💠 زندگینامۀ شهید حسین عباسی
آخرین روزهای سال ۱۳۴۵، حسین در روستای زیبای قرن آبادِ گرگان به دنیا آمد. در زمان و مکانی که زیبایی بهار آنجا بیشتر جلوهگری میکرد. حسین در دامان طبیعت بکر شمال، رشد میکرد و با هوش سرشاری که داشت در تمام دورانِ تحصیل، شاگرد ممتاز بود. حسین در خانوادهای رشد میکرد که پدر با نان حلال، مهر و ایمان، بنایش همان دوران ابتدایی بیشتر از سایر همسالانش به نماز اهمیت میداد. بیشتر از همسالانش به امور معنوی اهمیت میداد. نور معنویت و ایمان از همان کودکی در چهرهاش نمایان بود.
بعد از گذراندن دوران ابتدایی در روستایشان، برای ادامه تحصیل در مقطع راهنمایی و دبیرستان به گرگان رفت. خانواده هم همان ایام به گرگان مهاجرت کردند. این ایام مصادف با روزهای شروع انقلاب بر علیه نظام وابسته شاهنشاهی بود. حسین در همه راهپیماییها شرکت کرده و خودش را به آب و آتش میزد تا کاری برای انقلاب بکند. مسجد، خانه دوم او شده بود. به قدری به شرکت در نماز اول وقت مسجد اهمیت میداد که مثل آدمهای بزرگ به نظر میرسید.
از نوجوانی، مطالعه، کاری مهم و لذتبخش برای حسین بود. به همین خاطر هم نسبت به سنش خیلی باسواد و فهمیده بنظر میرسید و قلم و بیان خیلی خوبی داشت. رفته رفته به سمت کتابهای استاد مطهری کشیده شد. از نوجوانی دوست داشت زبان انگلیسی یاد بگیرد. خیلی در این راه میکوشید و پیشرفت خیلی خوبی در این مسیر داشت. بجز مطالعه، کوهپیمایی ورزش مورد علاقهاش بود. گاهی سراغ والیبال و فوتبال هم میرفت و با این اوصاف روحیه خیلی بانشاطی داشت.
وقتی کلاس سوم دبیرستان بود آموزش نظامی دیده و با گروهی از بسیجیان راهی جبهه شد. حسین از وقتی پایش به جبهه باز شد، تبدیل به آدم دیگری شده بود و گویی چیزهای دیگری از عوالم غیب میدید و این تغییرات معنوی کاملاً در او احساس میشد.
حضور در جبهه مانع ادامه تحصیل حسین نبود. حسین بعد از اخذ دیپلم ریاضی، با انگیزهای عالی و با تلاش زیاد، خودش چند درس اختصاصی رشته علوم تجربی را هم خواند، در امتحانات شرکت کرد و دیپلم تجربی هم گرفت. با رتبه ۱۰۰در رشته فیزیک محض دانشگاه شهید بهشتی تهران پذیرفته شد. یک سال در تهران به تحصیل پرداخت. اما دریافته بود که به ادامه تحصیل در این رشته علاقه زیادی ندارد. به همین خاطر انصراف داده و دوباره در کنکور سال ۶۳ شرکت کرد. این بار با مشورت برادرش علی، رشته داروسازی را انتخاب کرد و از دانشگاه تبریز پذیرفته شد. بار سفر بست و راهی تبریز شد. در تبریز هم در کنار درس، عضو انجمن اسلامی دانشگاه و مدام در حال فعالیتهای دینی و انقلابی بود.
خانواده به دوری او عادت کرده بودند. اعزامهای 45روزهای که گاهی تمدید میشد و به سه ماه متوالی میرسید. نزدیک امتحانات برمیگشت دانشگاه تا از درس هم عقب نماند. یک بار هم از دانشگاه تبریز اعزام شد و از جبهه خانوادهاش را مطلع کرد.
هر بار که به گرگان بر میگشت، دوستانش تدارک جلسات سخنرانی برای او میدیدند. هم بیانش خوب بود و هم به واسطه مطالعات فراوان، اطلاعات زیادی داشت و مهمتر از همه اینکه مرد عمل بود نه حرف. به همین دلیل سخنانش به دلها مینشست. بارها در مساجد روستاها سخنرانیهای شور آفرین کرده بود.
حسین عباسی درپنجم اردیبهشت ۱۳۶۶با سمت آرپیجیزن، در بانه هنگام درگیری با نیروهای عراقی براثر اصابت ترکش گلوله تانک به سر، شهید شد. پیکر پاکش در گلزار شهدای امامزاده عبدالله زادگاهش آرام گرفت.
🔹به قلم: خانم معصومه سپهری (نویسنده کتاب پسر ایران و لشکر خوبان)
@nedayepakefetrat_un
استاد وزیری فرد-شب 19-علوم پزشکی تبریز-98.3.3.mp3
14.79M
💠فایل صوتی سخنرانی استاد وزیری فرد در مسجد دانشگاه علوم پزشکی تبریز
🔸شب نوزدهم ماه مبارک رمضان، مورخه 98.3.3
🔹موضوع : شب قدر، مفهوم قضا و قدر و ...
https://eitaa.com/nedayepakefetrat_un
استاد وزیری فرد-مراسم احیاءشب 19-علوم پزشکی تبریز-98.3.3.mp3
5.79M
💠فایل صوتی استاد وزیری فرد در مسجد دانشگاه علوم پزشکی تبریز
🔸مراسم احیاء و بک یا الله شب نوزدهم ماه مبارک رمضان، مورخه 98.3.3
https://eitaa.com/nedayepakefetrat_un
4_5998931605740062241.mp3
1.64M
🔻امام خامنهای : در #شب_قدر، اول از چه گناهانی باید توبه کرد.
🔹توبه کنیم از گناه های بزرگ اجتماعی وتوبه کنیم از نفهمیدن و دنبال آگاهی نرفتن و....
📆شب نوزدهم رمضان سال ۱۳۵۳
مسجد #امام_حسن (ع) مشهدمقدّس
⬅️ کانال رسمی بنیاد فرهنگ واندیشه انقلاب اسلامی
♦️ @BFANIS
استاد وزیری فرد-مسجد دانشگاه تبریز-ظهر98.3.4.mp3
9.48M
💠فایل صوتی سخنرانی استاد وزیری فرد در مسجد دانشگاه تبریز
🔸ظهر روز نوزدهم ماه مبارک رمضان، روز شنبه مورخه 98.3.4
🔹با موضوع: سفری به آسمان
https://eitaa.com/nedayepakefetrat_un
مراسم احیای #شب_قدر
هیئت شهدای گمنام دانشگاه تبریز
📍 مسجددانشگاه تبریز
📆 ۳ ، ۵ و ۷ خردادماه ۹۸
🎙سخنران امروز یکشنبه پنجم خرداد ماه: استادوزیری فرد
🔹بامداحی برادرسعیدجبرائیلی و رضاجلیلی
⏰شروع مراسم ازساعت 22
استاد وزیری فرد 98.03.04 عصر.MP3
11.56M
💠فایل صوتی سخنرانی استاد وزیری فرد در مسجد دانشگاه تبریز
🔸عصر روز نوزدهم ماه مبارک رمضان، روز شنبه مورخه 98.3.4
🔹شرح فرازهایی از دعای اول صحیفه سجادیه
https://eitaa.com/nedayepakefetrat_un
#عقل
#تقوا
#دوری_از_گناه
✨آقا امیرالمؤمنین علیه السلام از امام حسن علیهالسلام سؤال می کند: «یا بُنَیَّ مَن عَقل؟» عقل چیست؟
🔻این عقلی که اینقدر در قرآن و روایات سفارش شده، از عقلتان استفاده کنید، فکر کنید.
🍃 «قالَ حِفظُ قَلبِكَ مَا استَودَعتَهُ» حضرت در جواب پدر عرضه میدارند عقل آن است که آن چیزهایی که ودیعه گذاشته شده، #حفظش کنیم قدرش را بدانیم.
🔻اینکه بدانیم «چه داریم» و قدرش را بدانیم و استفاده کنیم، یعنی «عقل» و «ایمان».
⚡️انسان اول شهوتران و عصبانی نیست کم کم خودش را #آلوده میکند.
⁉️چرا زن و شوهر اول که ازدواج می کنند قربون هم میروند خیلی باهم خوبند از هم تعریف میکنند بعد عیوب هم را میبینند. دائم نقاط ضعف هم را پیدا میکنند. چرا؟ علتش چیست؟
❓چرا انسان ماه مبارک رمضان یک مقداری خوب میشود، موقع افطار خوب میشود موقع سحر خوب میشود، بعد از این ماه دوباره ...؟
⚡️این نوسانات روحی که هست مال خود ماست. همه اینها را به گردن شخص مقابل نیاندازید. متاسفانه شیطان یکی از کارهایی که میکند مسئولیت مسائل را به دوش طرف مقابل میاندازد.
⚡️به آقا می گویی چرا اذیت می کنی خانمت را میگوید تقصیر خانمم است! به خانم میگویی چرا اذیت میکنی؟ میگوید تقصیر آقاست!
🔻بعد کم کم، تا جایی پیش میرود که میگویند تقصیر خداست!! کار به اینجا می رسد که انسان در مقابل خدا میایستد،اگر #تزکیه نباشد،اگر #تقوا نباشد، اگر انسان با خودش مبارزه نکند و به خودش خیلی بها بده اینطور می شود.
🔻بعضی ها متاسفانه کار دیگران را توجیه نمیکنند کار خودشان را توجیه میکنند این خیلی بد است.
در محضر استاد
🍃نشر مطالب استاد، بلامانع است
https://eitaa.com/daftaremarefat
https://sapp.ir/bargiazdaftaremarefat
استاد وزیری فرد-مسجد دانشگاه تبریز-ظهر98.3.5.mp3
10.17M
💠فایل صوتی سخنرانی استاد وزیری فرد در مسجد دانشگاه تبریز
🔸ظهر روز بیستم ماه مبارک رمضان، روز یکشنبه مورخه ۹۸.۳.۵
🔹با موضوع: سفری به آسمان
https://eitaa.com/nedayepakefetrat_un
💠زندگی به سبک شهداء💠
🔸شب قدر سید مرتضی قاضی
سید مرتضی در دانشگاه تبریز پزشکی می خواند. یک بار وقتی عزم خانه کرد، مصادف با شب احیا بود. شب به تهران رسید. در خانه، خوشحالیاش بیشتر شد. چون برادر بزرگترش رضا را دید که آن روزها در لرستان به عنوان دامپزشک ، کار میکرد. رضا هم تازه به همراه همسر و فرزندش از راه رسیدهبود واز خستگی خوابیدهبود . اما مرتضی نگذاشت بخوابد: « پاشو داداش! شب احیا باید بیدار بود... »
بیدارش کرد و گفت: بهتر است برویم مراسم شب احیا ! دو برادر از خانه راهی مسجد شدند. مرتضی میخواست به مسجد ارک برود. او آن روزها تازه به مسائل انقلاب وارد شدهبود . شنیدهبود آنجا فخرالدین حجازی سخنرانی دارد. حجازی، یک سخنران پرشور انقلابی بود که جوانهای انقلابی خیلی دوستش داشتند.
وقتی رسیدند، دیدند سخنران مراسم برادر فخرالدین ، عبدالرضا حجازی روی منبراست. او هم روحانی سخنور خوبی بود اما کاری به مسائل سیاسی روز نداشت. مرتضی، برادرش را از جا کند!
- پاشو! حیفه امشب ، حرفهای همیشگی رو گوش بدیم.
رفتند به مسجد دیگری در بازار. آنجا هم مرتضی را قانع نکرد ... تا سحر، همینطور وقتشان از مسجدی به مسجد دیگر گذشت. رضا نمیتوانست برادرش را درک کند. - مرتضی دنبال چی میگردد؟
https://eitaa.com/nedayepakefetrat_un