نهج البلاغه نامه ها 10.mp3
29.12M
📗کتاب صوتی
#نهج_البلاغه
بخش #نامه_ها
نامه ۵۴ تا ۶۴
۵۴.به طلحه و زبیر درباره بیعت مردم
۵۵.به معاویه
۵۶.به شریح پسر هانى
۵۷.به مردم کوفه
۵۸.به مردم شهرها درباره جنگ صفین
۵۹.به اسود ابن قطیبه
۶۰.به عاملانى که لشکریان بر آنها گذر میکردند
۶۱.به کمیل ابن زیاد
۶۲.به مصریان درباره گماردن مالک اشتر
۶۳.به ابوموسی اشعری
۶۴.به معاویه
خوانش و شرح حکایت ۳۶ باب دوم.mp3
7.98M
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان »
حکایت شمارهٔ ۳۶
درویشی به مقامی در آمد که صاحب آن بقعه کریمالنفس بود. طایفه اهل فضل و بلاغت در صحبت او هر یکی بذله و لطیفه همیگفتند.
درویش راه بیابان کرده بود و مانده و چیزی نخورده.
یکی از آن میان به طریق ظرافت گفت: تو را هم چیزی بباید گفت.
گفت: مرا چون دیگران فضل و ادبی نیست و چیزی نخواندهام به یک بیت از من قناعت کنید.
یاران نهایت عجز او بدانستند و سفره پیش آوردند.
صاحب دعوت گفت: ای یار! زمانی توقف کن که پرستارانم کوفته بریان میسازند.
درویش سر بر آورد و گفت:
کوفته بر سفره من گو مباش
گُرْسِنه را نان تهی کوفته است
#گلستان_حکمت
#خوانش
#ژاله_صادقیان
#شرح
#رشید_کاکاوند
#استوری
چشم انداز اسلام به زن، اینه!
ولی زنی که از زن بودنش فراری نباشه!
زنی که به عفت و حیا و علم ، مشهور باشه...
نه زنی که تمام وقت و دغدغه اش حول محور جسمش باشه و خودش هم جنسیت خودشو به رسمیت نشناسه!