🌞 الاغی که
اسیر 😳 شد!!!؛؛؛
✅ خاطره ای جالب از
دوران دفاع مقدس :
💠 در یک منطقه کوهستانی مستقر بودیم و برای جابجایی مهمّات و غذا به هر یگان الاغی اختصاص داده بودند.
از قضا #الاغ یگان ما خیلی زحمت می کشید و اصلاً اهل تنبلی نبود.
💠 یک روز که دشمن منطقه را زیر آتش توپخانه قرار داده بود، الاغ بیچاره از ترس یابا موج انفجارچنان هراسان شد که به یکباره به سمت #دشمن رفت و #اسیر شد!
💠 چند روزی گذشت و هر زمانکه بادوربین نگاه میکردیم متوجّه الاغ اسیر می شدیم که برای دشمن #مهمّات و سلاح جابجا می کرد و کلّی افسوس می خوردیم.
💠 امّا این قضیه زیادطول نکشید ویکروز صبح در میان حیرت بچه ها،الاغ باوفا، در حالیکه کلّی آذوقه دشمن بارش بودنعره زنان وارد #یگان شد.
🔺الاغ زرنگ با کلی #سوغاتی از دست دشمن #فرار کرده بود.
✍بازم دم الاغه گرم ،تافهمید اشتباه رفته برگشت امّابعضی هاهم هستندکه اشتباهی یاعمدی
رفتن داخل جبهه دشمن وهنوزهم به دشمن👇
#سواری میدهند! وقصد #برگشتن هم ندارند/ #اینان_دشمنان_خانگی اند!
#خیانت_در_امانت
نقل است کهمردی گندم بار الاغ خود کرد و بـه در خانه ی بهلول کـه رسید، پای الاغ لنگید و #الاغ زمین خورد و بار بـر زمین مانـد. مـرد درب خـانه ی بهلـول را زد و از او خواست کـه الاغ خود را به امانـت به او واگذارد تا بار بر زمین نماند
بهلول با خود عهـد کرده بـود کـه الاغ خود را به کسی به امانت ندهد. چون پیشتر خیانت دیده بود در امانت، یا بر فرض که از الاغش بار زیاد کشیده بودند
لذا گفت الاغ نـدارم و در همان لحظه صـدای #عرعر الاغـش از طویله آمد. مرد گفـت صـدای عرعر الاغت را مگر نمی شنوی که چنین دروغ می گویی!
بهلول گفت رفیق ما پنجاه سال است که همدیگر را میشناسیم. تو به حرف مـن گـوش نمی دهی. به صدای عرعر الاغـم گوش میدهی. بـا خیانت کردن در امانت مردم رو بی اعتماد نکنیم
امیـرالمؤمنین علیه السـلام فرمـودند: به راستی تا چه اندازه #قباحت دارد کسی کـه تـو را امین دانسته و امانت به تو سپرده نسبت بهاو خیانت کنی! منبع: تحف العقول ، صفحه ٧٩
از سر محبت #الاغ را کول نکرده #میدان_مین است یک قدمِ اشتباهیِ این الاغ ، کل #عملیات رو مختل میکنه .
ناچاریم به خاطر پیشبرد انقلاب مان بسیاری از الاغ ها را روی سر بگذاریم و سالها کول کنیم و محاکمه نکنیم تا مبادا فقط به خاطر یک الاغ نادان یا خائن عملیات #ظهور در این #پیچ_تاریخی بار دیگر۱۰۰۰سال تعلیق شود.....
😉😬
💢 الاغی که اسیر شد؛
خاطره ای جالب از دوران دفاع مقدس:
💠 در یک منطقه کوهستانی مستقر بودیم و برای جابجایی مهمات و غذا به هر یگان الاغی اختصاص داده بودند.
از قضا #الاغ یگان ما خیلی زحمت می کشید و اصلا اهل تنبلی نبود.
💠 یک روز که دشمن منطقه را زیر آتش توپخانه قرار داده بود، الاغ بیچاره از ترس یا موج انفجار چنان هراسان شد که به یکباره به سمت #دشمن رفت و #اسیر شد!
💠 چند روزی گذشت و هر زمان که با دوربین نگاه می کردیم متوجه الاغ اسیر می شدیم که برای دشمن #مهمات و سلاح جابجا می کرد و کلی افسوس می خوردیم.
💠 اما این قضیه زیاد طول نکشید و یک روز صبح در میان حیرت بچه ها، الاغ با وفا، در حالیکه کلی آذوقه دشمن بارش بود نعره زنان وارد #یگان شد.
🔺الاغ زرنگ با کلی #سوغاتی از دست دشمن #فرار کرده بود.
✍️ بازم دم الاغه گرم تا فهمید اشتباه رفته برگشت اما بعضی ها هم هستند که اشتباهی یا عمدی رفتن داخل جبهه دشمن و هنوز هم به دشمن #سواری میدهند! و قصد #برگشتن هم ندارند / #دشمنان_خانگی
_________________________