کنان ...
شادترین لحظات اون سال هام ... به سخت ترین شکل می گذشت ...
بدترین لحظه، زمانی بود که صدای در دوباره بلند شد ... پدر و مادر علی، سریع خودشون رو رسونده بودن ... مادرش با اشتیاق و شتاب ... علی گویان ... دوید داخل ... تا چشمش به علی افتاد از هوش رفت ... علی من، پیر شده بود ...
•┈•❀🍃🌸🍃❀•┈•
#تنهامسیراستانخوزستان⇩
@tmasirkhoozestan
#رمان شب
#بدون_تو_هرگز ۲۴
🔹روزهای التهاب
⭕️ روزهای التهاب بود ...
ارتش از هم پاشیده بود و قرار بود امام برگرده ...
هنوز دولت جایگزین شاه، سر کار بود ...
🔹خواهرم با اجبار و زور شوهرش از ایران رفتن ... اون یه افسر شاه دوست بود ... و مملکت بدون شاه برای اون معنایی نداشت!
حتی نتونستم برای آخرین بار خواهرم رو ببینم 😢
🔸علی با اون حالش ... بیشتر اوقات توی خیابون بود ...
تازه اون موقع بود که فهمیدم کار با سلاح رو عالی بلده! 🙃
توی مسجد به جوان ها، کار با سلاح و گشت زنی رو یاد می داد...
پیش یه چریک لبنانی ... توی کوه های اطراف تهران آموزش دیده بود👌🏼
🔹اسلحه می گرفت دستش و ساعت ها با اون وضعش توی خیابون ها گشت می زد.
💢 هر چند وقت یه بار ... خبر درگیری عوامل شاه و گارد با مردم پخش می شد.
✅ اون روزها امنیت شهر، دست مردم عادی مثل علی بود ...
🌷و امام آمد ...😊
ما هم مثل بقیه ریختیم توی خیابون 🌺 مسیر آمدن امام و شهر رو تمییز می کردیم ...😍
اون روزها اصلا علی رو ندیدم ... رفته بود برای حفظ امنیت مسیر حرکت امام ...
آخه علی همه چیزش امام بود ...🌷😌
نفسش بود و امام بود ...
🌹 نفس همه ی ما امام بود...
•┈•❀🍃🌸🍃❀•┈•
#تنهامسیراستانخوزستان⇩
@tmasirkhoozestan
سلام و عرض ادب خدمت شما تنهامسیری ها ☘😍
انشاءالله که آخر هفته ی خوبی رو در پیش داشته باشید 😊
در خدمتیم با جلسه ای دیگر از مبحث #خانواده_خوب :
⬇️⬇️⬇️
🌴تنهامسیری های استان خوزستان🌴
و همین باعث شده بچۀ آنها اینطور بار بیاد 😐 اگر هم چیزی نمیگفتند به خاطر خدا نبوده بلکه به یه دلی
#خانواده_خوب ۱
قسمت ۱۱
نه افراطیگریِ معنوی به اسم دین
داشته باشیم ❌
و نه افراطیگری مادی ❌
«دیدن شکست فرهنگ و تمدن پوسیدۀ غرب» ظرفیت جوانان را بالا برده👌
• ما در این فضایی که واقعاً فضای حساسی است، باید چه کار کنیم❓
از یک سو، نه افراطیگری معنوی به اسم دین داشته باشیم
و نه افراطیگری مادی به اسم زندگی آزاد و پوسیدۀ غربی داشته باشیم
که متاسفانه داره ترویج میشه
و البته دروهاش هم، دیگر گذشته
⚠️⭕️💢
┅═ 🌿🌸🌿 ═┅
شما فکر میکنید چرا امکانات ماهواره و اینترنت و موبایل و ... برای انواع هرزگیها روز به روز بیشتر میشه ؟
📱📡🔞☠️
درسته که تکنولوژی داره روز به روز پیشرفت میکنه
و درسته که برخی عوامل سودجو پشتِ سر توسعۀ ابزارهای هرزگی قرار دارند
اما هیچ یک از اینها خارج از تدبیر و حکمت الهی اتفاق نمیافته. ☝️️
حکمتِ دسترسی آسانتر به انواع ابزارهای هرزگی چیه ⁉️
چرا حکمت خداوند اقتضا کرده که اینهمه توسعه در ابزار فساد و هرزگی پدید بیاید⁉️
• خداوند متعال که الان و در این شرایط دارد از ما امتحان میگیرد، میداند که ما باید بتوانیم از پسِ این امتحان بربیاییم ✅
و الا خداوند اجازه نمیدهد امتحان سختی که فوق ظرفیت ما باشد، از ما گرفته شود.
👌✅☝️️
معنایش این است که جوانان ما حتما میتوانند از چنین ظرفیتی برخوردار باشند که
از پس این امتحانات بر بیایند.✔️
┅═ 🌿🌸🌿 ═┅
#خانواده_خوب ۱
قسمت ۱۲
🔷 زمانی بود که مثل امروز اینقدر فساد ترویج نمیشد،
ولی در آن زمان، اینقدر عقلها رشد نکرده بود ✔️
و امکانات برای خوب شدن فراوان نشده بود، ✔️
و الگوهای خوب، زیاد دیده نشده بود✔️
و آخر راهِ تمدن پوسیده و فرهنگ منحوس غربزدگی و کفر، خودش را نشان نداده بود✔️
💢⭕️💢⭕️
آبی که در فوّاره بالا میرود هرچقدر به نقطۀ اوج خود نزدیک میشود در واقع به لحظۀ برگشت خود نزدیک میشود.
🔝⛲️🔃
و ما داریم لحظۀ برگشت این فوّارۀ فرهنگ پوسیدۀ غرب را میبینیم.✅
پس ما امکانات زیادی داریم برای اینکه از پسِ این امتحانات بربیاییم
👏💯💪
┅═ 🌿🌸🌿 ═┅
👈 اگر از این امتحانات سربلند برنیاییم برخی کج اندیشان همین فساد جاری در جامعۀ ما
را دلیل بر عدم حقانیت راه حسین(ع) میگیرند.
🔴⭕️🔴
مثلاً میگویند: عزاداران امام حسین(ع) همانهایی هستن که خیلی از مسائل شرعی را رعایت نمیکنن❌
لذا امروزه درست دینداری کردن یک ضرورت حیاتی شده است.
☝️️💯
🔷 یک دلیل دیگر برای این ضرورت اینه که امروز خوب بودن ما دشمنان زیادی پیدا کرده
و یکسری از دشمنان ما کسانی هستن که خودشان ادعای دینداری دارن؛😒
البته از نوع «افراطیگری تحت پوشش دین». 🗡💣
⭕️ امروز دیگر اینطور نیست که فقط ما مخالفِ هرزگی باشیم.👉
بلکه بعضیها پیدا شدهاند که اتفاقاً با هرزگی هم مخالفند ولی همینها
به خاطر چند مورد بیدینیای که از ما دیدهاند میخواهند سرِ ما را ببُرند!😐
┅═ 🌿🌸🌿 ═┅
📝 #یادمون_باشه
✖️ گاهی وقتها، یه تشکر شما، میتونه یه جانِ لِه شده و خسته رو زنده کنه!
✖️گاهی وقتها، فقط نشون دادنِ شادیتون، از شادیِ کسی، میتونه بارِ شادیش رو چندین برابر کنه!
✖️ گاهی وقتها، فقط باید لبخند بزنی و همهی حرفهات رو به یه وقتِ دیگه موکول کنی؛ تا حالِ قشنگ عدهای رو، حفظ کنی!
گاهی وقتها، وسط یه عالَمه کارِ دیگه، فقط وظیفهی شما اینه؛
ـ تشکر کنید!
ـ یا شادیتون رو ابراز کنید!
🔺همه چی تعطیل!
🌛 #شب_بخیر
•┈•❀🍃🌸🍃❀•┈•
#تنهامسیراستانخوزستان⇩
@tmasirkhoozestan