eitaa logo
🌴تنهامسیری های استان خوزستان🌴
1.2هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
4.5هزار ویدیو
49 فایل
تنهامسیری های استان خوزستان ❣جایی که میتونه همه ی آدما رو با هر تفکر وسلیقه ای به یه آرامش عالمانه برسونه 📲ارتباط با ادمین کانال 🌷 @Baranedavazdahom313 تبلیغ و تبادل ممنوع♨️
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴تنهامسیری های استان خوزستان🌴
#ملت_امام_حسین #روز_دوم_محرم #حر_بن_یزید_ریاحی ┅═ 🌿🌸🌿 ═┅ #تنها‌مسیر‌
🌹﷽🌹 💢 حرّ به دارالعماره کوفه احضار شده بود، فرمان گرفته بود که همراه هزار سوار🐎 از کوفه خارج شود و هر جا حسین بن علی علیه السلام را یافت  متوقفش کند 👈نه اجازه برگشت به مدینه را به او بدهد، نه بگذارد سمت کوفه بیاید. 🔹در ذوحسم با امام رو به رو شد احتمال در گیری⚔ را میداد با خود می اندیشید🤔، با این تشنگی😰 که به سوارانم غلبه کرده اگر حسین قصد جنگ کند کمتر از نصف روزی از سوارانم جز جنازه های بر زمین چیزی باقی نمی ماند ☹️ تشنگی سواران حرّ آنقدر مشهود بود که نیاز به اظهار نداشت 🤐 💢 امام دستور سیراب کردن تمام سواران حرّ را داد، حتی اسبانشان را سیراب کردند. 🕰دیگر وقت نماز ظهر🌞 بود دولشکر نمازشان را به امامت سید الشهداء❤️ خواندند. بعد از نماز امام در خطبه ای به جریان نامه ها📜 اشاره کردندکه حرّ اظهار بی اطلاعی کرد😟 امام علیه السلام در جواب فرمودند: ◾️مادرت به عزایت بنشیند چه میخواهی ؟ حرّ قصد پاسخ دادن داشت امادرلحظه‌ای سرنوشت ساز زبانش نگه داشت ✋ مگر میشود در مورد دختر پیامبر صلی الله جز به بهترین شکل سخن گفت☺️ گفت:اگر کسی غیر از شما بود پاسخش را میدادم ✅ 🔸از سمت ابن زیاد مامور بود امام را به جایی بی آب علف ببرد که به هیچ قریه ای دسترسی نداشته باشد😏   ⭕️ از این رو امام را تا صبح روز دهم در کربلا نگه داشت 🔺حرّ میدانست که کربلا در آغاز جنگی خونین است، خودش را بین جهنم🔥 و بهشت🌲 میدید، وقتی از قطعی بودن جنگ مطمئن شد، طاقت نیاورد 👈به سمت اردوگاه امام تاخت، عده ای گمان کردند،حرّ یک تنه به میدان زده از شجاعت و دلاوری او بعید نبود نزدیک خیمه ها که شد، از اسب پایین آمد، پوتین ها را دور گردنش انداخت و گریان😭 سمت خیمه امام💓 رفت. دلهره آزارش میداد😖، او امام علیه السلام را مضطرکرده راهش را بسته و در بیابان ساکنش کرده بود 😔😔😔 🔰 لحظه‌ای بعد خود را رو به روی امام علیه السلام دید، با صدایی لرزان و مضطرب پرسید: آیا توبه ام قبول میشود⁉️ صدای امام 💖آرامش کرد،، البته!!! طاقت ماندن نداشت، اذن میدان طلبید امام او را مهمان خواند و به داخل خیمه دعوت کرد   دوباره اذن میدان خواست اگر مدتی در خیام می ماند و با کودکان👦🧒 مولایش رو به رو میشد،خجالت وجودش را ذره ذره آب میکرد😓 👈اذن صادر شد ✅ به میدان رفت، رجزها و صحبت هایش نزدیک بود که گروهی کوفی را بیدار کند👌 که امانش ندادند، همچون دیگر شهدای کربلا پس از جنگ دلاورانه شربت شهادت نوشید🌷 ┅═ 🌿🌸🌿 ═┅